۲۰٬۷۷۷
ویرایش
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
<center> «'''بیان آیه'''» </center> | <center> «'''بیان آیه'''» </center> | ||
«صفا» و «مروه»، نام دو نقطه از شهر مكه است كه حاجيان بين آن دو نقطه سعى می كنند و آن دو نقطه عبارت است از: دو كوه كه فاصله ميان آن دو - به طوری كه گفته اند هفتصد و شصت ذراع و نيم است، و هر ذرع پنجاه تا هفتاد سانتيمتر است - و اصل كلمۀ «صفا»، در لغت به معناى سنگ سخت و صاف است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۷۹ </center> | ||
و كلمۀ «مروة»، در اصل لغت نيز به معناى سنگ سخت است. و كلمۀ «شعائر»، جمع | و كلمۀ «مروة»، در اصل لغت نيز به معناى سنگ سخت است. و كلمۀ «شعائر»، جمع «شعيره» است كه به معناى علامت است و «مشعر» را هم به همين جهت مشعر گفته اند. و نيز وقتى می گويند: «فُلَانٌ أشعَرَ الهَدىَ: فلانى هدى را اشعار كرد»، به معناى اين است كه آن حيوان را براى ذبح علامت زد. | ||
<span id='link566'><span> | <span id='link566'><span> | ||
و كلمۀ «حج» در لغت، به معناى قصد بعد از قصد است. يعنى قصد مكرر و در اصطلاح | و كلمۀ «حج» در لغت، به معناى قصد بعد از قصد است. يعنى قصد مكرر و در اصطلاح شرع، به معناى عملى است كه معهود در بين مسلمانان است. | ||
و كلمۀ «اعتمار»، به معناى زيارت است كه اصلش از عمارت گرفته شده، و عمره رفتن و اعتمار را بدين جهت اعتمار گفته اند كه هر محلى وقتى زيارتگاه مردم شد، آباد مى گردد. و در اصطلاح شرع به معناى زيارت خانه كعبه است. البته به نحوى كه در بين مسلمانان معهود و معروف است و كلمۀ «جناح» به معناى انحراف از حق و حدّ وسط است و منظور از آن گناه است. | و كلمۀ «اعتمار»، به معناى زيارت است كه اصلش از عمارت گرفته شده، و عمره رفتن و اعتمار را بدين جهت اعتمار گفته اند كه هر محلى وقتى زيارتگاه مردم شد، آباد مى گردد. و در اصطلاح شرع به معناى زيارت خانه كعبه است. البته به نحوى كه در بين مسلمانان معهود و معروف است. و كلمۀ «جناح» به معناى انحراف از حق و حدّ وسط است و منظور از آن گناه است. | ||
در نتيجه معناى | در نتيجه معناى «جناح نداشتن» اين است كه عمل نامبرده جایز است. و كلمۀ «يَطَّوَفَ»، در اصل «يَتَطَوَّفَ» بود و «تَطَوُّف» كه مصدر آن است، به معناى طواف كردن، يعنى دور چيزى گردش كردن است، كه از يك نقطه آن چيز شروع شود و به همان نقطه برگردد. | ||
از اين جا معلوم می شود كه: | از اين جا معلوم می شود كه: لازمۀ معناى «طواف» اين نيست كه حتما دور زدن اطراف چيزى باشد، تا شامل سعى نشود، بلكه يكى از مصاديق آن، دور زدن پيرامون كعبه است. و به همين جهت در آيه شريفه، كلمه «يَطَّوَفَ» مطلق آمده. چون مراد به آن، پيمودن مسافت ميانه صفا و مروه، هفت بار پشت سرِ هم بوده است. | ||
و كلمۀ «تطوّع» از ماده | و كلمۀ «تطوّع» از ماده «طوع» به معناى اطاعت است، و بعضى گفته اند «تَطَوُّع»، با «اطاعت»، اين فرق را دارد كه تنها در اطاعت مستحبى استعمال می شود. به خلاف كلمۀ «اطاعت»، كه هم شامل واجب می شود و هم مستحب. و بعيد نيست - در صورتی كه اين حرف صحيح باشد - به اين عنايت باشد كه عمل واجب از آن جا كه الزامى است به طوع و رغبت آورده نمی شود. به خلاف مستحبى كه هر كس آن را بياورد، به طوع و رغبت خود و بدون هيچ شائبه اى آورده است. | ||
و اين، خود يك تلطفى در عنايت است، و گرنه اصل «طوع»، به معناى چيزى است كه بدون كراهت آورده شود، و اين هم با واجب تطبيق مى كند و هم با مستحب. همچنان كه در آيه: «فَقَالَ لَهَا وَ لِلأرضِ ائتِيَا طَوعاً أو كَرهاً»، در مقابل «كُره» آمده است و در عين حال، در اطاعت امر وجوبى نيز استعمال شده است. | و اين، خود يك تلطفى در عنايت است، و گرنه اصل «طوع»، به معناى چيزى است كه بدون كراهت آورده شود، و اين هم با واجب تطبيق مى كند و هم با مستحب. همچنان كه در آيه: «فَقَالَ لَهَا وَ لِلأرضِ ائتِيَا طَوعاً أو كَرهاً»، در مقابل «كُره» آمده است و در عين حال، در اطاعت امر وجوبى نيز استعمال شده است. |
ویرایش