۲۰٬۷۷۷
ویرایش
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
==آيه ۱۵۸ سوره بقره == | ==آيه ۱۵۸ سوره بقره == | ||
إِنَّ | إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شعَائرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْت أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطوَّفَ بِهِمَا وَ مَن تَطوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ(۱۵۸) | ||
<center> «'''ترجمه آیه'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیه'''» </center> | ||
همانا صفا و | همانا صفا و مروه، دو نمونه از نشانه هاى خدا است، پس هر كس حج خانه و يا عمره به جاى آورد، می تواند ميان آن دو، سعى كند و كسى كه عمل خيرى را به طوع و رغبت خود بياورد، خداوند شاكر و دانا است. (۱۵۸) | ||
<span id='link565'><span> | <span id='link565'><span> | ||
<center> «'''بیان آیه'''» </center> | <center> «'''بیان آیه'''» </center> | ||
صفا و | صفا و مروه، نام دو نقطه از شهر مكه است كه حاجيان بين آن دو نقطه سعى می كنند و آن دو نقطه عبارت است از: دو كوه كه فاصله ميان آن دو - به طوری كه گفته اند هفتصد و شصت ذراع و نيم است، و هر ذرع پنجاه تا هفتاد سانتيمتر است - و اصل كلمۀ «صفا»، در لغت به معناى سنگ سخت و صاف است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۷۹ </center> | ||
و نيز وقتى | و كلمۀ «مروة»، در اصل لغت نيز به معناى سنگ سخت است. و كلمۀ «شعائر»، جمع شعيره است كه به معناى علامت است و «مشعر» را هم به همين جهت مشعر گفته اند. و نيز وقتى می گويند: «فلان أشعر الهدى: فلانى هدى را اشعار كرد»، به معناى اين است كه آن حيوان را براى ذبح علامت زد. | ||
<span id='link566'><span> | <span id='link566'><span> | ||
و | و كلمۀ «حج» در لغت، به معناى قصد بعد از قصد است. يعنى قصد مكرر و در اصطلاح شرع به معناى عملى است كه معهود در بين مسلمانان است. | ||
و كلمۀ «اعتمار»، به معناى زيارت است كه اصلش از عمارت گرفته شده، و عمره رفتن و اعتمار را بدين جهت اعتمار گفته اند كه هر محلى وقتى زيارتگاه مردم شد، آباد مى گردد. و در اصطلاح شرع به معناى زيارت خانه كعبه است. البته به نحوى كه در بين مسلمانان معهود و معروف است و كلمۀ «جناح» به معناى انحراف از حق و حدّ وسط است و منظور از آن گناه است. | |||
در نتيجه معناى جناح نداشتن اين است كه عمل نامبرده جائز است، و كلمۀ «يطوف» در اصل يتطوف بود و تطوف كه مصدر آن است، به معناى طواف كردن يعنى دور چيزى گردش كردن است ، كه از يك نقطه آن چيز شروع شود و به همان نقطه برگردد. | |||
از اين جا معلوم می شود كه: لازمه معناى طواف اين نيست كه حتما دور زدن اطراف چيزى باشد، تا شامل سعى نشود، بلكه يكى از مصاديق آن دور زدن پيرامون كعبه است ، و به همين جهت در آيه شريفه كلمه «يطوف» مطلق آمده. چون مراد به آن پيمودن مسافت ميانه صفا و مروه هفت بار پشت سر هم بوده است. | |||
و كلمۀ «تطوّع» از ماده طوع به معناى اطاعت است، و بعضى گفته اند «تطوع»، با اطاعت اين فرق را دارد كه تنها در اطاعت مستحبى استعمال می شود. به خلاف كلمۀ «اطاعت» كه هم شامل واجب می شود و هم مستحب، و بعيد نيست - در صورتی كه اين حرف صحيح باشد - به اين عنايت باشد كه عمل واجب از آن جا كه الزامى است به طوع و رغبت آورده نمی شود. به خلاف مستحبى كه هر كس آن را بياورد، به طوع و رغبت خود و بدون هيچ شائبه اى آورده است. | |||
و | و اين، خود يك تلطفى در عنايت است، و گرنه اصل «طوع»، به معناى چيزى است كه بدون كراهت آورده شود، و اين هم با واجب تطبيق مى كند و هم با مستحب. همچنان كه در آيه: «فَقَالَ لَهَا وَ لِلأرضِ ائتِيَا طَوعاً أو كَرهاً»، در مقابل «كُره» آمده است و در عين حال، در اطاعت امر وجوبى نيز استعمال شده است. | ||
و اصل باب تفعل كه كلمه مورد بحث ما از آن باب است، اين معنا را می دهد كه انسان صفتى را در نفس خود جاى دهد، مانند تخلق به فلان خلق. مثلا می گویيم: تَمَيَّزَ وَ تَعَلَّمَ وَ تَطَوَّعَ. يعنى: شروع كرد به تميز دادن و آموختن و به طوع و رغبت خود عمل خير كردن. | |||
و اصل باب تفعل كه كلمه مورد بحث ما از آن باب | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۰ </center> | ||
پس از نظر لغت هيچ دليلى نيست كه | پس از نظر لغت هيچ دليلى نيست كه بگویيم «تطوّع»، مختص به امثال دستورات مستحبى است، مگر آن كه همان عنايت عرفى اين اختصاص را ايجاب كند. | ||
«'''إنَّ الصَّفَا وَ المَروَةَ مِن شَعَائِرِ اللّه»، تا كلمۀ «يَطّوفَ بِهِمَا»: | |||
اين آيه اشاره دارد به اين كه «صفا» و «مروه»، دو محل است كه به علامت الهى نشاندار شده و آن علامت، بندگان خداى را به سوى خدا دلالت مى كند و خدا را به يادشان مى آورد. و از اين كه صفا و مروه را در مقابل همه موجودات اختصاص داده به اين كه از شعائرند، با اين كه تمامى موجودات، آدمى را به سوى آفريدگارش دلالت مى كند، فهميده می شود كه: | |||
مراد از «شعائر»، شعائر و آيت ها و نشانه هاى تكوينى نيست كه تمامى موجودات آن را دارند، بلكه خدای تعالى آن دو را شعائر قرار داده و معبد خود كرده، تا بندگانش در آن موضع، وى را عبادت كنند. در نتيجه، دو موضع نامبرده، علاوه بر آن دلالتى كه همه كائنات دارند، به دلالت خاصى بندگان را به ياد خدا مى اندازد. پس شعيره بودن «صفا» و «مروه»، خود دلالت دارد بر اين كه خدا براى اين دو موضع عبادت خاصى مقرر كرده است. | |||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۹}} | {{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۹}} | ||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش