گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




مثلا وقتى ميگوئيم : بجان خودم سوگند كه زيد ايستاده ، صدق اين جمله خبرى را مقيد بشرافت عمر و حيات خود كرديم ، و وابسته بآن نموده ايم ، بطورى كه اگر خبر ما دروغ در آيد عمر ما فاقد شرافت شده است ، و همچنين وقتى بگوئيم بجان خودم اينكار را ميكنم ، و يا بشخصى بگوئيم : بجان من اينكار را بكن ، كار نامبرده را با شرافت زندگى خود گره زده ايم ، بطوريكه در مثال دوم اگر طرف ، كار نامبرده را انجام ندهد، شرافت حيات و بهاى عمر ما را از بين برده است .
مثلا وقتى می گویيم: به جان خودم سوگند كه زيد ايستاده، صدق اين جمله خبرى را، مقيد به شرافت عمر و حيات خود كرديم، و وابسته بآن نموده ايم، به طورى كه اگر خبر ما دروغ در آيد، عمر ما فاقد شرافت شده است. و همچنين، وقتى بگویيم به جان خودم اين كار را می كنم، و يا به شخصى بگویيم: به جان من، اين كار را بكن، كار نامبرده را با شرافت زندگى خود گره زده ايم، به طوری كه در مثال دوم اگر طرف، كار نامبرده را انجام ندهد، شرافت حيات و بهاى عمر ما را از بين برده است.


از اينجا دو نكته روشن ميشود، اول اينكه سوگند براى تاءكيد كلام ، عالى ترين مراتب تاءكيد را دارد همچنانكه اهل ادب نيز اين معنى را ذكر كرده اند.
از اين جا، دو نكته روشن می شود:


دوم اينكه آنچيزيكه ما به آن سوگند ميخوريم ، بايد شريفتر و محترم تر از آنچيزى باشد كه بخاطر آن سوگند ميخوريم ، چون معنى ندارد كلام را بابرو و شرف چيزى گره بزنيم كه شرافتش مادون كلام باشد، و لذا مى بينيم خداى تعالى در كتاب خود باسم خود و بصفات خود، سوگند ميخورد و ميفرمايد: «'''و اللّه ربنا'''» و نيز ميفرمايد: «'''فوربك لنسالنهم '''» و نيز «'''فبعزتك لاغوينهم '''» و همچنين به پيامبر و ملائكه و كتب و نيز بمخلوقات خود، چون آسمان ، و زمين و شمس ، قمر و نجوم ، شب و روز، كوه ها، درياها، شهرها، انسانها، درختان ، انجير، زيتون سوگند خورده .  
اول اين كه: «سوگند»، براى تأكيد كلام، عالى ترين مراتب تأكيد را دارد، همچنان كه اهل ادب نيز، اين معنا را ذكر كرده اند.
 
دوم اين كه: آن چيزی كه ما به آن سوگند می خوريم، بايد شريف تر و محترم تر از آن چيزى باشد كه به خاطر آن سوگند می خوريم. چون معنا ندارد كلام را به آبرو و شرف چيزى گره بزنيم كه شرافتش، مادون كلام باشد. و لذا مى بينيم خداى تعالى در كتاب خود، به اسم خود و به صفات خود، سوگند می خورد و می فرمايد: «وَ اللّّهِ رَبِّنَا». و نيز می فرمايد: «فَوَرَبِّكَ لَنَسئَلَنَّهُم». و نيز «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغوِيَنَّهُم».
 
و همچنين به پيامبر و ملائكه و كتب و نيز به مخلوقات خود، چون آسمان و زمين و شمس و قمر و نجوم، شب و روز، كوه ها، درياها، شهرها، انسان ها، درختان، انجير، زيتون سوگند خورده.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۳۹ </center>
و اين نيست مگر بخاطر اينكه خدا اين نامبردگان را شرافت داده و بدين جهت شرافت حقه و كرامتى نزد خدا يافته اند و هر يك از آنها يا بكرامت ذات متعاليه خدا داراى صفتى از اوصاف مقدس او شده اند و يا آنكه فعلى از منبع بهاء و قدس كه همه اش بخاطر شرف ذات شريف خدا، شريفند هستند.
و اين نيست مگر به خاطر اين كه خدا اين نامبردگان را شرافت داده و بدين جهت، شرافت حقه و كرامتى نزد خدا يافته اند، و هر يك از آن ها، يا به كرامت ذات متعاليه خدا، داراى صفتى از اوصاف مقدس او شده اند، و يا آن كه فعلى از منبع بهاء و قدس، كه همه اش به خاطر شرف ذات شريف خدا، شريف اند، هستند.


و بنابراين چه مانعى دارد كه يك دعاگوئى از ما وقتى از خدا چيزيرا درخواست ميكند، او را بچيزى از نامبردگان سوگند دهد، از آنجهت كه خدا آن را شرافت داده است ؟ و اگر اين كار صحيح باشد، ديگر چه اشكالى دارد كه كسى خدا را به حق و حرمت رسولخدا (ص ) سوگند دهد؟ و چه دليلى ممكن است تصور شود كه آنجناب را از اين قاعده كلى استثناء كرده باشد؟.
بنابراين، چه مانعى دارد كه يك دعاگویى از ما، وقتى از خدا چيزی را درخواست می كند، او را به چيزى از نامبردگان سوگند دهد، از آن جهت كه خدا آن را شرافت داده است؟ و اگر اين كار صحيح باشد، ديگر چه اشكالى دارد كه كسى خدا را به حق و حرمت رسول خدا «ص» سوگند دهد؟ و چه دليلى ممكن است تصور شود كه آن جناب را، از اين قاعده كلى استثناء كرده باشد؟


و بجان خودم سوگند كه محمد رسول اللّه (ص ) از انجير عراق ، و يا زيتون شام ، كمتر نيست ، كه به آندو سوگند بخورد، ولى صحيح نباشد كه بآنجناب سوگند بخورد علاوه بر اينكه مى بينيم در قرآن كريم به جان آن جناب هم سوگند خورده ، و فرموده : «'''لعمرك انهم لفى سكرتهم يعمهون :'''» (به جان تو سوگند كه ايشان در مستى خود حيرانند).
و به جان خودم سوگند كه محمّد، رسولُ اللّه «ص»، از انجير عراق و يا زيتون شام، كمتر نيست، كه به آن دو سوگند بخورد، ولى صحيح نباشد كه به آنجناب سوگند بخورد. علاوه بر اين كه مى بينيم در قرآن كريم، به جان آن جناب هم سوگند خورده و فرموده: «لَعَمرُكَ إنَّهُم لَفِى سَكرَتِهِم يَعمَهُونَ: به جان تو سوگند، كه ايشان در مستى خود حيران اند».
<span id='link349'><span>
<span id='link349'><span>
==سخنى در معناى (حق ) و پاسخ از اشكال سوگند دادن به حق پيامبر(ص ) ==
==سخنى در معناى (حق ) و پاسخ از اشكال سوگند دادن به حق پيامبر(ص ) ==
خط ۲۹: خط ۳۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۴۱ </center>
<span id='link350'><span>
<span id='link350'><span>
==آيات ۹۴ ۹۹ بقره ==
==آيات ۹۴ - ۹۹ سوره بقره ==
قُلْ إِن كانَت لَكمُ الدَّارُ الاَخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْت إِن كنتُمْ صادِقِينَ(۹۴)
قُلْ إِن كانَت لَكمُ الدَّارُ الاَخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْت إِن كنتُمْ صادِقِينَ(۹۴)


۲۰٬۵۷۴

ویرایش