۲۰٬۲۸۵
ویرایش
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
<span id='link241'><span> | <span id='link241'><span> | ||
و «توبه بنده»، محفوف و پيچيده به دو توبه از خدا است و در بين آن دو قرار مى گيرد. به اين معنا كه بنده در هيچ حالى از احوال، از خداى خود بى نياز نيست، و اگر بخواهد از لجنزار گناه نجات يافته، توبه كند، محتاج به اين است كه خدا چنين توفيقى به او بدهد و اعانت و رحمت خود را شامل حال او بسازد، تا او موفق به توبه بگردد. | |||
و | |||
و | و وقتى به توبه موفق شد، تازه باز محتاج به يك توبه ديگرى از خداست و آن، اين است كه باز، خدا به رحمت و عنايتش، به سوى بنده رجوع كند و رجوع او را بپذيرد. | ||
و اما | پس توبه بنده وقتى قبول شود، بين دو توبه از خدا قرار گرفته است، همچنان كه آيه: «ثُمَّ تَابَ عَلَيهِم لِيَتُوبُوا: پس خدا به سوى ايشان توبه آورد، تا ايشان توبه كنند»، بر اين معنا دلالت دارد. | ||
و آن قرائت كه كلمۀ «آدم» را به صداى بالا، و كلمۀ «كَلِمَات» را به صداى پيش خوانده، با اين نكته مناسب است، هرچند كه آن قرائت ديگر، يعنى به صداى پيش خواندن «آدم»، و به صداى بالا خواندن «كلمات»، نيز با اين معنا منافات ندارد. | |||
و اما اين كه اين «كلمات» چه بوده؟ | |||
چه بسا احتمال داده شود كه: اين، همان چيزى بوده كه خدای تعالى از آدم و همسرش، در سوره «اعراف» حكايت كرده كه: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمنَا أنفُسَنَا وَ إن لَم تَغفِر لَنَا وَ تَرحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِينَ» باشد، كه ترجمه اش گذشت، ولیكن عيبى كه در اين احتمال هست، اين است كه: در سوره «اعراف»، اين كلمات قبل از نقل هبوط آدم واقع شده، و بعد از نقل اين كلمات فرموده: «قُلنَا اهبِطُوا» الخ. و در سوره مورد بحث، اول آيه «قُلنَا اهبِطُوا» آمد، بعدا آيه «فَتَلَقَّى» الخ، لیكن در اين میان، مطلبى هست و آن، اين است كه: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۰۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۰۵ </center> | ||
اگر به خاطر داشته باشيد، در صدر اين داستان، وقتى خدای تعالى به ملائكه فرموده: «می خواهم در زمين خليفه قرار دهم»، ملائكه گفتند: آيا می خواهى در آن كسى را قرار دهى كه فساد انگيزد و خونريزى كند؟ با اين كه ما تو را به حمدت تسبيح می گویيم و تقديست مى كنيم، تا آخر». | |||
معلوم | |||
و خدای تعالى، اين سخن ملائكه را و اين ادّعايشان را كه درباره خليفه زمينى كردند، و اين نسبتى را كه به وى دادند، رد نكرد، و در پاسخ نفرمود: نه، خليفه زمينى اين كارها را نمى كند، تنها «اسماء» را به آدم تعليم كرد، معلوم می شود با همين تعليم «اسماء»، اعتراض ملائكه، خود به خود باطل می شود، و گرنه اعتراض ملائكه همچنان به قوت خود باقى می ماند و حجت عليه آنان تمام نمی شد. | |||
پس معلوم می شود: در ميانه اسمائى كه خدا به آدم تعليم داده، چيزى بوده كه براى معصيت كار، بعد از معصيتش، به درد مب خورده و چارۀ گناه او را مى كرده. پس اى بسا «تلقّى آدم» از پروردگار خود، مربوط به يكى از آن اسماء بوده، (دقت فرمایيد). | |||
<span id='link242'><span> | <span id='link242'><span> | ||
==نقش توبه آدم و هبوط او به زمين در باز شدن راه براى هدايت انسان و قرار گرفتن او در طريق كمال == | ==نقش توبه آدم و هبوط او به زمين در باز شدن راه براى هدايت انسان و قرار گرفتن او در طريق كمال == | ||
اين را نيز بايد دانست ، كه آدم عليه السلام هر چه كه بخود ستم كرد، و خود را در پرتگاه هلاكت ، و دو راهى سعادت و شقاوت ، كه همان زندگى دنيا است ، افكند، بطوريكه اگر در همان مهبط خود، يعنى دنيا باقى ميماند، هلاك ميشد، و اگر به سعادت اولى خود برمى گشت تازه خود را به تعب افكنده بود، پس در هر حال بنفس خود ستم كرد، الا اينكه باهمين عمل ، خود را در مسير سعادت ، و در طريق منزلى از كمال قرار داد، كه اگر اين عمل را نمى كرد، و بزمين نازل نميشد، و يا بدون خطا نازل ميشد، بآن سعادت و كمال نمى رسيد. | اين را نيز بايد دانست ، كه آدم عليه السلام هر چه كه بخود ستم كرد، و خود را در پرتگاه هلاكت ، و دو راهى سعادت و شقاوت ، كه همان زندگى دنيا است ، افكند، بطوريكه اگر در همان مهبط خود، يعنى دنيا باقى ميماند، هلاك ميشد، و اگر به سعادت اولى خود برمى گشت تازه خود را به تعب افكنده بود، پس در هر حال بنفس خود ستم كرد، الا اينكه باهمين عمل ، خود را در مسير سعادت ، و در طريق منزلى از كمال قرار داد، كه اگر اين عمل را نمى كرد، و بزمين نازل نميشد، و يا بدون خطا نازل ميشد، بآن سعادت و كمال نمى رسيد. |
ویرایش