۲۰٬۳۲۲
ویرایش
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
==حكم سجده براى غير خدا == | ==حكم سجده براى غير خدا == | ||
«'''اسجُدُوا لِآدَمَ ...»: از اين جمله، اجمالا استفاده می شود كه سجده براى غير خدا جائز است، در صورتی كه منظور از آن، احترام و تكريم آن غير خدا، و در عين حال خضوع و اطاعت امر خدا نيز بوده باشد. و نظير اين استفاده را از آيه: «وَ رَفَعَ أبَوَيهِ عَلَى العَرشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجّداً وَ قَالَ يَا أبَتِ هَذَا تَأوِيلُ رُؤيَاىَ مِن قَبلُ قَد جَعَلَهَا رَبِّى حَقّاً: پدر و مادر خود را بر تخت سلطنت نشانيد، و ايشان و برادران، همگى به منظور تعظيم وى بع سجده افتادند. يوسف به پدر گفت: پدرم! اين است تأويل آن رؤيایی كه قبلا ديده بودم، پروردگارم آن رؤيا را محقق كرد»، نيز می توان كرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۸۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۸۹ </center> | ||
و | و اين، خود اشكالى است كه ممكن است به ذهن كسى خطور كند. | ||
و خلاصه جواب اين است كه: اگر به ياد داشته باشيد، در سوره «فاتحه» گفتيم: «عبادت، عبارت از آن است كه بنده، خود را در مقام عبوديت در آورد، و عملا بندگى و عبادت خود را اثبات هم بكند، و همواره بخواهد كه در بندگى ثابت بماند». | |||
بنابراين، فعل عبادى بايد فعلى باشد كه صلاحيت براى اظهار مولويت مولى، و يا عبديت عبد را داشته باشد، مانند سجده و ركوع كردن و يا جلوی پاى مولا برخاستن، و يا دنبال سرِ او راه رفتن و امثال آن، و هرچه اين صلاحيت بيشتر باشد، عبادت بيشتر، و عباديت متعين تر می شود، و از هر عملى در دلالت بر عزت مولويت و ذلت عبوديت، روشن تر و واضح تر، دلالت سجده است. براى اين كه در سجده، بنده به خاك مى افتد، و روى خود را به خاك مى گذارد. | |||
<span id='link227'><span> | <span id='link227'><span> | ||
و اما | و اما اين كه بعضى چه بسا گمان كرده اند كه: «سجده»، عبادت ذاتى است و جز عبادت، هيچ عنوانى ديگر بر آن منطبق نيست، صحيح نيست و نبايد بدان اعتناء كرد. براى اين كه چيزی كه ذاتى شد، ديگر تخلف و اختلاف نمى پذيرد و سجده اين طور نيست. زيرا ممكن است كسى همين عمل را به داعى ديگرى، غير داعى تعظيم و عبادت بياورد. مثلا بخواهد طرف را مسخره و استهزاء كند، و معلوم است كه در اين صورت، با اين كه همه آن خصوصياتى را كه سجده عبادتى دارد، واجد است، با این حال، عبادت نيست. بله، اين معنا قابل انكار نيست كه معناى عبادت در سجده، از هر عمل ديگرى واضح تر و روشن تر به چشم مى خورد. | ||
خوب، وقتى معلوم شد كه «سجده، عبادت ذاتى نيست»، بلكه قصد عبادت لازم دارد. پس اگر در سجده اى مانعى تصور شود، ناگزير از جهت نهى شرعى و يا عقلى خواهد بود، و آنچه در شرع و يا عقل ممنوع است، اين است كه انسان با سجده خود براى غير خدا، بخواهد براى آن غير اثبات ربوبيت كند، و اما اگر منظورش از سجده، صرف تحيت و يا احترام او باشد، بدون اين كه ربوبيت براى او قائل باشد، بلكه صرفا منظورش انجام يك نحو تعارف و تحيت باشد و بس، در اين صورت، نه دليل شرعى بر حرمت چنين سجده اى هست و نه عقلى. | |||
چيزی كه هست، ذوق دينى كه مردم متدين آن را از انس ذهن به ظواهر دين كسب كرده اند، اقتضاء مى كند كه به طور كلّى اين عمل را به خدا اختصاص دهند، و براى غير خدا - هرچند از باب تعارف و تحيت باشد - به خاك نيفتند. اين ذوق، قابل انكار نيست، ولیكن چنين هم نيست كه هر عملى را كه به منظور اظهار اخلاص درباره خدا مى آوريم، آوردن آن عمل درباره غير خدا ممنوع باشد، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۹۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۹۰ </center> | ||
و نتوانيم با آن | و نتوانيم با آن عمل، نسبت به بندگان صالح خدا، و يا قبور اولياء او، و يا آثار آنان اظهار محبت كنيم. چون چنين منعى از راه دليل عقلى و يا نقلى نرسيده، و ما إن شاء اللّه، به زودى در محل مناسب، باز پيرامون اين مطلب بحث خواهيم كرد. | ||
<span id='link228'><span> | <span id='link228'><span> | ||
ویرایش