گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۵: خط ۴۵:


==صراط انسان در مسير وجودش و وسعت شعاع عمل او در عالم ==
==صراط انسان در مسير وجودش و وسعت شعاع عمل او در عالم ==
و اين آيات به طوری كه ملاحظه مى فرمائيد، و انشاء اللّه توضيح بيشتر هر يك را در جاى خودش خواهيد ديد، دلالت مى كند بر اينكه انسان جزئى از اجزاء كره زمين است ، و از آن جدا نميشود، و مباين آن نيست، چيزيكه هست از همين زمين نشو نموده ، شروع به تطور نموده ، مراحل خود را طى مى كند، تا مى رسد به آن جائى كه خلقتى غير زمين و غير مادى ميشود، و اين موجود غير مادى عينا همان است كه از زمين نشو كرد، و خلقتى ديگر شد، و باين كمال جديد تكامل يافت ، آنگاه وقتى باين مرحله رسيد فرشته مرگ او را از بدنش مى گيرد، و بدون كم و كاست مى گيرد، و سپس ‍ اين موجود بسوى خداى سبحان بر مى گردد، اين صراط و راه هستى انسان است.
و اين آيات - به طوری كه ملاحظه مى فرمایيد، و إن شاء اللّه توضيح بيشتر هر يك را در جاى خودش خواهيد ديد، دلالت مى كند بر اين كه: انسان، جزئى از اجزای كره زمين است و از آن جدا نمی شود، و مباين آن نيست.  


از سوى ديگر تقدير الهى انسان را طورى ريخته گرى كرده ، كه با سائر موجودات زمينى و آسمانى ، يعنى از عناصر بسيطه گرفته تا نيروئى كه از آن عناصر برمى خيزد، و نيز از مركبات آن ، از حيوان گرفته ، تا نبات و معدن و غير آن ، از آب و هوا و نظائر آنها، مرتبط و پيوسته باشد، و نيز تمامى موجودات طبيعى را طورى ريخته ، كه با موجودات ديگر مرتبط بوده باشد، اين در آنها، و آنها در اين ، اثر بگذارند، تا باين وسيله هستى خود را ادامه دهند.
چيزی كه هست، از همين زمين نشو نموده، شروع به تطور نموده، مراحل خود را طى مى كند، تا مى رسد به آن جایى كه خلقتى غيرزمين و غيرمادى می شود، و اين موجود غير مادى، عينا همان است كه از زمين نشو كرد و خلقتى ديگر شد، و به اين كمال جديد تكامل يافت. آنگاه وقتى به اين مرحله رسيد، فرشته مرگ او را از بدنش مى گيرد، و بدون كم و كاست مى گيرد، و سپس اين موجود، به سوى خداى سبحان بر مى گردد. اين صراط و راه هستى انسان است.
 
از سوى ديگر، تقدير الهى، انسان را طورى ريخته گرى كرده كه با سائر موجودات زمينى و آسمانى، يعنى از عناصر بسيطه گرفته تا نيرویى كه از آن عناصر بر مى خيزد، و نيز از مركبات آن، از حيوان گرفته، تا نبات و معدن و غير آن، از آب و هوا و نظائر آن ها، مرتبط و پيوسته باشد، و نيز تمامى موجودات طبيعى را طورى ريخته، كه با موجودات ديگر مرتبط بوده باشد. اين در آن ها، و آن ها در اين، اثر بگذارند، تا به اين وسيله، هستى خود را ادامه دهند.


چيزيكه هست، اثر انسان در ساير موجودات بيشتر، و دامنه تاءثيرش در آنها وسيع تر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۴ </center>
براى اينكه اين موجود چند وجبى ، علاوه بر اينكه با ساير موجودات طبيعى اختلاط و آميزش دارد، و چون آنها قرب و بعد، و اجتماع و افتراق دارد، و براى رسيدن بمقاصد ساده طبيعيش در آنها تصرفاتى ساده دارد، از آنجا كه مجهز بفكر و ادراك است ، تصرفاتى عجيب نيز دارد، كه ساير موجودات آنگونه تصرفات را ندارند، آرى او ساير موجودات را تجزيه مى كند، و اجزائش را از هم جدا ميسازد، و از تركيب چند موجود طبيعى چيزها درست مى كند، موجود درستى را فاسد، و فاسد را درست مى كند، بطوريكه هيچ موجودى نيست مگر آن كه در تحت تصرف انسان قرار مى گيرد، زمانى آنچه طبيعت از ساختنش عاجز است ، او براى خود ميسازد، و كار طبيعت را مى كند، و زمانى ديگر براى جلوگيرى از طبيعت بجنگ با آن برمى خيزد.
چيزی كه هست، اثر انسان در ساير موجودات بيشتر، و دامنه تأثيرش در آن ها وسيع تر است. براى اين كه اين موجود چند وجبى، علاوه بر اين كه با ساير موجودات طبيعى اختلاط و آميزش دارد، و چون آن ها قرب و بُعد، و اجتماع و افتراق دارد، و براى رسيدن به مقاصد ساده طبيعی اش در آن ها تصرفاتى ساده دارد، از آن جا كه مجهز به فكر و ادراك است، تصرفاتى عجيب نيز دارد، كه ساير موجودات آن گونه تصرفات را ندارند.
 
آرى، او ساير موجودات را تجزيه مى كند، و اجزائش را از هم جدا می سازد، و از تركيب چند موجود طبيعى، چيزها درست مى كند. موجود درستى را فاسد، و فاسد را درست مى كند، به طوری كه هيچ موجودى نيست مگر آن كه در تحت تصرف انسان قرار مى گيرد. زمانى آنچه طبيعت از ساختنش عاجز است، او براى خود می سازد، و كار طبيعت را مى كند، و زمانى ديگر براى جلوگيرى از طبيعت، به جنگ با آن بر مى خيزد.
 
و كوتاه سخن آن كه: انسان براى هر غرضى كه دارد، از هر چيزى استفاده مى كند، و آن را به خدمت خود مى گيرد، و لايزال گذشت زمان هم، اين موجود عجيب را در تكثير تصرفات، و عميق تر ساختن نظريه هايش تأييد مى كند، تا آن كه خداوند با كلمات خود، حق را محقق سازد، و صدق كلام عزيزش را كه فرمود: «وَ سَخَّرَ لَكُم مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرضِ جَمِيعاً مِنهُ: براى شما آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، مسخر كرد، در حالی كه همه اش از اوست»، نشان دهد.  


و كوتاه سخن آنكه : انسان براى هر غرضى كه دارد از هر چيزى استفاده مى كند، و آنرا بخدمت خود مى گيرد، و لايزال گذشت زمان هم اين موجود عجيب را در تكثير تصرفات ، و عميق تر ساختن نظريه هايش تاءييد مى كند، تا آنكه خداوند با كلمات خود حق را محقق سازد، و صدق كلام عزيزش را كه فرمود: «'''و سخرلكم ما فى السماوات و ما فى الارض ‍ جميعا منه '''»، (براى شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است مسخر كرد، در حاليكه همه اش از اوست )، نشان دهد، و همچنين صدق آن گفتار ديگرش را، كه فرمود: «'''ثم استوى الى السماء'''»، (سپس بآسمان بپرداخت )، چون با در نظر گرفتن اينكه اين كلام در مقام امتنان است ، از آن بر مى آيد كه استواء خدا بر آسمان نيز براى انسان بوده ، و اگر آنرا هفت آسمان قرار داد، نيز بخاطر اين موجود در دانه بوده است ، (در اينجا خواننده عزيز را سفارش مى كنم در اين باره بيشتر دقت بفرمايد).
و همچنين صدق آن گفتار ديگرش را كه فرمود: «ثُمَّ استَوَى إلَى السَّمَاء: سپس به آسمان بپرداخت». چون با در نظر گرفتن اين كه اين كلام در مقام امتنان است، از آن بر مى آيد كه استواء خدا بر آسمان نيز، براى انسان بوده، و اگر آن را هفت آسمان قرار داد، نيز به خاطر اين موجود دُردانه بوده است. (در اين جا، به خواننده عزيز سفارش مى كنم در اين باره بيشتر دقت بفرمايد).


پس صراط انسان در مسير وجودش را فهميديم ، و اين وسعت شعاع عمل انسان در تصرفاتش در عالم كون ، همان است كه خداى سبحان نيز آنرا بيان نموده ، كه از كجا آغاز ميشود، و به كجا ختم مى گردد؟
پس «صراط انسان» در مسير وجودش را فهميديم، و اين وسعت شعاع عمل انسان در تصرفاتش در عالَم هستی، همان است كه خداى سبحان نيز، آن را بيان نموده، كه از كجا آغاز می شود، و به كجا ختم مى گردد؟
<span id='link211'><span>
<span id='link211'><span>
چيزيكه هست قرآن كريم همانطور كه احيانا مبداء حيات دنيوى انسان را كه از آن شروع نموده ، عالم طبيعت و كون شمرده ، و هستيش را مرتبط با آن معرفى مى كند، در عين حال آنرا مرتبط با پروردگار متعال نيز ميداند، و مى فرمايد: «'''و قد خلقتك من قبل ، و لم تك شيئا'''»، (من تو را از پيش آفريدم ، در حاليكه چيزى نبودى )، و نيز مى فرمايد: «'''انه هو يبدى ء و يعيد'''»، (بدرستى كه او است كه آغاز مى كند، و در خاتمه برمى گرداند).
 
چيزی كه هست، قرآن كريم، همان طور كه احياناً مبدأ حيات دنيوى انسان را كه از آن شروع نموده، عالَم طبيعت و كون شمرده، و هستی اش را مرتبط با آن معرفى مى كند، در عين حال، آن را مرتبط با پروردگار متعال نيز می داند و مى فرمايد: «وَ قَد خَلَقتُكَ مِن قَبلُ وَ لَم تَكُ شَيئاً: من تو را از پيش آفريدم، در حالی كه چيزى نبودى». و نيز مى فرمايد: «إنَّهُ هُوَ يُبدِئُ وَ يُعِيدُ: به درستى كه اوست كه آغاز مى كند، و در خاتمه بر مى گرداند».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۷۵ </center>
پس انسان كه مخلوقى است تربيت يافته در گهواره تكوين ، و از پستان صنع و ايجاد ارتضاع نموده ، در سير وجوديش ‍ تطور دارد، و سلوك او همه با طبيعت مرده مرتبط است ، از نظر فطرت و ابداع مرتبط بامر خدا و ملكوت او است ، آن امرى كه درباره اش فرمود: «'''انما امره اذا اراد شيئاان يقول له كن فيكون '''»، (امر او وقتى چيزى را اراده كند، اين است كه بگويد: باش ، پس آن چيز موجود شود). و نيز فرموده : «'''انما قولنا لشى ء، اذا اردناه ، ان نقول له كن فيكون '''»، (تنها سخن ما بچيزى كه بخواهيم موجود شود: اين است كه بآن بگوئيم : بباش پس ميباشد).
پس انسان كه مخلوقى است تربيت يافته در گهواره تكوين، و از پستان صنع و ايجاد ارتضاع نموده، در سير وجودی اش، تطور دارد و سلوك او، همه با طبيعت مُرده مرتبط است. از نظر فطرت و ابداع مرتبط به امر خدا و ملكوت اوست.
 
آن امرى كه درباره اش فرمود: «إنَّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ: امر او، وقتى چيزى را اراده كند، اين است كه بگويد: باش، پس آن چيز موجود شود».  
 
و نيز فرموده: «إنَّمَا قَولُنَا لِشَئٍ إذَا أرَدنَاهُ أن نَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ: تنها سخن ما به چيزى كه بخواهيم موجود شود، اين است كه به آن بگویيم: بباش، پس می باشد».
<span id='link212'><span>
<span id='link212'><span>


۲۰٬۲۳۶

ویرایش