گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۸: خط ۴۸:
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>


==وجوهى كه دلالت دارند بر اين كه علم، بدان جهت كه علم است، مادّى نيست ==
۱ - يكى از آثار مادّيت كه در همه مادّيات هست، اين است كه: امر مادّى، قابل انقسام است. چون مادّى آن را گويند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چيزی كه داراى بُعد است، قابل انقسام نيز هست. ولى علم، بدان جهت كه علم است، به هيچ وجه قابل انقسام نيست. (مثلا وقتى ما زيد، پسر عمرو را تصور مى كنيم، اين صورت علميّه ما قابل انقسام نيست، به شهادت اين كه نيم زيد نداريم).
۱ - يكى از آثار مادّيت كه در همه مادّيات هست، اين است كه: امر مادّى قابل انقسام است. چون مادّى آن را گويند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چيزی كه داراى بُعد است، قابل انقسام نيز هست. ولى علم، بدان جهت كه علم است، به هيچ وجه قابل انقسام نيست. (مثلا وقتى ما زيد پسر عمرو را تصور مى كنيم، اين صورت علميّه ما قابل انقسام نيست، به شهادت اين كه نيم زيد نداريم).


۲ - اثر مشترك مادّيات اين است كه: در حيطه زمان و مكان قرار دارند، و هيچ موجود مادّى سراغ نداريم كه از مكان و زمان بيرون باشد. و علم، بدان جهت كه علم است، نه مكان مى پذيرد، و نه زمان. به دليل اين كه مى بينيم يك حادثه معينّ و جزئى، كه در فلان زمان و فلان مكان واقع شده، در تمامى مكان ها و زمان ها، قابل تعقّل است و ما می توانيم همه جا و همه وقت، آن را با حفظ همۀ خصوصياتش تصوّر و تصديق كنيم.
۲ - اثر مشترك مادّيات اين است كه: در حيطه زمان و مكان قرار دارند، و هيچ موجود مادّى سراغ نداريم كه از مكان و زمان بيرون باشد. و علم، بدان جهت كه علم است، نه مكان مى پذيرد، و نه زمان. به دليل اين كه مى بينيم يك حادثه معينّ و جزئى، كه در فلان زمان و فلان مكان واقع شده، در تمامى مكان ها و زمان ها، قابل تعقّل است و ما می توانيم همه جا و همه وقت، آن را با حفظ همۀ خصوصياتش تصوّر و تصديق كنيم.


۳ - اثر سوم و مشترك مادّيات اين است كه: مادّيات به تماميشان در تحت سيطره حركت عمومى قرار دارند، و به همين جهت تغيّر و تحوّل، خاصيت عمومى مادّيات شده است. ولى مى بينيم كه علم، بدان جهت كه علم است، در مجراى حركت قرار ندارد و به همين جهت محكوم به اين تحوّل و دگرگونى نيست؛ بلكه اصلا حيثيّت علم ذاتا با حيثيّت تغيّر و تبدّل منافات دارد. علم عبارت است از: ثبوت، و تحوّل عبارت است از بى ثباتى.
۳ - اثر سوم و مشترك مادّيات اين است كه: مادّيات به تمامی شان، در تحت سيطره حركت عمومى قرار دارند، و به همين جهت تغيّر و تحوّل، خاصيت عمومى مادّيات شده است. ولى مى بينيم كه علم، بدان جهت كه علم است، در مجراى حركت قرار ندارد و به همين جهت محكوم به اين تحوّل و دگرگونى نيست؛ بلكه اصلا حيثيّت علم ذاتا با حيثيّت تغيّر و تبدّل منافات دارد. علم عبارت است از: ثبوت، و تحوّل عبارت است از بى ثباتى.


۴ - اگر علم از چيزهایى بود كه به حسب ذاتش تغيّر مى پذيرفت، و مانند مادّيات محكوم به تحوّل و دگرگونگى بود، ديگر ممكن نبود يك چيز را و يك حادثه را در دو وقت مختلف با هم تعقّل كرد؛ بلكه بايد اوّل حادثه قبلى را تعقّل كنيم، بعد آن را از ذهن بيرون نموده، حادثه بعدى را وارد ذهن سازيم، در حالی كه مى بينيم كه دو حادثه مختلف الزمان را در يك آن، تعقّل مى كنيم. و نيز: اگر علم، مادّى بود، بايد اصلا نتوانيم حوادث گذشته را در زمان بعد تعقّل كنيم، براى اين كه خودتان گفتيد: «هر چيزى در آنِ دوّم غير آن چيز در آنِ اوّل است».
۴ - اگر علم از چيزهایى بود كه به حسب ذاتش تغيّر مى پذيرفت، و مانند مادّيات محكوم به تحوّل و دگرگونگى بود، ديگر ممكن نبود يك چيز را و يك حادثه را در دو وقت مختلف با هم تعقّل كرد؛ بلكه بايد اوّل حادثه قبلى را تعقّل كنيم، بعد آن را از ذهن بيرون نموده، حادثه بعدى را وارد ذهن سازيم، در حالی كه مى بينيم كه دو حادثه مختلف الزمان را در يك آن، تعقّل مى كنيم. و نيز: اگر علم، مادّى بود، بايد اصلا نتوانيم حوادث گذشته را در زمان بعد تعقّل كنيم، براى اين كه خودتان گفتيد: «هر چيزى در آنِ دوّم غير آن چيز در آنِ اوّل است».
۲۰٬۲۲۳

ویرایش