گمنام

تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۸: خط ۹۸:
<span id='link237'><span>
<span id='link237'><span>


==آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنى ها ==
==آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشاميدنى ها ==
۹۵ - و در خصال به سند خود از على (عليه السلام ) نقل ميكند كه در ضمن حديث (چهار صد كلمه ) فرمود: بچه هاى خود را در روز هفتم ولادت عقيقه كنيد و به سنگينى موى سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهيد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هم درباره حسن و حسين (عليهماالسلام ) و ساير فرزندانش چنين كرد.
۹۵ - و در خصال، به سند خود، از على «عليه السلام» نقل می كند كه در ضمن حديث (چهار صد كلمه) فرمود: بچه هاى خود را در روز هفتم ولادت عقيقه كنيد و به سنگينى موى سرشان، نقره به مسلمانى صدقه دهيد. رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هم، درباره حسن و حسين «عليهما السلام» و ساير فرزندانش، چنين كرد.


۹۶ - و از جمله آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنيها و متعلقات سفره يكى آنست كه در كتاب كافى آن را به سند خود از هشام بن سالم و غير او از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ چيزى را دوست تر از اين نمى داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد.
۹۶ - و از جمله آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشاميدنی ها و متعلقات سفره، يكى آن است كه در كتاب كافى، آن را به سند خود، از هشام بن سالم و غير او، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، هيچ چيزى را دوست تر از اين نمى داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد.


۹۷ - و در كتاب احتجاج به سند خود از موسى بن جعفر از آباى گرامش ‍ از امام حسين (عليه السلام ) حديث طويلى نقل كرده كه همه ، جوابهائى است كه على (عليه السلام ) در پاسخ سوالات مردى يهودى از اهل شام مى داده ، در ضمن مى رسد به اينجا كه يهودى از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيد: مردم مى گويند عيسى مردى زاهد بوده آيا همينطور است ؟ حضرت فرمود: آرى چنين است و ليكن محمد(صلى الله عليه و آله ) از همه انبياء زاهدتر بود، زيرا علاوه بر كنيرهائى كه داشت داراى سيزده همسر بود با اينهمه هيچ وقت سفره اى از طعام برايش چيده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم هيچ وقت شكمش سير نشد و سه شبانه روز گرسنه مى ماند.
۹۷ - و در كتاب احتجاج، به سند خود، از موسى بن جعفر، از آباى گرامش، از امام حسين «عليه السلام»، حديث طويلى نقل كرده كه همه، جواب هایى است كه على «عليه السلام» در پاسخ سؤالات مردى يهودى از اهل شام مى داده. در ضمن مى رسد به اين جا كه يهودى، از اميرالمؤمنين «عليه السلام» پرسيد: مردم مى گويند عيسى مردى زاهد بوده، آيا همين طور است؟
 
حضرت فرمود: آرى، چنين است، وليكن محمّد «صلى الله عليه و آله» از همه انبياء زاهدتر بود، زيرا علاوه بر كنيزهاسى كه داشت، داراى سيزده همسر بود، با اين همه، هيچ وقت سفره اى از طعام برايش چيده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم، هيچ وقت شكمش سير نشد و سه شبانه روز گرسنه مى ماند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۵ </center>
۹۸ - و در امالى صدوق از عيص بن قاسم روايت شده كه گفت : خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) عرض كردم حديثى از پدرت روايت شده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از نان گندم سير نشد، آيا اين روايت صحيح است . فرمود: نه ، زيرا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم يك شكم سير نخورد.
۹۸ - و در امالى صدوق، از عيص بن قاسم روايت شده كه گفت: خدمت حضرت صادق «عليه السلام» عرض كردم: حديثى از پدرت روايت شده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، از نان گندم سير نشد، آيا اين روايت صحيح است؟ فرمود: نه، زيرا رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم، يك شكم سير نخورد.


۹۹ - و در كتاب دعوات قطب روايت شده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در حال تكيه غذا نخورد مگر يك مرتبه كه آنهم نشست و از در معذرت گفت : بار الها من بنده و رسول توام .
۹۹ - و در كتاب دعوات قطب روايت شده كه: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در حال تكيه غذا نخورد، مگر يك مرتبه كه آن هم نشست و از درِ معذرت گفت: «بار الها! من بنده و رسول توام».


مؤلف: اين معنا را كلينى و شيخ به طريق زيادى نقل كرده اند و هم چنين صدوق و برقى و حسين بن سعيد در كتاب زهد.
مؤلف: اين معنا را، كلينى و شيخ، به طريق زيادى نقل كرده اند و همچنين، صدوق و برقى و حسين بن سعيد، در كتاب زهد.


۱۰۰ - و در كافى به سند خود از زيد شحام از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا از روزى كه خداوند او را به نبوت مبعوث كرد و تا روزى كه از دنيا رفت در حال تكيه غذا نخورد، بلكه مانند بردگان غذا ميل مى فرمود و مانند آنها مى نشست ، پرسيدم چرا؟ فرمود: براى اظهار كوچكى و تواضع در برابر خداى عزوجل .
۱۰۰ - و در كافى، به سند خود، از زيد شحام، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا از روزى كه خداوند او را به نبوت مبعوث كرد و تا روزى كه از دنيا رفت، در حال تكيه غذا نخورد، بلكه مانند بردگان غذا ميل مى فرمود و مانند آن ها مى نشست، پرسيدم چرا؟ فرمود: براى اظهار كوچكى و تواضع در برابر خداى عزوجل.


۱۰۱ - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت : «'''بشير دهان '''» از ابى عبدالله (عليه السلام ) پرسيد آيا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در حالى كه به دست راست يا به دست چپ تكيه كرده غذا ميل مى فرمود؟ ابى خديجه مى گويد من هم در آن مجلس ‍ بودم امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نه ، رسول خدا در حال تكيه به طرف راست و يا به طرف چپ غذا ميل نمى كرد و ليكن مثل بنده ها مى نشست ، من عرض كردم چرا؟ فرمود: براى تواضع در برابر خداى عزوجل .
۱۰۱ - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت : «'''بشير دهان '''» از ابى عبدالله (عليه السلام ) پرسيد آيا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در حالى كه به دست راست يا به دست چپ تكيه كرده غذا ميل مى فرمود؟ ابى خديجه مى گويد من هم در آن مجلس ‍ بودم امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نه ، رسول خدا در حال تكيه به طرف راست و يا به طرف چپ غذا ميل نمى كرد و ليكن مثل بنده ها مى نشست ، من عرض كردم چرا؟ فرمود: براى تواضع در برابر خداى عزوجل .


۲۰۱ - و در آن كتاب به سند خود از جابر از ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مثل بنده ها غذا ميخورد، و مثل آنها بر روى زمين مى نشست و غذا مى خورد، و روى زمين مى خوابيد.
۱۰۲ - و در آن كتاب، به سند خود، از جابر، از ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» مثل بنده ها غذا می خورد، و مثل آن ها بر روى زمين مى نشست و غذا مى خورد، و روى زمين مى خوابيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۶ </center>
۱۰۳ - و در كتاب احياء العلوم مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى براى خوردن مى نشست بين دو زانو و دو قدم خود را جمع مى كرد، همانطورى كه نمازگزارمى نشيند، الا اينكه يكى از زانوها و قدمها را روى زانو و قدم ديگر مى گذاشت ، و مى فرمود: من بنده اى هستم و لذا مثل بنده ها غذا مى خورم و مثل آنان مى نشينم .
۱۰۳ - و در كتاب احياء العلوم مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى براى خوردن مى نشست، بين دو زانو و دو قدم خود را جمع مى كرد، همان طورى كه نمازگزارمى نشيند، جز اين كه يكى از زانوها و قدم ها را روى زانو و قدم ديگر مى گذاشت و مى فرمود: من بنده اى هستم، و لذا مثل بنده ها غذا مى خورم و مثل آنان مى نشينم.
 
۱۰۴ - و صفوانى، در كتاب التعريف، از على «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى بر سر سفره غذا مى نشست، مثل بنده اى مى نشست، و بر ران چپ خود تكيه مى كرد.


۱۰۴ - و صفوانى در كتاب التعريف از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) وقتى بر سر سفره غذا مى نشست مثل بنده اى مى نشست ، وبر ران چپ خود تكيه مى كرد.
۱۰۵ - و در كتاب مكارم، از ابن عباس نقل مى كند كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» روى زمين مى نشست و گوسفندان را بين دو پاى خود گذاشته، شير آن ها را مى دوشيد و اگر غلامى از آن حضرت دعوت مى كرد، مى پذيرفت.


۱۰۵ - و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل مى كند كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روى زمين مى نشست و گوسفندان را بين دو پاى خود گذاشته شير آنها را مى دوشيد و اگر غلامى از آنحضرت دعوت مى كرد مى پذيرفت .
۱۰۶ - و در محاسن، به سند خود، از حماد بن عثمان، از ابى عبدالله «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى غذا ميل مى فرمود، انگشتان خود را مى ليسيد.


۱۰۶ - و در محاسن به سند خود از حماد بن عثمان از ابى عبدالله (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى غذا ميل مى فرمود انگشتان خود را مى ليسيد.
۱۰۷ - و در احتجاج، از كتاب مواليد الصادقين نقل كرده كه گفته است:  


۱۰۷ - و در احتجاج از كتاب مواليد الصادقين نقل كرده كه گفته است : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از تمامى انواع غذاها ميل مى فرمود، و هر چه را كه خدا حلال كرده ، با اهل بيت و خدمتگذاران خود و هر وقت كه ايشان مى خوردند مى خورد، و هم چنين با كسى از مسلمانان كه او را دعوت مى كرد هم غذا مى شد، هر چه آنان مى خوردند مى خورد و روى هر چيزى مى خوردند مى خورد مگر اينكه براى آنها ميهمانى مى رسيد كه در اين صورت با آن ميهمان غذا ميل مى فرمود - تا آنجا كه مى گويد -: و از هر غذائى ، بيشتر آنرا دوست مى داشت كه شركت كنندگان در آن بيشتر باشند.
رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از تمامى انواع غذاها ميل مى فرمود، و هرچه را كه خدا حلال كرده، با اهل بيت و خدمتگذاران خود و هر وقت كه ايشان مى خوردند، مى خورد، و همچنين با كسى از مسلمانان كه او را دعوت مى كرد، هم غذا مى شد، هرچه آنان مى خوردند، مى خورد و روى هر چيزى مى خوردند، مى خورد، مگر اين كه براى آن ها ميهمانى مى رسيد كه در اين صورت، با آن ميهمان غذا ميل مى فرمود - تا آن جا كه مى گويد -: و از هر غذایى، بيشتر آن را دوست مى داشت كه شركت كنندگان در آن، بيشتر باشند.


مؤلف: اينكه در اين روايت داشت : و روى هر چيزى مى خوردند مى خورد، مقصود سفره و خوان و امثال آن است ، و اينكه گفت : «'''و ما اكلو ا - و هر چه مى خوردند'''»، ممكن است «'''ما'''» موصوله باشد، يعنى هر چيزى را كه مى خوردند، و ممكن است «'''وقتيه '''» باشد يعنى تا هر وقت كه مى خوردند، و اينكه گفت : مگر اينكه براى آنها ميهمانى مى رسيد، استثنائى است از اينكه گفت : با اهل بيت و خدمتگذاران خود غذا مى خورد. و معنايش اين است كه مگر وقتى كه ميهمانى براى ايشان مى رسيد كه در اين صورت ديگر با اهل بيت خود غذا ميل نمى فرمود، بلكه با ميهمان غذا مى خورد.
مؤلف: اين كه در اين روايت داشت: «و روى هر چيزى مى خوردند، مى خورد»، مقصود سفره و خوان و امثال آن است، و اين كه گفت: «و ما أكَلُوا: و هرچه مى خوردند»، ممكن است «ما» موصوله باشد. يعنى هر چيزى را كه مى خوردند، و ممكن است «وقتيه» باشد، يعنى تا هر وقت كه مى خوردند. و اين كه گفت: «مگر اين كه براى آن ها ميهمانى مى رسيد»، استثنایى است از اين كه گفت: با اهل بيت و خدمتگذاران خود غذا مى خورد. و معنايش اين است كه: مگر وقتى كه ميهمانى براى ايشان مى رسيد، كه در اين صورت، ديگر با اهل بيت خود غذا ميل نمى فرمود، بلكه با ميهمان غذا مى خورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۷ </center>
۱۰۸ - و در كافى به سند خود از ابن قداح از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى با گروهى غذا ميل مى فرمود، اولين كسى بود كه دست به غذا مى برد و آخرين كس بود كه دست برميداشت و چنين مى كرد تا همه مردم غذا بخورند و خجالت نكشند.
۱۰۸ - و در كافى، به سند خود، از ابن قداح، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى با گروهى غذا ميل مى فرمود، اولين كسى بود كه دست به غذا مى برد و آخرين كس بود كه دست بر می داشت و چنين مى كرد تا همه مردم غذا بخورند و خجالت نكشند.


۱۰۹ - و نيز در كافى به سند خو د از محمد بن مسلم از ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرموده : شام انبياء بعد از نماز عشا بوده شما هم شام خوردن را ترك نكنيد كه باعث خرابى بدن است .
۱۰۹ - و نيز در كافى، به سند خود، از محمّد بن مسلم، از ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: اميرالمؤمنين «عليه السلام» فرموده: شام انبياء بعد از نماز عشا بوده، شما هم شام خوردن را ترك نكنيد كه باعث خرابى بدن است.


۱۱۰ - و نيز در كافى به سند خود از عنبسه بن نجاد از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: هيچ طعامى نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) حاضر نشد كه در آن خرما باشد مگر اينكه ابتدا از آن خرما ميل فرمود.
۱۱۰ - و نيز در كافى، به سند خود، از عنبسه بن نجاد، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: هيچ طعامى نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» حاضر نشد كه در آن خرما باشد، مگر اين كه ابتدا از آن خرما ميل فرمود.


۱۱۱ - و نيز در كافى و صحيفه الرضا به سند خود از آباء گرام آن حضرت نقل كرده كه آن حضرت فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى خرما مى خورد هسته آنرا پشت دست خود مى گذاشت ، آنگاه آنرا دور مى انداخت .
۱۱۱ - و نيز در كافى و صحيفة الرضا، به سند خود، از آباء گرام آن حضرت نقل كرده كه آن حضرت فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى خرما مى خورد، هسته آن را پشت دست خود مى گذاشت، آنگاه آن را دور مى انداخت.


۱۱۲ - و در كتاب اقبال از جلد دوم تاريخ نيشابورى نقل كرده كه در ضمن شرح حال حسن بن بشر به سند او نقل نموده كه گفته است : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بين هر دو لقمه ، خدا را حمد مى كرد.
۱۱۲ - و در كتاب اقبال، از جلد دوم تاريخ نيشابورى نقل كرده كه در ضمن شرح حال حسن بن بشر، به سند او نقل نموده كه گفته است: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» بين هر دو لقمه، خدا را حمد مى كرد.


۱۱۳ - و در كافى به سند خود از وهب بن عبد ربه نقل كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) را ديدم كه خلال مى كرد و من به او نگاه مى كردم ، حضرت فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هميشه خلال مى كرد، و خلال ، دهن را خوشبو مى كند.
۱۱۳ - و در كافى، به سند خود، از وهب بن عبد ربه نقل كرده كه گفت: امام صادق «عليه السلام» را ديدم كه خلال مى كرد و من به او نگاه مى كردم. حضرت فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هميشه خلال مى كرد، و خلال، دهن را خوشبو مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۸ </center>
۱۱۴ - و در كتاب مكارم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) نقل مى كند كه هر وقت آب مى آشاميد ابتدا «'''بسم الله '''» مى گفت - تا آنجا كه مى گويد-: و آب را به طور مخصوصى مى مكيد و آنرا به پرى دهان نمى بلعيد و مى فرم ود: درد كبد از همين قورت دادن است .
۱۱۴ - و در كتاب مكارم، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» نقل مى كند كه هر وقت آب مى آشاميد، ابتدا «بسم الله» مى گفت - تا آن جا كه مى گويد: و آب را به طور مخصوصى مى مكيد و آن را به پُرى دهان نمى بلعيد و مى فرمود: درد كبد، از همين قورت دادن است.


۱۱۵ - و در كتاب جعفريات از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود: چند بار تجربه كردم و ديدم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آب يا هر آشاميدنى ديگر را به سه نفس مى آشاميد و در ابتداى هر نفس «'''بسم الله '''» و در آخر آن «'''الحمد لله '''» مى گفت ، از سبب آن پرسيدم فرمود: حمد را به منظور اداى شكر پروردگار و «'''بسم الله '''» را به منظور ايمنى از ضرر و درد مى گويم .
۱۱۵ - و در كتاب جعفريات، از جعفر بن محمّد، از آباى گرامش، از على «عليه السلام» نقل مى كند كه فرمود: چند بار تجربه كردم و ديدم كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، آب يا هر آشاميدنى ديگر را، به سه نفس مى آشاميد و در ابتداى هر نفس «بسم الله» و در آخر آن «الحَمدُ لِلّه» مى گفت. از سبب آن پرسيدم، فرمود: حمد را به منظور اداى شكر پروردگار و «بسم الله» را به منظور ايمنى از ضرر و درد مى گويم.


۱۱۶ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) در ظرف آشاميدنى نفس نمى كشيد، و اگر مى خواست نفس تازه كند ظرف را از دهنش دور مى كرد و آنگاه تنفس مى نمود.
۱۱۶ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در ظرف آشاميدنى نفس نمى كشيد، و اگر مى خواست نفس تازه كند، ظرف را از دهنش دور مى كرد و آنگاه تنفس مى نمود.


۱۱۷ - و در احياء العلوم مى گويد: وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) گوشت ميل مى فرمود سر خود را به طرف ظرف گوشت پائين نمى انداخت بلكه آنرا به طرف دهان خود مى برد و آنرا بطور مخصوصى و با تمام دندانها مى جويد، و مخصوصا وقتى گوشت ميل مى فرمود هر دو دست خود را به خوبى مى شست آنگاه دست تر را به صورت خود مى كشيد.
۱۱۷ - و در احياء العلوم مى گويد: وقتى رسول خدا «صلى الله عليه و آله» گوشت ميل مى فرمود، سر خود را به طرف ظرف گوشت پایين نمى انداخت، بلكه آن را به طرف دهان خود مى برد و آن را به طور مخصوصى و با تمام دندان ها مى جويد، و مخصوصا وقتى گوشت ميل مى فرمود، هر دو دست خود را به خوبى مى شست، آنگاه دست تر را به صورت خود مى كشيد.


۱۱۸ - و در كتاب مكارم الاخلاق مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) همه رقم غذا ميل مى فرمود.
۱۱۸ - و در كتاب مكارم الاخلاق مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» همه رقم غذا ميل مى فرمود.


مؤلف: طبرسى بعد از نقل اين روايت اصنافى از طعام را كه آن جناب ميل ميفرمود شمرده ، از آن جمله نان و گوشت را بانواع مختلفش ذكر كرده و هم چنين خربره و شكر و انگور و انار و خرما و شير و هريسه (گندم پخته ) و روغن و سركه و كاسنى و بادروج و كلم ، و روايت شده كه آن جناب از عسل خوشش مى آمد و نيز روايت شده كه در ميان ميوه ها انار را بيشتر دوست مى داشت .
مؤلف: طبرسى، بعد از نقل اين روايت، اصنافى از طعام را كه آن جناب ميل می فرمود، شمرده، از آن جمله: نان و گوشت را به انواع مختلفش ذكر كرده، و همچنين خربزه و شكر و انگور و انار و خرما و شير و هريسه (گندم پخته) و روغن و سركه و كاسنى و بادروج و كلم، و روايت شده كه آن جناب از عسل خوشش مى آمد، و نيز روايت شده كه در ميان ميوه ها، انار را بيشتر دوست مى داشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۹ </center>
۱۱۹ - و طوسى در كتاب امالى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: طعام رسول الله (صلى الله عليه و آله ) - اگر به دستش مى آمد - جو، و حلوايش خرما، و هيزم منزلش پوست و برگ و شاخه درخت خرما بود.
۱۱۹ - و طوسى، در كتاب امالى، به سند خود، از ابواسامه، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: طعام رسول الله «صلى الله عليه و آله» - اگر به دستش مى آمد - جو، و حلوايش خرما، و هيزم منزلش پوست و برگ و شاخه درخت خرما بود.
 
۱۲۰ - و در كتاب مكارم نقل مى كند كه:


۱۲۰ - و در كتاب مكارم نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) غذاى داغ نمى خورد، و صبر مى كرد تا خنك شود و مى فرمود: خداى تعالى ما را آتش نخورانيده و غذاى داغ بركت ندارد، و وقتى غذا ميل مى فرمود «'''بسم الله '''» مى گفت و با سه انگشت و از جلو خود غذا مى خورد، و از جلو كسى غذا برنمى داشت ، و وقتى سفره پهن مى شد قبل از سايرين شروع م ى كرد، و با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط غذا مى خورد، گاهى هم از انگشت چهارمى كمك مى گرفت و با تمامى كف دست ميخورد نه با دو انگشت ، ومى فرمود: غذا خوردن با دو انگشت ، غذا خوردن شيطان است . روزى اصحابش فالوده آوردند و آن حضرت با ايشان تناول فرمود، پس از آن پرسيد اين فالوده از چه درست مى شود؟ عرض كردند روغن را با عسل مى گذاريم اينطور مى شود، فرمود: طعام خوبيست .
رسول خدا «صلى الله عليه و آله» غذاى داغ نمى خورد، و صبر مى كرد تا خنك شود و مى فرمود: خداى تعالى ما را آتش نخورانيده و غذاى داغ بركت ندارد.  


رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نان جو را الك نكرده مى خورد و هيچ وقت نان گندم نخورد، و از نان جو هم سير نشد، و هيچ وقت بر خوان طعام غذا نخورد، بلكه روى زمين مى خورد، خربزه و انگور و خرما مى خورد و هسته آنرا به گوسفند مى داد، و هيچ وقت سير، پياز، تره و عسلى كه در آن مغافير بود ميل نمى فرمود، و «'''مغافير'''» خلطى است كه در بدن زنبور هضم نشده و در عسل مى ريزد و بوى آن در دهن مى ماند.
و وقتى غذا ميل مى فرمود، «بسم الله» مى گفت و با سه انگشت و از جلو خود غذا مى خورد، و از جلو كسى غذا بر نمى داشت. و وقتى سفره پهن مى شد، قبل از سايرين شروع می كرد، و با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط غذا مى خورد. گاهى هم از انگشت چهارمى كمك مى گرفت و با تمامى كف دست می خورد، نه با دو انگشت. و مى فرمود: غذا خوردن با دو انگشت، غذا خوردن شيطان است.  


رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ وقت غذائى را مذمت نفرمود، اگر آنرا دوست مى داشت مى خورد و اگر از آن خوشش نمى آمد نمى خورد و آنرا مذمت نمى كرد كه ديگران هم نخورند، ظرف غذا را مى ليسيد و مى فرمود: غذاى آخر ظرف بركتش از همه آن غذا بيشتر است ، وقتى هم كه از غذا فارغ ميشد هر سه انگشت خود را يكى پس از ديگرى مى ليسيد و دست خود را از طعام مى شست تا پاكيزه شود، و هيچ وقت تنها غذا ميل نمى فرمود.
روزى اصحابش فالوده آوردند و آن حضرت با ايشان تناول فرمود. پس از آن پرسيد: اين فالوده از چه درست مى شود؟ عرض كردند: روغن را با عسل مى گذاريم، اين طور مى شود. فرمود: طعام خوبی است.
 
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، نان جو را الك نكرده مى خورد و هيچ وقت نان گندم نخورد، و از نان جو هم سير نشد، و هيچ وقت بر خوان طعام غذا نخورد، بلكه روى زمين مى خورد. خربزه و انگور و خرما مى خورد و هسته آن را به گوسفند مى داد، و هيچ وقت سير، پياز، تره و عسلى كه در آن مغافير بود، ميل نمى فرمود، و «مغافير،» خلطى است كه در بدن زنبور هضم نشده و در عسل مى ريزد و بوى آن در دهن مى ماند.
 
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، هيچ وقت غذایى را مذمت نفرمود. اگر آن را دوست مى داشت، مى خورد و اگر از آن خوشش نمى آمد، نمى خورد و آن را مذمت نمى كرد كه ديگران هم نخورند. ظرف غذا را مى ليسيد و مى فرمود: غذاى آخر ظرف، بركتش از همه آن غذا بيشتر است. وقتى هم كه از غذا فارغ می شد، هر سه انگشت خود را، يكى پس از ديگرى مى ليسيد و دست خود را از طعام مى شست تا پاكيزه شود، و هيچ وقت تنها غذا ميل نمى فرمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۰ </center>
مؤلف: اينكه راوى گفت : با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط مى خورد، خواست تا رعايت ادب كند چون لفظ «'''سبابه '''» كه انگشت پهلوئى ابهام است مشتق از «'''سب - ناسزا'''» است ،
مؤلف: اين كه راوى گفت: با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط مى خورد، خواست تا رعايت ادب كند. چون لفظ «سبابه» - كه انگشت پهلویى ابهام است - مشتق از «سبّ: ناسزا'''» است.


و اما اينكه روايت كرد كه آن حضرت فالوده ميل مى فرمود، مخالف است با روايتى كه صاحب كتاب محاسن آنرا با ذكر سند از يعقوب بن شعيب از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: در وقتى كه اميرالمؤمنين (عليه السلام ) در بين چند نفر از اصحاب خود در ميدان كوفه ايستاده بود شخصى طبقى فالوده به عنوان هديه برايش آورد، حضرت به اصحاب خود فرمود مشغول شويد، خودش هم دست دراز كرد كه ميل كند ناگهان دست خود را كشيد و فرمود: بيادم آمد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فالوده نخورد، از اين جهت از خوردنش كراهت دارم .
و اما اين كه روايت كرد كه «آن حضرت فالوده ميل مى فرمود»، مخالف است با روايتى كه صاحب كتاب محاسن، آن را با ذكر سند، از يعقوب بن شعيب، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: در وقتى كه اميرالمؤمنين «عليه السلام» در بين چند نفر از اصحاب خود در ميدان كوفه ايستاده بود، شخصى طبقى فالوده به عنوان هديه برايش آورد. حضرت به اصحاب خود فرمود: مشغول شويد، خودش هم دست دراز كرد كه ميل كند. ناگهان دست خود را كشيد و فرمود: به يادم آمد كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» فالوده نخورد، از اين جهت، از خوردنش كراهت دارم.


۱۲۱ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آشاميدنيها را هم در قدحهاى بلورى كه از شام مى آوردند و هم در قدح هاى چوبى و چرمى و سفالى مى آشاميد.
۱۲۱ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، آشاميدنی ها را هم در قدح هاى بلورى كه از شام مى آوردند و هم در قدح هاى چوبى و چرمى و سفالى مى آشاميد.


مؤلف: در كافى و محاسن نيز روايتى قريب به مضمون صدر اين روايت نقل كرده ، و در آن دارد كه : رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) دوست مى داشت از قدح شامى بياشامد و مى فرمود: اين ظرف نظيف ترين ظرفهائى است كه در دسترس شما است .
مؤلف: در كافى و محاسن نيز، روايتى قريب به مضمون صدر اين روايت نقل كرده، و در آن دارد كه: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» دوست مى داشت از قدح شامى بياشامد و مى فرمود: اين ظرف، نظيف ترين ظرف هایى است كه در دسترس شما است.


۱۲۲ - و در كتاب مكارم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) نقل كرده كه آن حضرت با كف دست هم آب مى خورد، آب را در دست ميريخت و مى فرمود هيچ ظرفى پاكيزه تر از دست نيست .
۱۲۲ - و در كتاب مكارم، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» نقل كرده كه آن حضرت با كف دست هم آب مى خورد. آب را در دست می ريخت و مى فرمود: هيچ ظرفى پاكيزه تر از دست نيست.


۱۲۳ - و در كافى به سند خود از عبدالله بن سنان نقل كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در روزهاى عيد قربان دو قوچ ذبح مى كرد يكى را از طرف خود و يكى ديگر را از طرف فقراى امتش .
۱۲۳ - و در كافى، به سند خود، از عبدالله بن سنان نقل كرده كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در روزهاى عيد قربان، دو قوچ ذبح مى كرد، يكى را از طرف خود و يكى ديگر را از طرف فقراى امتش.


۱۲۴ - و از جمله آداب آن حضرت در خلوت - بنابر نقل شهيد ثانى در كتاب شرح النفليه - آن بود كه احدى او را در حال بول كردن نديد.
۱۲۴ - و از جمله آداب آن حضرت در خلوت - بنابر نقل شهيد ثانى در كتاب شرح النفليه - آن بود كه: هیچ کس او را در حال بول كردن نديد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۱ </center>
۱۲۵ - و در جعفريات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر وقت مى خواست رفع حصر كند سر خود را با چيزى مى پوشانيد و بعد از قضاى حاجت دفن مى كرد، هم چنين اگر مى خواست آب دهان بيندازد آنرا دفن مى كرد، و هر وقت به مستراح مى رفت سر خود را مى پوشانيد.
۱۲۵ - و در جعفريات، به سند خود، از جعفر بن محمّد، از آباى گرامش، از على «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هر وقت مى خواست رفع حصر كند، سر خود را با چيزى مى پوشانيد و بعد از قضاى حاجت دفن مى كرد. همچنين، اگر مى خواست آب دهان بيندازد، آن را دفن مى كرد، و هر وقت به مستراح مى رفت، سر خود را مى پوشانيد.
 
مؤلف: ساختن مستراح، از مستحدثات بعد از اسلام است. عرب قبل از اسلام مستراح نداشت و براى قضاى حاجت، به طورى كه از بعضى از روايات استفاده مى شود، به صحرا مى رفته اند.
 
۱۲۶ - و در كافى، به سند خود، از حسين بن خالد، از ابوالحسن ثانى «عليه السلام» نقل كرده كه خدمتش عرضه داشتم: ما روايتى در دست داريم كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در عين اين كه انگشترش در دست بود، استنجا مى كرد، و اميرالمؤمنين نيز، چنين كارى مى كرده، با اين كه نقش انگشتر رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، «محمّد رسولُ الله» بوده، آيا اين روايات صحيح است؟


مؤلف: ساختن مستراح از مستحدثات بعد از اسلام است ، عرب قبل از اسلام مستراح نداشت و براى قضاى حاجت به طورى كه از بعضى از روايات استفاده مى شود به صحرا مى رفته اند.
فرمود: آرى. عرض كردم: ما هم اين كار را مى توانيم بكنيم؟ فرمود: آنان انگشتر را به دست راست مى كرده اند و شما به دست چپ...


۱۲۶ - و در كافى به سند خود از حسين بن خالد از ابى الحسن ثانى (عليه السلام ) نقل كرده كه خدمتش عرضه داشتم : ما روايتى در دست داريم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در عين اينكه انگشترش در دست بود استنجا مى كرد، و اميرالمؤ منين نيز چنين كارى مى كرده ، با اينكه نقش انگشتر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) «'''محمد رسول الله '''» بوده آيا اين روايات صحيح است ؟ فرمود: آرى ، عرض كردم ما هم اينكار را مى توانيم بكنيم ؟ فرمود: آنان انگشتر را بدست راست مى كرده اند و شما بدست چپ ...
مؤلف: روايتى قريب به اين مضمون، در جعفريات و مكارم، از كتاب «لباس»، تأليف عياشى، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده.


مؤلف: روايتى قريب به اين مضمون در جعفريات و مكارم از كتاب لباس تاءليف عياشى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده .
۱۲۷ - و از جمله آداب آن حضرت در برخورد به مصيبت و بلا و مرگ عزيزان و متعلقات آن، آن است كه صاحب مكارم نقل كرده و گفته كه:


۱۲۷ - و از جمله آداب آنحضرت در برخورد به مصيبت و بلا و مرگ عزيزان و متعلقات آن ، آنست كه صاحب مكارم نقل كرده و گفته كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) هر وقت جوش كوچكى در بدن خود مى ديد به خدا پناه مى برد و اظهار مسكنت در برابر او مى نمود و خود را به او مى سپرد، خدمتش عرضه مى داشتند يا رسول الله ! اين جوش كوچك كه چيز قابل توجهى نيست ؟ ميفرمود: آرى ، و ليكن خدا وقتى بخواهد درد كوچكى را بزرگ كند مى تواند، چنانكه اگر بخواهد درد بزرگى را كوچك كند نيز مى تواند.
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، هر وقت جوش كوچكى در بدن خود مى ديد، به خدا پناه مى برد و در برابر او، اظهار مسکنت مى نمود و خود را به او مى سپرد. خدمتش عرضه مى داشتند: يا رسول الله! اين جوش كوچك كه چيز قابل توجهى نيست؟ می فرمود: آرى، وليكن خدا وقتى بخواهد درد كوچكى را بزرگ كند، مى تواند، چنان كه اگر بخواهد درد بزرگى را كوچك كند، نيز مى تواند.


۱۲۸ - و در كافى به سند خود از جابر از ابى جعفر (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود: سنت اين است كه تابوت را از چهار طرفش بدوش ‍ بكشند و اگر بخواهند اطراف ديگرش را هم حمل كنند مستحب است .
۱۲۸ - و در كافى، به سند خود، از جابر، از ابى جعفر «عليه السلام» نقل مى كند كه فرمود: سنّت اين است كه تابوت را از چهار طرفش به دوش بكشند و اگر بخواهند اطراف ديگرش را هم حمل كنند، مستحب است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۷۲ </center>
۱۲۹ - و در كتاب قرب الاسناد از حسين بن طريف از حسين بن علوان از جعفر از پدربزرگوارش (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود:  
۱۲۹ - و در كتاب قرب الاسناد، از حسين بن طريف، از حسين بن علوانف از جعفرف از پدر بزرگوارش «عليه السلام: نقل كرده كه فرمود:  


روزى حسن بن على (عليهماالسلام ) با اصحاب خود نشسته بودند كه ناگاه جنازه اى را عبور دادند، بعضى از اصحاب آن حضرت برخاسته به مشايعت آن جنازه رفتند ولى آن حضرت برنخاست ، وقتى جنازه را بردند بعضى به آن حضرت عرض كردند چرا شما برنخاستيد، خدا شما را عاقبت دهد با اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر وقت مى ديد جنازه اى را مى برند برمى خاست ،
روزى حسن بن على «عليهما السلام» با اصحاب خود نشسته بودند كه ناگاه جنازه اى را عبور دادند. بعضى از اصحاب آن حضرت برخاسته، به مشايعت آن جنازه رفتند، ولى آن حضرت برنخاست. وقتى جنازه را بردند، بعضى به آن حضرت عرض كردند: چرا شما برنخاستيد، خدا شما را عاقبت دهد، با اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله») هر وقت مى ديد جنازه اى را مى برند، بر مى خاست؟


حسن بن على (عليهماالسلام ) فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فقط يكبار براى جنازه برخاست آنهم روزى بود كه جنازه مردى يهودى را مى بردند و راه عبور هم تنگ بود و آن حضرت نمى توانست از راه جنازه به كنارى برود، از روى ناچارى برخاست ، براى اينكه نمى خواست جنازه بالاى سرش ‍ باشد.
حسن بن على «عليهما السلام» فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» فقط يك بار براى جنازه برخاست، آن هم روزى بود كه جنازه مردى يهودى را مى بردند و راه عبور هم تنگ بود و آن حضرت نمى توانست از راه جنازه به كنارى برود. از روى ناچارى برخاست، براى اين كه نمى خواست جنازه بالاى سرش ‍ باشد.




۲۰٬۳۸۹

ویرایش