گمنام

تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
<span id='link236'><span>
<span id='link236'><span>
==رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن ==
==رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن ==
۷۳ - و از جمله آداب آن حضرت در پوشيدنى ها و متعلقات آن يكى همان است كه غزالى در كتاب احياء العلوم نقل كرده كه :  
۷۳ - و از جمله آداب آن حضرت در پوشيدنى ها و متعلقات آن، يكى همان است كه غزالى در كتاب احياء العلوم نقل كرده كه:  


رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر قسم لباسى كه برايش فراهم ميشد مى پوشيد، چه لنگ ، چه عبا، چه پيراهن ، چه جبه و امثال آن ، و از لباس سبز رنگ خوشش مى آمد، و بيشتر لباس سفيد مى پوشيد و مى فرمود: زنده هاى خود را سفيد بپوشانيد و مرده هاى خود را هم در آن كفن كنيد، و بيشتر اوقات قبائى را كه در جوف آن لايه داشت مى پوشيد، چه در جنگ و چه در غير آن ، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس كه وقتى آنرا مى پوشيد از شدت سفيدى به زيبائيش افزوده مى شد، و تمامى لباسهايش تا پشت پايش بلند بود، و ازار را روى همه لباسها مى پوشيد و آن تا نصف ساق پايش بود.
رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هر قسم لباسى كه برايش فراهم می شد، مى پوشيد، چه لنگ، چه عبا، چه پيراهن، چه جبّه و امثال آن، و از لباس سبز رنگ خوشش مى آمد، و بيشتر لباس سفيد مى پوشيد و مى فرمود: زنده هاى خود را سفيد بپوشانيد و مُرده هاى خود را هم در آن كفن كنيد. و بيشتر اوقات، قبایى را كه در جوف آن لايه داشت، مى پوشيد، چه در جنگ و چه در غير آن. و براى آن حضرت قبایى بود از سندس كه وقتى آن را مى پوشيد، از شدت سفيدى به زيبایی اش افزوده مى شد، و تمامى لباس هايش تا پشت پايش بلند بود، و إزار را روى همه لباس ها مى پوشيد و آن تا نصف ساق پايش بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۵۹ </center>
و همواره پيراهنش را با شال مى بست و چه بسا در نماز و غير نماز كمربند آنرا باز مى كرد، و آن حضرت عبائى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسيار اتفاق مى افتاد كه تنها همان را بدوش گرفته و با مردم به نماز مى ايستاد، كما اينكه بسيار مى شد كه تنها يك كساء مى پوشيد بدون چيزى ديگر، و براى آن حضرت كسائى بود كه بار لائيش پشم بود و آنرا مى پوشيد و مى فرمود: من هم بنده اى هستم و لباس بنده ها را مى پوشم ، علاوه براين ، دو جامه ديگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعه اش بود، و بسيار اتفاق مى افتاد كه تنها يك سرتاسرى مى پوشيد بدون جامه ديگر و دو طرف آنرا در بين دو شانه خود گره ميزد، و غالبا با آن سرتاسرى بر جنازه ها نماز ميخواند و مردم به آن جناب اقتدا مى كردند، و چه بسا در خانه هم تنها با يك ازار نماز مى خواند و آنرا به خود مى پيچيد و گوشه چپ آنرا به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى انداخت وچه بسا كه با همين ازار در آن روز مجامعت كرده بود، و نيز چه بسا نماز شب را با ازار اقامه مى كرد و آن طرفش را كه طره داشت بدوش مى افكنده و بقيه اش را هم بروى بعضى از زنان خود مى انداخت و با اين حالت نماز مى گذاشت ، و نيز آن حضرت كساء سياه رنگى داشت كه آنرا به كسى بخشيد،
و همواره پيراهنش را با شال مى بست و چه بسا در نماز و غير نماز، كمربند آن را باز مى كرد، و آن حضرت، عبایى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسيار اتفاق مى افتاد كه تنها همان را به دوش گرفته و با مردم به نماز مى ايستاد، كما اين كه بسيار مى شد كه تنها يك كساء مى پوشيد، بدون چيزى ديگر، و براى آن حضرت كسائى بود كه بار لایی ايش پشم بود و آن را مى پوشيد و مى فرمود: من هم بنده اى هستم و لباس بنده ها را مى پوشم.


ام سلمه پرسيد: پدر و مادرم فدايت باد كساء سياه شما چه شد؟ فرمود: به ديگرى پوشاندمش ، ام سلمه عرض كرد هرگز زيباتر از سفيدى تو در سياهى آن كسا نديدم .
علاوه براين، دو جامه ديگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعه اش بود، و بسيار اتفاق مى افتاد كه تنها يك سرتاسرى مى پوشيد، بدون جامه ديگر و دو طرف آن را در بين دو شانه خود گره می زد، و غالبا با آن سرتاسرى، بر جنازه ها نماز می خواند و مردم به آن جناب اقتدا مى كردند، و چه بسا در خانه هم، تنها با يك إزار نماز مى خواند و آن را به خود مى پيچيد و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى انداخت، و چه بسا كه با همين إزار، در آن روز مجامعت كرده بود، و نيز چه بسا نماز شب را با إزار اقامه مى كرد و آن طرفش را كه طره داشت، به دوش مى افكنده و بقيه اش را هم به روى بعضى از زنان خود مى انداخت و با اين حالت نماز مى گذاشت، و نيز آن حضرت كساء سياه رنگى داشت كه آن را به كسى بخشيد.  


انس مى گويد: خيلى از اوقات آن حضرت را مى ديدم كه نماز ظهر را با ما، در يك شمله (قطيفه كوچك ) مى خواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هميشه انگشتر بدست مى كرد، و بسيار مى شد كه از خانه بيرون مى آمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسيله به ياد كارى كه مى خواست انجام دهد بيفتد، و با همان انگشتر نامه ها را مهر مى كرد و مى فرمود مهر كردن نامه ها بهتر است از تهمت ، خيلى از اوقات شب كلاه ، در زير عمامه و يا بدون عمامه به سر مى گذاشت و خيلى از اوقات آن را از سر خود برمى داشت و بعنوان ستره پيش روى مى گذاشت و به طرف آن نماز مى كرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پيشانى خود مى پيچيد،
اُمّ سلمه پرسيد: پدر و مادرم فدايت باد! كساء سياه شما چه شد؟ فرمود: به ديگرى پوشاندمش. اُمّ سلمه عرض كرد: هرگز زيباتر از سفيدى تو در سياهى آن كسا نديدم.


رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) عمامه اى داشت كه آنرا «'''سحاب '''» مى گفتند، و آنرا به على (عليه السلام ) بخشيد، و گاهى كه على (عليه السلام ) آنرا به سر مى گذاشت و مى آمد رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) مى فرمود على دارد با «'''سحاب '''» مى آيد.
انس مى گويد: خيلى از اوقات آن حضرت را مى ديدم كه نماز ظهر را با ما، در يك شمله (قطيفه كوچك) مى خواند، در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود. رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، هميشه انگشتر به دست مى كرد، و بسيار مى شد كه از خانه بيرون مى آمد، در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسيله، به ياد كارى كه مى خواست انجام دهد، بيفتد، و با همان انگشتر، نامه ها را مُهر مى كرد و مى فرمود: مُهر كردن نامه ها، بهتر است از تهمت.
 
خيلى از اوقات، شب كلاه، در زير عمامه و يا بدون عمامه به سر مى گذاشت و خيلى از اوقات، آن را از سر خود بر مى داشت و به عنوان ستره، پيش روى مى گذاشت و به طرف آن نماز مى كرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت، تنها شالى به سر و پيشانى خود مى پيچيد.
 
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، عمامه اى داشت كه آن را «سحاب» مى گفتند، و آن را به على «عليه السلام» بخشيد، و گاهى كه على «عليه السلام» آن را به سر مى گذاشت و مى آمد، رسول خدا «صلى الله عليه و آله» مى فرمود: على دارد با «سحاب» مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۰ </center>
هميشه لباس را از طرف راست مى پوشيد و مى گفت : «'''الحمد لله الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس - حمد خدائى را كه مرا به چيزى كه عورتم را به آن پنهان كنم و خود را در بين مردم به آن زينت دهم پوشانيد'''» و وقتى لباسى از تن خود بيرون مى كرد از طرف چپ آنرا از تن خارج مى نمود، و هر وقت لباسى نو مى پوشيد، لباس كهنه اش را به فقيرى مى داد و مى گفت : هيچ مسلمانى نيست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر اينكه آنچه را كه از او پوشانيده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خير او خواهد درآمد، هم در دنيا و هم در آخرت .
هميشه لباس را از طرف راست مى پوشيد و مى گفت: «الحَمدُ لِلّهِ الَّذِى كَسَانِى مَا أُوَارِى بِهِ عَورَتِى وَ أتَجَمَّلُ بِهِ فِى النَّاس: حمد خدایى را كه مرا به چيزى كه عورتم را به آن پنهان كنم و خود را در بين مردم به آن زينت دهم، پوشانيد».
 
و وقتى لباسى از تن خود بيرون مى كرد، از طرف چپ آن را از تن خارج مى نمود، و هر وقت لباسى نو مى پوشيد، لباس كهنه اش را به فقيرى مى داد و مى گفت: هيچ مسلمانى نيست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند، مگر اين كه آنچه را كه از او پوشانيده، از خودش در ضمانت خدا و حرز و خير او خواهد درآمد هم در دنيا و هم در آخرت.
 
و آن حضرت، زيراندازى از پوست داشت كه بار آن از ليف خرما بود، و در حدود دو ذراع طول و يك ذراع و يك وجب عرض داشت، و عبایى داشت كه آن را هر جا كه مى خواست بنشيند، دو تا كرده و زيرش مى گسترانيدند، و غالبا روى حصير مى خوابيد.


و آن حضرت زيراندازى از پوست داشت كه بار آن از ليف خرما بود، و در حدود دو ذراع طول و يك ذراع و يك وجب عرض داشت ، و عبائى داشت كه آنرا هر جا كه مى خواست بنشيند دو تا كرده و زيرش ‍ مى گسترانيدند، و غالبا روى حصير مى خوابيد.
و از عادت آن جناب، يكى اين بود كه براى حيوانات و همچنين اسلحه و اثاث خود اسم - مى گذاشت، اسم پرچمش «عقاب» و اسم شمشيرى كه با آن در جنگ ها شركت مى فرمود «ذوالفقار» بود.  


و از عادت آن جناب يكى اين بود كه براى حيوانات و همچنين اسلحه و اثاث خود اسم - مى گذاشت ، اسم پرچمش «'''عقاب '''» و اسم شمشيرى كه با آن در جنگ ها شركت مى فرمود «'''ذوالفقار'''» بود، شمشير ديگرش «'''مخذم '''» و ديگرى «'''رسوب '''» و يكى ديگر «'''قضيب '''» بود، و قبضه شمشيرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى بست ازچرم و سه حلقه نقره بآن آويزان بود، اسم كمان او «'''كتوم '''» و اسم جعبه تيزش «'''كافور'''» واسم ناقه اش ‍ «'''عضباء'''» و اسم استرش «'''دلدل '''» و اسم دراز گوشش ‍ «'''يعفور'''» و اسم گوسفندى كه از شيرش مى آشاميد «'''عينه '''» بود، آفتابه اى از سفال داشت كه با آن وضو مى گرفت و از آن مى آشاميد و مردم چون مى دانستند كه آفتابه آن جناب مخصوص وضو و آشاميدنش ‍ است از اين رو كودكان را به عنوان تيمن و تبرك مى فرستادند تا از آن آفتابه بياشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه ها هم بدون پروا از آن جناب چنين مى كردند.
شمشير ديگرش «مخذم»، و ديگرى «رسوب»، و يكى ديگر «قضيب» بود، و قبضه شمشيرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى بست، از چرم و سه حلقه نقره به آن آويزان بود، اسم كمان او «كتوم» و اسم جعبه تيزش «كافور» و اسم ناقه اش «عضباء» و اسم استرش «دلدل»، و اسم دراز گوشش «يعفور»، و اسم گوسفندى كه از شيرش مى آشاميد «عينه» بود. آفتابه اى از سفال داشت كه با آن وضو مى گرفت و از آن مى آشاميد و مردم چون مى دانستند كه آفتابه آن جناب، مخصوص وضو و آشاميدنش است، از اين رو، كودكان را به عنوان تيمن و تبرك مى فرستادند تا از آن آفتابه بياشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند. بچه ها هم بدون پروا از آن جناب، چنين مى كردند.


۷۴ - و در جعفريات از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از شب كلاه هائى بسر مى گذاشت كه با دوخت خط خط شده بود تا آنجا كه فرمود: براى آنحضرت زرهى بود كه به آن مى گفتند ذات الفضول و سه حلقه از نقره داشت يكى از جلو و دو تا از عقب ، الى آخر)).
۷۴ - و در جعفريات، از جعفر بن محمّد، از آباى گرامش، از على «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود:
 
رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از شب كلاه هایى به سر مى گذاشت كه با دوخت خط خط شده بود، تا آن جا كه فرمود: براى آن حضرت زرهى بود كه به آن مى گفتند «ذات الفضول»، و سه حلقه از نقره داشت، يكى از جلو و دو تا از عقب، الى آخر.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۱ </center>
۷۵ - و در كتاب عوالى است كه روايت شده : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) عمامه سياهى داشت كه گاهى به سر مى گذاشت و با آن نماز مى خواند.  
۷۵ - و در كتاب عوالى است كه روايت شده: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، عمامه سياهى داشت كه گاهى به سر مى گذاشت و با آن نماز مى خواند.  


مؤلف: روايت شده كه بلندى عمامه آن جناب به قدرى بود كه سه دور و يا پنج دور به سرش پيچيده می شد.
مؤلف: روايت شده كه بلندى عمامه آن جناب، به قدرى بود كه سه دور و يا پنج دور به سرش پيچيده می شد.


۷۶ - و در كتاب خصال به سند خود از على (عليه السلام ) نقل مى كند كه در ضمن حديث «'''چهار صد كلمه '''» فرموده : لباس پنبه اى بپوشيد كه لباس رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است ، چه آن جناب لباس ‍ پشمى و موئى نمى پوشيدند مگر به جهت ضرورت .
۷۶ - و در كتاب خصال، به سند خود، از على «عليه السلام» نقل مى كند كه در ضمن حديث «چهار صد كلمه» فرموده: لباس پنبه اى بپوشيد كه لباس رسول خدا «صلى الله عليه و آله» است، چه آن جناب لباس ‍ پشمى و مویى نمى پوشيدند، مگر به جهت ضرورت.


مؤلف: اين روايت از صدوق نيز بدون ذكر سند نقل شده و همچنين صفوانى آنرا در كتاب التعريف نقل كرده و با همين روايت معنا روايتى كه قبلا گذشت كه آن جناب لباس پشم مى پوشيد روشن مى شود و منافاتى هم بين آن دو نيست .
مؤلف: اين روايت از صدوق نيز، بدون ذكر سند نقل شده و همچنين صفوانى، آن را در كتاب التعريف نقل كرده و با همين روايت، معنا روايتى كه قبلا گذشت كه آن جناب لباس پشم مى پوشيد روشن مى شود و منافاتى هم بين آن دو نيست.


۷۷ - و در فقيه به سند خود از اسماعيل بن مسلم از امام صادق (عليه السلام ) از پدرش (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) عصاى كوچكى داشت كه در پائين آن آهن بكار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تكيه مى كرد و در نماز عيد فطر و عيد اضحى آن را به دست مى گرفت .
۷۷ - و در فقيه، به سند خود، از اسماعيل بن مسلم، از امام صادق «عليه السلام»، از پدرش «صلى الله عليه و آله» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» عصاى كوچكى داشت كه در پایين آن، آهن به كار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تكيه مى كرد و در نماز عيد فطر و عيد اضحى، آن را به دست مى گرفت.


مولف : اين روايت را صاحب جعفريات نيز نقل كرده .
مؤلف: اين روايت را صاحب جعفريات نيز نقل كرده.


۷۸ - و در كافى به سند خود ازهشام بن سالم از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از نقره بود.
۷۸ - و در كافى، به سند خود، ازهشام بن سالم، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از نقره بود.


۷۹ - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نگين انگشتر بايد كه مدور باشد همانطور كه نگين رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) چنين بود.
۷۹ - و در آن كتاب، به سند خود، از ابوخديجه نقل كرده كه گفت: امام صادق «عليه السلام» فرمود: نگين انگشتر بايد كه مدوّر باشد، همان طور كه نگين رسول خدا «صلى الله عليه و آله» چنين بود.


۸۰ - و در خصال به سند خود از عبدالرحيم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دو انگشتر داشت به يكى از آنها نوشته بود: «'''لا اله الا الله محمد رسول الله '''» و به ديگرى نوشته بود: «'''صدق الله '''».
۸۰ - و در خصال، به سند خود، از عبدالرحيم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» دو انگشتر داشت، به يكى از آن ها نوشته بود: «لا إله إلا الله محمّد رسولُ الله»، و به ديگرى نوشته بود: «صَدَقَ الله».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۲ </center>
۸۱ - و نيز در آن كتاب به سند خود از حسين بن خالد از ابى الحسن ثانى (عليه السلام ) نقل مى كند كه در ضمن حديثى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و اميرالمؤ منين و حسن و حسين و همه ائمه معصومين (عليهم السلام ) هميشه انگشتر را بدست راست خود مى كردند.
۸۱ - و نيز در آن كتاب، به سند خود، از حسين بن خالد، از ابى الحسن ثانى «عليه السلام» نقل مى كند كه در ضمن حديثى فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و اميرالمؤمنين و حسن و حسين و همه ائمّه معصومين «عليهم السلام»، هميشه انگشتر را به دست راست خود مى كردند.


۸۲ - و در مكارم از امام صادق از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: انبياء (عليهم السلام ) پيراهن را قبل از شلوار مى پوشيدند.
۸۲ - و در مكارم، از امام صادق، از على «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: انبياء «عليهم السلام» پيراهن را قبل از شلوار مى پوشيدند.


مؤلف: اين روايت را صاحب جعفريات نيز نقل كرده و درباره معانى و آدابى كه به آن اشاره شد اخبار زياد ديگرى هست كه براى اختصار از نقل آن خوددارى شد.
مؤلف: اين روايت را، صاحب جعفريات نيز نقل كرده و درباره معانى و آدابى كه به آن اشاره شد، اخبار زياد ديگرى هست كه براى اختصار از نقل آن خوددارى شد.


۸۳ - و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن يكى همان مطلبى است كه ابن فهد در كتاب التحصين خود گفته كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از دنيا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت .
۸۳ - و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن، يكى همان مطلبى است كه ابن فهد، در كتاب التحصين خود گفته كه: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از دنيا رفت، در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت.


۸۴ - و در كتاب لب اللباب مى گويد: امام (عليه السلام ) فرمود: مسجد مجالس انبياء است .
۸۴ - و در كتاب لبّ اللباب مى گويد: امام «عليه السلام» فرمود: مسجد، مجالس انبياء است.


۸۵ - و در كافى به سند خود ازسكونى از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) وقتى در تابستان بيرون مى رفت روز پنج شنبه حركت مى كرد و اگر در زمستان مى خواست از سرما برگردد روز جمعه برمى گشت .
۸۵ - و در كافى، به سند خود، از سكونى، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، وقتى در تابستان بيرون مى رفت، روز پنج شنبه حركت مى كرد و اگر در زمستان مى خواست از سرما برگردد، روز جمعه بر مى گشت.


مؤلف: اين روايت را صاحب خصال نيز بدون سند نقل كرده .
مؤلف: اين روايت را صاحب خصال نيز، بدون سند نقل كرده.


۸۶ - و از كتاب العدد القويه تاءليف شيخ على بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم علامه حلى (رحمه الله عليه ) از حضرت خديجه (عليهاالسلام ) نق ل شده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى به خانه وارد مى شد ظرف آب مى خواست و براى نماز تطهير مى كرد، آنگاه بر مى خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى كرد، سپس بر فراش خود قرار مى گرفت .
۸۶ - و از كتاب العدد القويه، تأليف شيخ على بن الحسن بن المطهر، برادر مرحوم علامه حلى «رحمة الله عليه»، از حضرت خديجه «عليها السلام» نقل شده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» وقتى به خانه وارد مى شد، ظرف آب مى خواست و براى نماز تطهير مى كرد. آنگاه بر مى خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى كرد، سپس بر فراش خود قرار مى گرفت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۳ </center>
۸۷ - و در كافى به سند خود از عباد بن صهيب نقل كرده كه گفت از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ وقت بر دشمن شبيخون نمى زد.
۸۷ - و در كافى، به سند خود، از عباد بن صهيب نقل كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، هيچ وقت بر دشمن شبيخون نمى زد.
 
۸۸ - و در كتاب مكارم مى گويد: فراش رسول خدا «صلى الله عليه و آله» عبایى بود، و متكايش از پوست و بار آن ليف خرما. شبى همين فراش را تا نمودند و زير بدنش گستردند و آن جناب، راحت تر خوابيد. صبح وقتى از خواب برخاست، فرمود: اين فراش، امشب مرا از نماز باز داشت. از آن پس دستور داد فراش مزبور را، يك تا برايش بگسترانند، و فراش ديگرى از چرم داشت كه بار آن ليف، و همچنين عبایى داشت كه به هر جا نقل مكان مى داد، آن را برايش دو طاقه فرش مى كردند.


۸۸ - و در كتاب مكارم مى گويد: فراش رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) عبائى بود، و متكايش از پوست و بار آن ليف خرما، شبى همين فراش را تا نمودند و زير بدنش گستردند و آن جناب راحت تر خوابيد. صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: اين فراش امشب مرا از نماز بازداشت ، از آن پس دستور داد فراش مزبور را يك تا برايش بگسترانند، و فراش ديگرى از چرم داشت كه بار آن ليف ، وهم چنين عبائى داشت كه به هر جا نقل مكان مى داد آن را برايش دو طاقه فرش مى كردند.
۸۹ - و نيز در كتاب مكارم، از حضرت ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: هيچ وقت رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از خواب بيدار نشد، مگر آن كه بلافاصله براى خدا به سجده مى افتاد.


۸۹ - و نيز در كتاب مكارم از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: هيچ وقت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از خواب بيدار نشد مگر آنكه بلافاصله براى خدا به سجده مى افتاد.
۹۰ - و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و متشابه سيد مرتضى «عليه الرحمه» است. چه نامبرده به سندى كه به تفسير نعمانى دارد، از على «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود:  


۹۰ - و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و متشابه سيد مرتضى (عليه الرحمه ) است ، چه نامبرده به سندى كه به تفسير نعمانى دارد از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: جماعتى از اصحاب ، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آيا به زنان بى رغبتيد؟ من سراغ شان مى روم و در روز هم غذا مى خورم و در شب هم مى خوابم و اگر كسى از اين سنت من دورى كند از من نخواهد بود...
جماعتى از اصحاب، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند. اُمّ سلمه، داستانشان را براى رسول خدا «صلى الله عليه و آله» نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آيا به زنان بى رغبت ايد؟ من سراغ شان مى روم و در روز هم غذا مى خورم و در شب هم مى خوابم و اگر كسى از اين سنّت من دورى كند، از من نخواهد بود...


مؤلف: اين معنا در كتب شيعه و سنى بطرق زيادى نقل شده است .
مؤلف: اين معنا، در كتب شيعه و سنّى، به طرق زيادى نقل شده است.


۹۱ - و در كافى به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: از اخلاق انبياء دوست داشتن زنان است .
۹۱ - و در كافى، به سند خود، از اسحاق بن عمار، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: از اخلاق انبياء، دوست داشتن زنان است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۴۶۳ </center>
۹۲ - و نيز در آن كتاب به سند خود از «'''بكار بن كردم '''» و عده بسيارى ديگر از ابى عبد الله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: روشنى چشم من در نماز و لذتم در زنان قرار داده شده .
۹۲ - و نيز در آن كتاب، به سند خود، از «بكار بن كردم»، و عده بسيارى ديگر از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» فرمود: روشنى چشم من در نماز و لذتم در زنان قرار داده شده.


مؤلف: و قريب به اين مضمون روايتى است كه بطريق ديگرى نقل شده .
مؤلف: و قريب به اين مضمون، روايتى است كه به طريق ديگرى نقل شده.


۹۳ - و در كتاب فقيه مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر وقت مى خواست با زنى تزويج كند كسى را مى فرستاد تا آن زن را ببيند...
۹۳ - و در كتاب فقيه مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هر وقت مى خواست با زنى تزويج كند، كسى را مى فرستاد تا آن زن را ببيند...


۹۴ - و در تفسير عياشى از حسين بن بنت الياس نقل مى كند كه گفت : از حضرت رضا (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: خداوند شب را و زنان را براى آرامش و آسايش قرار داده ، و تزويج در شب و اطعام طعام ، از سنت پيغمبر است .
۹۴ - و در تفسير عياشى، از حسين بن بنت الياس نقل مى كند كه گفت: از حضرت رضا «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: خداوند، شب را و زنان را براى آرامش و آسايش قرار داده، و تزويج در شب و اطعام طعام، از سنّت پيغمبر است.
<span id='link237'><span>
<span id='link237'><span>


۲۰٬۳۸۹

ویرایش