گمنام

تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
«''' فکفارته طعَامُ عَشرَةِ مَساكينَ ... أَوْ تحْرِيرُ رَقَبَةٍ '''»:
«''' فکفارته طعَامُ عَشرَةِ مَساكينَ ... أَوْ تحْرِيرُ رَقَبَةٍ '''»:


«'''كفاره '''» عبارتست از عملى كه بوجهى از وجوه ، زشتى معصيت را بپوشاند، و اصل اين كلمه از كفر است كه به معناى پوشاندن است ، خداى تعالى مى فرمايد: «'''نكفر عنكم سياتكم '''»، راغب گفته است : كفاره چيزى است كه گناه را بپوشاند، و از همين باب است كفاره سوگند «'''فكفارته '''» اين كفاره به يك اعتبار از متفرعات سوگند است ، و آن اعتبار مقدر و عبارتست از شكستن سوگند، و تقدير اين است : «'''فان حنثتم فكفارته - اگر سوگند را شكستيد كفاره اش اين است كه فلان طور كنيد'''» چون از خود لفظ كفاره گناهى كه كفاره دارد فهميده مى شود، و اين گناه خود سوگند نيست ، چه اگر سوگند معصيت بود در ذيل همين آيه نمى فرمود: «'''و احفظوا ايمانكم '''» چون معنا ندارد خداوند سبحان سفارش به حفظ چيزى كند كه خود معصيت است ، پس كفاره ، مربوط به شكستن سوگند است نه به خود آن ، و از همين جهت مواخذه اى هم كه در «'''و لكن يواخذكم '''» است مواخذه بر شكستن سوگند است نه بر خود آن .  
«كفّاره»، عبارت است از عملى كه به وجهى از وجوه، زشتى معصيت را بپوشاند، و اصل اين كلمه از «كفر» است، كه به معناى پوشاندن است. خداى تعالى مى فرمايد: «نُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتِكُم». راغب گفته است: «كفّاره»، چيزى است كه گناه را بپوشاند، و از همين باب است كفاره سوگند: «فَكَفَّارَتُهُ». اين كفاره به يك اعتبار از متفرعات سوگند است، و آن اعتبار مقدّر و عبارت است از شكستن سوگند، و تقدير اين است: «فَإن حَنَثتُم فَكَفَّارَتُهُ: اگر سوگند را شكستيد، كفاره اش اين است كه فلان طور كنيد». چون از خود لفظ «كفّاره»، گناهى كه كفاره دارد، فهميده مى شود، و اين گناه، خود سوگند نيست. چه اگر سوگند معصيت بود، در ذيل همين آيه نمى فرمود: «وَ احفَظُوا أيمَانَكُم». چون معنا ندارد خداوند سبحان، به حفظ چيزى سفارش كند كه خود معصيت است. پس «كفّاره»، مربوط به شكستن سوگند است، نه به خود آن، و از همين جهت مؤاخذه اى هم كه در «وَلَكِن يُؤاخِذُكُم» است، مؤاخذه بر شكستن سوگند است، نه بر خود آن.  


خواهيد پرسيد پس چرا فرمود خداوند شما را بخاطر عقد سوگند به آن مواخذه مى كند؟! با اينكه بنابراين بيان عقد سوگند خودش مواخذه ندارد، و مواخذه در شكستن آنست ،
خواهيد پرسيد: پس چرا فرمود «خداوند، شما را به خاطر عقد سوگند به آن مؤاخذه مى كند»، با اين كه بنابراين بيان، عقد سوگند خودش مواخذه ندارد، و مؤاخذه در شكستن آن است.


جواب اين است كه چون متعلق مواخذه كه همان شكستن سوگند است از متعلقات آنست ، به عبارت ساده تر چون اگر سوگندى نبود حنثى (شكستن ) پيش نمى آمد، از اين جهت فرمود: بخاطر سوگندتان مواخذه مى كند. پس كفاره متفرع است برحنث ، كه چون قرينه در كلام بود ذكر نشده است ، و آن قرينه جمله «'''يواخذكم '''» است و نظير اين بيانى كه در «'''كفارته '''» گذشت عينا در جمله «'''ذلك كفاره ايمانكم اذا حلفتم '''» نيز جارى است ، يعنى تقدير در آنجا نيز چنين است : «ذلك كفاره ايمانكم اذا حلفتم و حنثتم - اين است كفاره سوگندهايتان هر وقت قسم خورديد و شكستيد».
جواب اين است كه: چون متعلق مؤاخذه كه همان شكستن سوگند است، از متعلقات آن است. به عبارت ساده تر: چون اگر سوگندى نبود، حنثى (شكستن) پيش نمى آمد. از اين جهت فرمود: به خاطر سوگندتان مؤاخذه مى كند. پس كفاره متفرع است بر حنث، كه چون قرينه در كلام بود، ذكر نشده است، و آن قرينه، جملۀ «يُؤاخِذُكُم» است و نظير اين بيانى كه در «كَفَّارَتُهُ» گذشت، عينا در جملۀ «ذَلِكَ كَفَّارَةُ أيمَانِكُم إذَا حَلَفتُم» نيز جارى است. يعنى تقدير در آن جا نيز چنين است: «ذَلِكَ كَفَّارَةُ أيمَانِكُم إذَا حَلَفتُم وَ حَنَثتُم: اين است كفارۀ سوگندهايتان، هر وقت قسم خورديد و شكستيد».


«'''إِطعَامُ عَشرَةِ مَسكِينَ مِنْ أَوْسطِ مَا تُطعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسوَتُهُمْ أَوْ تحْرِيرُ رَقَبَةٍ ... '''»:
«'''إِطعَامُ عَشرَةِ مَساكِينَ مِنْ أَوْسطِ مَا تُطعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسوَتُهُمْ أَوْ تحْرِيرُ رَقَبَةٍ ... '''»:


بيان خصال سه گانه كفارات است كه چون با لفظ «'''او'''» كه براى ترديد است عطف شده و دلالت دارد بر اينكه يكى از آن سه ، وجوب دارد نه هر سه ، و از اين هم كه فرمود: «'''فمن لم يجد فصيام ثلاثه ايام '''» استفاده مى شود كه خصال مذكور تخييرى است ، و چنان نيست كه سومى در صورت عجز از دومى و دومى در صورت عجز از اولى واجب باشد، بلكه هر سه در عرض هم واجبند، و ترتيبى در بينشان نيست چه اگر ترتيبى در ذكر آنها بود اين تفريع كه در جمله «'''فمن لم يجد...'''» است لغو بود، و بطور متعين سياق اقتضاى اين را داشت كه بفرمايد: «'''او صيام ثلاثه ايام '''» در اين آيه ابحاث و فروع فقهى زيادى است كه مرجع آنها علم فقه است و بايد آنجا بحث شود.
بيان خصال سه گانه كفارات است، كه چون با لفظ «أو»، كه براى ترديد است، عطف شده و دلالت دارد بر اين كه يكى از آن سه، وجوب دارد نه هر سه. و از اين هم كه فرمود: «فَمَن لَم يَجِد فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أيَّامٍ» استفاده مى شود كه خصال مذكور، تخييرى است و چنان نيست كه سومى در صورت عجز از دومى و دومى در صورت عجز از اولى واجب باشد، بلكه هر سه در عرض هم واجب اند، و ترتيبى در بينشان نيست. چه اگر ترتيبى در ذكر آن ها بود، اين تفريع كه در جملۀ «فَمَن لَم يَجِد...» است، لغو بود، و به طور متعين سياق اقتضاى اين را داشت كه بفرمايد: «أو صِيَام ثَلَاثَةِ أيَّامِ». در اين آيه، بحث ها و فروع فقهى زيادى است، كه مرجع آن ها، علم فقه است و بايد آن جا بحث شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۶۵ </center>
«''' ذَلِك كَفَّرَةُ أَيْمَنِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ ... '''»:
«''' ذَلِك كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ ... '''»:


گفتيم در اين جمله لفظ «'''حنثتم '''» مقدر است ، و در اين جمله و همچنين در جمله «'''كذلك يبين الله لكم '''» نوعى التفات بكار رفته است ، و وجه كلام از خطاب به مؤ منين به خطاب برسول (صلى الله عليه و آله ) معطوف شده است ، و شايد نكته اش اين باشد كه اين دو جمله هر دو بيان مى كنند حكم الهى را، و چون بيان پروردگار براى بندگانش بوسيله و وساطت پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) انجام مى گيرد پس كانه در اين التفات خواسته است مقام وساطت رسول خود را در بيان آنچه بر او نازل مى شود حفظ فرموده باشد، كما اينكه در جاى ديگر اشاره به اين مقام نموده مى فرمايد: «و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ‍ ما نزل اليهم».
گفتيم در اين جمله، لفظ «حَنَثتُم»، مقدّر است، و در اين جمله و همچنين در جملۀ «كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُم»، نوعى التفات به كار رفته است، و وجه كلام از خطاب به مؤمنان به خطاب به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» معطوف شده است، و شايد نكته اش اين باشد كه اين دو جمله، هر دو بيان مى كنند حكم الهى را، و چون بيان پروردگار براى بندگانش به وسيله و وساطت پيغمبر «صلى الله عليه و آله» انجام مى گيرد. پس گویا در اين التفات خواسته است مقام وساطت رسول خود را در بيان آنچه بر او نازل مى شود، حفظ فرموده باشد، كما اين كه در جاى ديگر، به اين مقام اشاره نموده، مى فرمايد: «وَ أنزَلنَا إلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إلَيهِم».


«''' كَذَلِك يُبَينُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَتِهِ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ '''»:
«''' كَذَلِك يُبَينُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشكُرُونَ '''»:


يعنى بوسيله نبى خود احكام خود را بيان مى كند تا شايد شما به ياد گرفتن و عمل كردن آن او را شكرگزار باشيد.
يعنى: به وسيله نبىّ خود، احكام خود را بيان مى كند، تا شايد شما به ياد گرفتن و عمل كردن آن، او را شكرگزار باشيد.


== بحث روايتى ==
== بحث روايتى ==
۲۰٬۳۹۶

ویرایش