گمنام

تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
__TOC__
__TOC__


==بیان مقصود از «سوگند لغو» و کفّارۀ شکستن قسم، در آیه شریفه==


«''' لا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى أَيْمَنِكُمْ وَ لَكِن يُؤَاخِذُكم بِمَا عَقَّدتُّمُ الاَيْمانَ '''»:
«''' لا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى أَيْمَانِكُمْ وَ لَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الاَيْمانَ '''»:


«'''لغو'''» چيزى را گويند كه اثرى از آثار عملى بر آن مترتب نشود، و «'''ايمان '''» جمع «'''يمين '''» و به معناى سوگند است .
«لغو»، چيزى را گويند كه اثرى از آثار عملى بر آن مترتب نشود، و «أيمان»، جمع «يمين»، و به معناى سوگند است.


راغب در مفردات گفته است : «'''يمينى '''» كه به معناى قسم است استعاره است از يمين به معناى دست ، به اعتبار كارهائى كه شخصى معاهد و صاحب سوگند و غير او انجام مى دهند، و يمين به اين معنا در چند جاى قرآن بكار رفته ،
راغب، در مفردات گفته است: «يمينى» كه به معناى قسم است، استعاره است از «يمين» به معناى دست، به اعتبار كارهایى كه شخص معاهد و صاحب سوگند و غير او انجام مى دهند. و «يمين» به اين معنا، در چند جاى قرآن به كار رفته.


از آن جمله مى فرمايد: «ام لكم ايمان علينا بالغه الى يوم القيمه» و نيز مى فرمايد: «و اقسموا بالله جهد ايمانهم» و نيز مى فرمايد: «لا يواخذكم الله باللغو فى ايمانكم» و«عقدتم» را اگر با تشديد قاف بخوانيم از تعقيد و به معناى مبالغه در عقد و گره زدن است ، و ليكن «عقدتم» به تخفيف هم قرائت شده، «فى ايمانكم» متعلق است به جمله «لا يواخذكم» يا به جمله «باللغو» البته دومى به صحت نزديك تر است ،
از آن جمله مى فرمايد: «أم لَكُم أيمَانٌ عَلَينَا بَالِغَةٌ إلَى يَومِ القِيَامَة». و نيز مى فرمايد: «وَ أقسَمُوا بِاللّهِ جَهدَ أيمَانِهِم». و نيز مى فرمايد: «لَا يُؤاخِذُكُمُ اللهُ بِاللَّغوِ فِى أيمَانِكُم». و «عَقَّدتُم» را اگر با تشديد «قاف» بخوانيم، از تعقيد و به معناى مبالغه در عقد و گره زدن است، وليكن «عَقَدتُم»، به تخفيف هم قرائت شده. «فِى أيمَانِكُم»، متعلق است به جملۀ «لَا یُؤاخِذُكُم»، يا به جملۀ «بِاللَّغو»، البته دومى به صحت نزديك تر است.
<span id='link81'><span>
<span id='link81'><span>
==سوگندهاى لغو سوگندهاى است كه عقد و التزام نداشته باشد ==
و تقابلى كه بين دو جمله «'''باللغوفى ايمانكم '''» و جمله «'''بما عقدتم الايمان '''» هست مى رساند كه مراد از لغو در سوگندها، سوگندهاى بيهوده ايست كه غرض از آنها عقد و پيمان و معاهده اى نباشد، و صرفا از روى عادت يا سبب ديگرى بر زبان جارى شود، و سوگند لغو عبارتست از همان گفتن نه ، و الله و آرى و الله ، كه مخصوصا در معامله ها و خريد و فروش ها بيشتر بر زبان جريان مى يابد، و اما سوگندهائى كه بمنظور عقد و التزام به عملى و يا به ترك آن بر زبان جارى مى شود مثلا گفته مى شود و الله فلان عمل نيك را انجام مى دهم ، و يا و الله فلان عمل زشت را ترك مى كنم ، سوگند لغو نيستند.


اين است آنچه از ظاهر آيه استفاده مى شود، و اين منافات ندارد با اينكه شارع مقدس گفتن : و الله فلان حرام را مرتكب و يا و الله فلان واجب را ترك مى كنم ، را جزو سوگند لغو بشمارد، و اثرى براى آن قائل نشود، و بفرمايد: «'''هر عملى كه سوگند بر انجام آن و يا ترك آن خورده مى شود بايد آن عمل و يا آن ترك رجحان و حسن داشته باشد، و گرنه لغو و بى اثر است '''» زيرا اين حكمى است كه از ناحيه سنت به حكم قرآن ضميمه و ملحق شده است ، و لازم نيست آنچه را كه سنت بر آن دلالت دارد قرآن نيز بخصوص آن دلالت كند.  
و تقابلى كه بين دو جملۀ «بِاللَّغوِ فِى أيمَانِكُم»، و جملۀ «بِمَا عَقَّدتُمُ الأيمَان» هست، مى رساند كه مراد از «لغو» در سوگندها، سوگندهاى بيهوده ای است كه غرض از آن ها، عقد و پيمان و معاهده اى نباشد، و صرفا از روى عادت يا سبب ديگرى بر زبان جارى شود.  


ممكن است كسى خيال كند كه جمله «'''و لكن يواخذكم بما عقدتم الايمان '''» دليل است بر اينكه سوگند همين كه در عقد و التزام بكار رفت صحيح و موثر و مورد مواخذه است ، چون مطلق است و شامل مى شود جائى را كه رجحان داشته باشد، و مواردى را كه فاقد رجحان باشد، و ليكن اين خيال باطل است و در آيه چنين دلالتى نيست ، براى اينكه آيه سوگندى را مى گويد كه بر حسب موازين شرع صحيح و ممضى باشد، زيرا در ذيل آيه اين جمله است : «'''و احفظوا ايمانكم '''» و اگر مراد مطلق سوگند بود لازمه اش اين بود كه در اين ذيل فرموده باشد مطلق سوگند را چه داراى رجحان باشد و چه نباشد حفظ كنيد، و حال آنكه شارع از اين دو يكى را كه همان فاقد رجحان است لغو فرموده ، پس معين شد كه در صدر آيه مراد از سوگند لغو، سوگندى است كه عقد و التزام نداشته باشد، و سوگندهائى كه عقد و التزام دارد سوگند لغو نيست .
و «سوگند لغو»، عبارت است از: همان گفتن «نه والله»، و «آرى والله»، كه مخصوصا در معامله ها و خريد و فروش ها، بيشتر بر زبان جريان مى يابد. و اما سوگندهایى كه به منظور عقد و التزام به عملى و يا به ترك آن بر زبان جارى مى شود، مثلا گفته مى شود: «و الله، فلان عمل نيك را انجام مى دهم»، و يا «و الله، فلان عمل زشت را ترك مى كنم»، سوگند لغو نيستند.
 
اين است آنچه از ظاهر آيه استفاده مى شود، و اين منافات ندارد با اين كه شارع مقدس، گفتن: «و الله، فلان حرام را مرتكب»، و يا «و الله، فلان واجب را ترك مى كنم»، را جزو سوگند لغو بشمارد، و اثرى براى آن قائل نشود، و بفرمايد: «هر عملى كه سوگند بر انجام آن و يا ترك آن خورده مى شود، بايد آن عمل و يا آن ترك رجحان و حسن داشته باشد، و گرنه لغو و بى اثر است». زيرا اين حكمى است كه از ناحيه سنت به حكم قرآن ضميمه و ملحق شده است، و لازم نيست آنچه را كه سنت بر آن دلالت دارد، قرآن نيز بخصوص آن دلالت كند.
 
ممكن است كسى خيال كند كه جملۀ «وَ لَكِن يُؤاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُمُ الأيمَان»، دليل است بر اين كه سوگند همين كه در عقد و التزام به كار رفت، صحيح و مؤثر و مورد مؤاخذه است، چون مطلق است و شامل مى شود جایى را كه رجحان داشته باشد، و مواردى را كه فاقد رجحان باشد. وليكن اين خيال باطل است و در آيه چنين دلالتى نيست. براى اين كه آيه سوگندى را مى گويد كه بر حسب موازين شرع، صحيح و ممضى باشد، زيرا در ذيل آيه، اين جمله است: «وَ احفَظُوا أيمَانَكُم»، و اگر مراد مطلق سوگند بود، لازمه اش، اين بود كه در اين ذيل فرموده باشد: «مطلق سوگند را، چه داراى رجحان باشد و چه نباشد، حفظ كنيد»، و حال آن كه شارع از اين دو، يكى را كه همان فاقد رجحان است، لغو فرموده.
 
پس معين شد كه در صدر آيه، مراد از «سوگند لغو»، سوگندى است كه عقد و التزام نداشته باشد، و سوگندهایى كه عقد و التزام دارد، سوگند لغو نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۶۴ </center>
<span id='link82'><span>
<span id='link82'><span>
==بيان كفار حنث (شكستن ) قسم ==
 
«''' فکفارته طعَامُ عَشرَةِ مَساكينَ ... أَوْ تحْرِيرُ رَقَبَةٍ '''»:
«''' فکفارته طعَامُ عَشرَةِ مَساكينَ ... أَوْ تحْرِيرُ رَقَبَةٍ '''»:


۲۰٬۳۹۴

ویرایش