گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
«ما معرفتى به اين معنا نداشتيم»، و اين ميثاق مأخوذ در سراسر دنيا و مادام كه انسانى به وجود مى آيد، ادامه داشته و با جريان او، جريان دارد.
«ما معرفتى به اين معنا نداشتيم»، و اين ميثاق مأخوذ در سراسر دنيا و مادام كه انسانى به وجود مى آيد، ادامه داشته و با جريان او، جريان دارد.


كلامى كه ما در اين گفتار داريم، اين است كه: سياق آيه، با آن مساعد نيست. براى اين كه خداى تعالى، آيه شريفه را با جمله: «و إذ أخذ ربك» افتتاح كرده و از ظرف وقوع اين داستان، به لفظ «إذ: زمانى كه» تعبير فرموده، و اين تعبير، دلالت دارد بر اين كه اين داستان در زمان هاى گذشته و يا در يك ظرف محقق الوقوعى، مانند آن ها صورت گرفته است.  
كلامى كه ما در اين گفتار داريم، اين است كه: سياق آيه، با آن مساعد نيست. براى اين كه خداى تعالى، آيه شريفه را با جمله: «وَ إذ أخَذَ رَبُّكَ» افتتاح كرده و از ظرف وقوع اين داستان، به لفظ «إذ: زمانى كه» تعبير فرموده، و اين تعبير، دلالت دارد بر اين كه اين داستان در زمان هاى گذشته و يا در يك ظرف محقق الوقوعى، مانند آن ها صورت گرفته است.  


نظير تعبيرى كه در جمله: «و إذ قال الله يا عيسى بن مريم ءأنت قلت للناس... قال الله هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم» كرده، و با اين كه داستان در زمان آينده رُخ مى دهد، به خاطر اين كه رُخ دادنش حتمى است، از ظرف وقوع آن، به لفظ «إذ» تعبير كرده.
نظير تعبيرى كه در جمله: «وَ إذ قَالَ اللهُ يَا عِيسَى بنَ مَريَمَ ءأنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ... قَالَ اللهُ هَذَا يَومُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدقُهُم» كرده، و با اين كه داستان در زمان آينده رُخ مى دهد، به خاطر اين كه رُخ دادنش حتمى است، از ظرف وقوع آن، به لفظ «إذ» تعبير كرده.


و با در نظر گرفتن اين كه مورد خطاب در آيه، رسول خدا و يا او و غير او است، به شهادت اين كه مى فرمايد: «أن تقولوا يوم القيامة: تا در قيامت نگوييد»، از آقايان مى پرسيم:  
و با در نظر گرفتن اين كه مورد خطاب در آيه، رسول خدا و يا او و غير او است، به شهادت اين كه مى فرمايد: «أن تَقُولُوا يَومَ القِيَامَةِ: تا در قيامت نگوييد»، از آقايان مى پرسيم:  


با اين كه خطاب، متوجه ما شنوندگان و مخاطبان به آيات قرآنى است و خطاب، به گفته شما هم، خطابى است دنيوى و مربوط به ما اهل دنيا و ظرفى هم كه به آن اتكاء شده، زمان زندگى دنيایى ما و يا زندگى نوع بشر و مدت اقامت او در زمين است، و خلاصه ظرف داستان مورد بحث آيه، عين ظرف وجود نوع انسان در دنيا است، با اين حال چرا از اين ظرف، به لفظ «إذ» تعبير فرمود؟ و حال آن كه هيچ مصححى براى تعبير به اين لفظ نيست. چون همان طور كه گفته شد، لفظ مزبور دلالت دارد بر اين كه داستان، قبل از نقل آن واقع شده است، عنايت ديگرى از قبيل تحقق وقوع و امثال آن هم در كار نيست، تا مصحح آن باشد.
با اين كه خطاب، متوجه ما شنوندگان و مخاطبان به آيات قرآنى است و خطاب، به گفته شما هم، خطابى است دنيوى و مربوط به ما اهل دنيا و ظرفى هم كه به آن اتكاء شده، زمان زندگى دنيایى ما و يا زندگى نوع بشر و مدت اقامت او در زمين است، و خلاصه ظرف داستان مورد بحث آيه، عين ظرف وجود نوع انسان در دنيا است، با اين حال چرا از اين ظرف، به لفظ «إذ» تعبير فرمود؟ و حال آن كه هيچ مصححى براى تعبير به اين لفظ نيست. چون همان طور كه گفته شد، لفظ مزبور دلالت دارد بر اين كه داستان، قبل از نقل آن واقع شده است، عنايت ديگرى از قبيل تحقق وقوع و امثال آن هم در كار نيست، تا مصحح آن باشد.


پس اين كه فرمود: «و إذ أخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم»، چنان كه دلالت دارد بر خلقت نوع انسان به نحو توليد و بيرون كشيدن فردى از فرد ديگر، و به راه انداختن افراد بى شمار از افراد انگشت شمار، به همين نحوى كه ما مشاهده مى كنيم و مى بينيم كه همواره نسل هاى متعاقب وجود نوع انسان را حفظ مى كند، در عين حال دلالت دارد بر اين كه داستان، يك نوع تقدمى بر جريان خلقت و سير مشهود آن دارد.
پس اين كه فرمود: «وَ إذ أخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِّيَّتَهُم»، چنان كه دلالت دارد بر خلقت نوع انسان به نحو توليد و بيرون كشيدن فردى از فرد ديگر، و به راه انداختن افراد بى شمار از افراد انگشت شمار، به همين نحوى كه ما مشاهده مى كنيم و مى بينيم كه همواره نسل هاى متعاقب وجود نوع انسان را حفظ مى كند، در عين حال دلالت دارد بر اين كه داستان، يك نوع تقدمى بر جريان خلقت و سير مشهود آن دارد.
<span id='link265'><span>
<span id='link265'><span>


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۱۶ </center>
==عالَم ذَر، نشئۀ انسانى متقدم بر نشئۀ دنيوى است ==
==عالَم ذَر، نشئۀ انسانى متقدم بر نشئۀ دنيوى است ==
فراموش نشود كه گفتيم آن تقدمى كه آقايان فرض كرده و آن را تقدم زمانى گرفته و گفته بودند: «خداوند، اولين فرد از اين نوع را گرفته و ماده نطفه اى كه منشأ نسل و ذريه اين نوع است، از او بيرون كشيده و آن را به عدد افرادى كه از اين نوع تا قيامت به وجود مى آيند، تجزيه نموده و به عين آن لباس و قالبى كه در دنيا به تن مى كند، يعنى با همان عقل، گوش، چشم ضمير، پشت و شكم و غيره ملبس نموده، و او را بر خود شاهد گرفته و از او ميثاق مى ستاند و بعد از گرفتن ميثاق، دوباره او را به صلب بر مى گرداند تا نوبت به سير طبيعی اش برسد»، فرضى است محال و آيه شريفه هم، با آن بيگانه است.
فراموش نشود كه گفتيم آن تقدمى كه آقايان فرض كرده و آن را تقدم زمانى گرفته و گفته بودند: «خداوند، اولين فرد از اين نوع را گرفته و ماده نطفه اى كه منشأ نسل و ذريه اين نوع است، از او بيرون كشيده و آن را به عدد افرادى كه از اين نوع تا قيامت به وجود مى آيند، تجزيه نموده و به عين آن لباس و قالبى كه در دنيا به تن مى كند، يعنى با همان عقل، گوش، چشم ضمير، پشت و شكم و غيره ملبس نموده، و او را بر خود شاهد گرفته و از او ميثاق مى ستاند و بعد از گرفتن ميثاق، دوباره او را به صلب بر مى گرداند تا نوبت به سير طبيعی اش برسد»، فرضى است محال و آيه شريفه هم، با آن بيگانه است.
۲۰٬۵۷۴

ویرایش