گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۳: خط ۷۳:


==ماجرای توبه تخلف کنندگان از جنگ تبوک ==
==ماجرای توبه تخلف کنندگان از جنگ تبوک ==
و اين دو آيه ، هر يك از آنها ناظر است به جهتى ، غير آن جهتى كه ديگرى ناظر بدان است - آيه اولى گذشت خدا از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و مهاجرين و انصار را بيان نموده و آيه دومى ، گذشت از سه تن متخلف از جنگ را بيان داشته است ، با اين تفاوت كه در آيه اول ، گذشت از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و بعضى ديگر، گذشت از معصيت نبوده ، چون اهل معصيت نبودند، و در آيه دوم، گذشت ، گذشت از معصيت بوده است.
و اين دو آيه، هر يك از آن ها ناظر است به جهتى، غير آن جهتى كه ديگرى ناظر بدان است. آيه اولى گذشت خدا از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و مهاجران و انصار را بيان نموده، و آيه دومى، گذشت از سه تن متخلّف از جنگ را بيان داشته است، با اين تفاوت كه در آيه اول، گذشت از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و بعضى ديگر، گذشت از معصيت نبوده، چون اهل معصيت نبودند، و در آيه دوم، گذشت، گذشت از معصيت بوده است.


و كوتاه سخن ، هر چند اين دو آيه از نظر غرض و مدلول مختلف هستند، الا اينكه از سياق آنها برمى آيد كه مى خواهند يك غرض را رسانيده ، و هر دو بهم متصلند، و كلام واحدى است كه گذشت خدا از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و مهاجرين و انصار و سه تن متخلف را بيان مى كند، به دليل اينكه در صدر آيه دومى كلمه «على» عطف شده بر «على» كه در آيه اولى بود، و در نتيجه جمله «و على الثلاثة» را بر «لقد تاب الله على النبى» عطف ميكند، هر چند در معنا از آن مستقل است، و همين عطف ، ما را وادار مى كند كه بگوئيم هر دو با هم و به منظور غرض خاصى نازل شده اند.
و كوتاه سخن:


و شايد غرض اصلى بيان گذشت خدا از آن سه تن متخلف بوده ، و گذشت از مهاجر و انصار و حتى گذشت از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) صرفا به منظور از دلخوشى همان سه نفر ذكر شده ، تا از آميزش و خلط با مردم خجالت نكشند و احساس نكنند كه فرقى ميان آنان و ساير مردم نيست ، و ايشان و همه مردم در يك جهت شركت دارند، و آن جهت اين است كه خدا به رحمت خود از همه آنان در گذشته و در اين معنا ايشان كمتر از سايرين و سايرين ، بالاتر از ايشان نيستند.
هر چند اين دو آيه از نظر غرض و مدلول مختلف هستند، جز اين كه از سياق آن ها بر مى آيد كه مى خواهند يك غرض را رسانيده، و هر دو به هم متصل اند، و كلام واحدى است كه گذشت خدا از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و مهاجران و انصار و سه تن متخلف را بيان مى كند، به دليل اين كه در صدر آيه دومى، كلمۀ «عَلى» عطف شده بر «عَلَى» كه در آيه اولى بود، و در نتيجه، جملۀ «وَ عَلَى الثَّلَاثَة» را بر «لَقَد تَابَ اللهُ عَلَى النَّبِىّ» عطف می كند، هر چند در معنا از آن مستقل است، و همين عطف، ما را وادار مى كند كه بگویيم هر دو با هم و به منظور غرض خاصى نازل شده اند.


از همين جا معلوم مى شود كه نكته تكرار كلمه توبه ، در دو آيه چيست ؛ چرا كه خداى تعالى نخست توبه و گذشت از پيغمبر و مهاجرين و انصار را يادآور شده ، آنگاه مى فرمايد «پس از ايشان در گذشت» و از آن سه نفرى كه تخلف كرده بودند در گذشت.  
و شايد غرض اصلى بيان گذشت خدا از آن سه تن متخلف بوده، و گذشت از مهاجر و انصار و حتّى گذشت از رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، صرفا به منظور از دلخوشى همان سه نفر ذكر شده، تا از آميزش و خلط با مردم خجالت نكشند و احساس نكنند كه فرقى ميان آنان و ساير مردم نيست، و ايشان و همه مردم در يك جهت شركت دارند، و آن جهت، اين است كه خدا به رحمت خود از همه آنان درگذشته و در اين معنا ايشان، كمتر از سايرين و سايرين، بالاتر از ايشان نيستند.


آنگاه بار ديگر مى فرمايد: «پس از ايشان در گذشت تا ديگر اين كار را نكنند» و اين تكرار جهتى ندارد مگر همين كه گفتار در آيه بر سبيل اجمال و تفصيل بوده ، اول گذشت از همه را بطور اجمال ذكر كرده ، بعدا بطور تفصيل به حال هر كدام از دو فريق جداگانه اشاره فرموده ، و در اين اشاره ، گذشت خود را از خصوص آن سه نفر بيان داشته است.
از همين جا معلوم مى شود كه: نكته تكرار كلمه «توبه» در دو آيه چيست. چرا كه خداى تعالى، نخست «توبه» و گذشت از پيغمبر و مهاجران و انصار را يادآور شده، آنگاه مى فرمايد: «پس از ايشان در گذشت»، و از آن سه نفرى كه تخلف كرده بودند، در گذشت.  


و اگر هر يك از اين دو آيه غرض جداگانه و مستقلى مى داشتند و يك غرض جامعى در مجموع آن دو وجود نداشت ، در اين تكرار هيچ نكته و فائده اى تصور نمى شد.
آنگاه بار ديگر مى فرمايد: «پس از ايشان در گذشت تا ديگر اين كار را نكنند» و اين تكرار، جهتى ندارد مگر همين كه گفتار در آيه بر سبيل اجمال و تفصيل بوده، اول گذشت از همه را به طور اجمال ذكر كرده، بعدا به طور تفصيل به حال هر كدام از دو فريق جداگانه اشاره فرموده، و در اين اشاره، گذشت خود را از خصوص آن سه نفر بيان داشته است.
 
و اگر هر يك از اين دو آيه، غرض جداگانه و مستقلى مى داشتند و يك غرض جامعى در مجموع آن دو وجود نداشت، در اين تكرار هيچ نكته و فایده اى تصور نمى شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۴۵ </center>
علاوه بر اينكه در آيه اولى بطور وضوح دلالت مى كند بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در اين داستان گناه و انحرافى نداشته ، و حتى نيت انحراف هم نكرده ، چون آيه شريفه مهاجرين و انصار را مدح مى كند به اينكه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) پيروى و به وى اقتداء كردند، و اگر خود آن حضرت منحرف مى شد و يا خيال انحراف را مى كرد كه ديگر معنى نداشت مقتدى و امام ايشان قرار گيرد، و پيروانش مدح و ستايش شوند، و اگر نكته اى كه ما گفتيم در كار نبود، هيچ جهت نداشت كه آن جناب را با مهاجرين و انصار ذكر كند.
علاوه بر اين كه در آيه اولى به طور وضوح دلالت مى كند بر اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در اين داستان گناه و انحرافى نداشته، و حتى نيت انحراف هم نكرده. چون آيه شريفه، مهاجران و انصار را مدح مى كند به اين كه از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» پيروى و به وى اقتداء كردند، و اگر خود آن حضرت منحرف مى شد و يا خيال انحراف را مى كرد كه ديگر معنا نداشت مقتدى و امام ايشان قرار گيرد، و پيروانش مدح و ستايش شوند، و اگر نكته اى كه ما گفتيم در كار نبود، هيچ جهت نداشت كه آن جناب را با مهاجران و انصار ذكر كند.


پس ، برگشت معناى آيه به اين است كه : خداوند قسم خورده به اينكه به رحمت خود به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و مهاجرين و انصار و آن سه كس كه تخلف كرده بودند بازگشت كند، اما بازگشتنش بر مهاجرين و انصار براى اين بود كه ايشان در ساعت عسرت دست از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) برنداشتند، و مقصود از ساعت عسرت همان ايامى است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به سوى تبوك حركت مى كرد.
پس برگشت معناى آيه، به اين است كه:  


در ابتدا دل بعضى از مهاجرين و انصار دچار كمى لغزش ‍ گرديد، و از حق گريزان شد، و چون دنباله آن لغزش را نگرفته و به هواى نفس گوش نداده ، حركت كردند، خداوند از ايشان گذشت، كه او به ايشان رؤوف و مهربان است.
خداوند قسم خورده به اين كه به رحمت خود، به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و مهاجران و انصار و آن سه كس كه تخلف كرده بودند، بازگشت كند. اما بازگشتنش بر مهاجران و انصار، براى اين بود كه ايشان در ساعت عسرت، دست از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» برنداشتند، و مقصود از «ساعت عسرت»، همان ايامى است كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، به سوى تبوك حركت مى كرد.  


و اما بازگشت خدا به آن سه نفر، از اين قرار بود كه وقتى كارشان به سختى كشيد و زمين با همه وسعتش برايشان تنگ شد، و ديدند كه احدى از مردم با ايشان حرف نمى زنند و سلام و عليك نمى كنند، و حتى زن و فرزندشان هم با ايشان حرف نمى زنند، و خلاصه يك نفر انسان كه با آنها انس بگيرد وجود ندارد، و هر كه هست ماءمور به خوددارى از سلام و كلام است ، آن وقت تعيين كردند كه جز خدا و توبه به درگاه او ديگر پناهگاهى نيست.  
در ابتدا، دل بعضى از مهاجران و انصار دچار كمى لغزش گرديد، و از حق گريزان شد، و چون دنباله آن لغزش را نگرفته و به هواى نفس گوش نداده، حركت كردند، خداوند از ايشان گذشت، كه او به ايشان، رؤوف و مهربان است.


و چون چنين شد، خداوند نيز با رحمت خود به ايشان بازگشت فرمود، تا ايشان توبه كنند و او قبول فرمايد كه او كه همانا او تواب - بسيار به بندگانش بازگشت مى كند تا به ايشان ترحم نموده، براى توبه كردن هدايت نموده و براى توبه توفيقشان مى دهد، و آنگاه توبه شان را مى پذيرد - و نسبت به مؤمنين رحيم و مهربان است.
و اما بازگشت خدا به آن سه نفر، از اين قرار بود كه: وقتى كارشان به سختى كشيد و زمين با همه وسعتش برايشان تنگ شد، و ديدند كه احدى از مردم با ايشان حرف نمى زنند و سلام و عليك نمى كنند، و حتى زن و فرزندشان هم با ايشان حرف نمى زنند، و خلاصه يك نفر انسان كه با آن ها انس بگيرد، وجود ندارد، و هر كه هست مأمور به خوددارى از سلام و كلام است، آن وقت تعيين كردند كه جز خدا و توبه به درگاه او، ديگر پناهگاهى نيست.
 
و چون چنين شد، خداوند نيز با رحمت خود به ايشان بازگشت فرمود، تا ايشان توبه كنند و او قبول فرمايد، كه او «توّاب» است (یعنی: به بندگانش بسیار بازگشت مى كند تا به ايشان ترحم نموده، براى توبه كردن، هدايت شان نموده و براى توبه توفيقشان مى دهد، و آنگاه توبه شان را مى پذيردو نسبت به مؤمنان، «رحيم» و مهربان است.
<span id='link301'><span>
<span id='link301'><span>
==بيان مقصود از توبه، در هر يك از آيات گذشته  ==
==بيان مقصود از توبه، در هر يك از آيات گذشته  ==
از اين معنائى كه ما كرديم روشن شد كه اولا مقصود از توبه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) صرف بازگشت خدا به سوى اوست برحمت خودش ، و مقصود از بازگشت نمودن به رحمت، بازگشت به امت اوست به رحمت ، پس در حقيقت توبه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) توبه بر امت او است ، و او واسطه در نازل شدن رحمت خدا و خيرات و بركات به سوى امتش است.
از اين معنائى كه ما كرديم روشن شد كه اولا مقصود از توبه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) صرف بازگشت خدا به سوى اوست برحمت خودش ، و مقصود از بازگشت نمودن به رحمت، بازگشت به امت اوست به رحمت ، پس در حقيقت توبه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) توبه بر امت او است ، و او واسطه در نازل شدن رحمت خدا و خيرات و بركات به سوى امتش است.
۲۰٬۳۸۹

ویرایش