۲۰٬۳۸۹
ویرایش
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
==ماجرای توبه تخلف کنندگان از جنگ تبوک == | ==ماجرای توبه تخلف کنندگان از جنگ تبوک == | ||
و اين دو | و اين دو آيه، هر يك از آن ها ناظر است به جهتى، غير آن جهتى كه ديگرى ناظر بدان است. آيه اولى گذشت خدا از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و مهاجران و انصار را بيان نموده، و آيه دومى، گذشت از سه تن متخلّف از جنگ را بيان داشته است، با اين تفاوت كه در آيه اول، گذشت از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و بعضى ديگر، گذشت از معصيت نبوده، چون اهل معصيت نبودند، و در آيه دوم، گذشت، گذشت از معصيت بوده است. | ||
و كوتاه سخن | و كوتاه سخن: | ||
و | هر چند اين دو آيه از نظر غرض و مدلول مختلف هستند، جز اين كه از سياق آن ها بر مى آيد كه مى خواهند يك غرض را رسانيده، و هر دو به هم متصل اند، و كلام واحدى است كه گذشت خدا از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و مهاجران و انصار و سه تن متخلف را بيان مى كند، به دليل اين كه در صدر آيه دومى، كلمۀ «عَلى» عطف شده بر «عَلَى» كه در آيه اولى بود، و در نتيجه، جملۀ «وَ عَلَى الثَّلَاثَة» را بر «لَقَد تَابَ اللهُ عَلَى النَّبِىّ» عطف می كند، هر چند در معنا از آن مستقل است، و همين عطف، ما را وادار مى كند كه بگویيم هر دو با هم و به منظور غرض خاصى نازل شده اند. | ||
از | و شايد غرض اصلى بيان گذشت خدا از آن سه تن متخلف بوده، و گذشت از مهاجر و انصار و حتّى گذشت از رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، صرفا به منظور از دلخوشى همان سه نفر ذكر شده، تا از آميزش و خلط با مردم خجالت نكشند و احساس نكنند كه فرقى ميان آنان و ساير مردم نيست، و ايشان و همه مردم در يك جهت شركت دارند، و آن جهت، اين است كه خدا به رحمت خود از همه آنان درگذشته و در اين معنا ايشان، كمتر از سايرين و سايرين، بالاتر از ايشان نيستند. | ||
از همين جا معلوم مى شود كه: نكته تكرار كلمه «توبه» در دو آيه چيست. چرا كه خداى تعالى، نخست «توبه» و گذشت از پيغمبر و مهاجران و انصار را يادآور شده، آنگاه مى فرمايد: «پس از ايشان در گذشت»، و از آن سه نفرى كه تخلف كرده بودند، در گذشت. | |||
و اگر هر يك از اين دو | آنگاه بار ديگر مى فرمايد: «پس از ايشان در گذشت تا ديگر اين كار را نكنند» و اين تكرار، جهتى ندارد مگر همين كه گفتار در آيه بر سبيل اجمال و تفصيل بوده، اول گذشت از همه را به طور اجمال ذكر كرده، بعدا به طور تفصيل به حال هر كدام از دو فريق جداگانه اشاره فرموده، و در اين اشاره، گذشت خود را از خصوص آن سه نفر بيان داشته است. | ||
و اگر هر يك از اين دو آيه، غرض جداگانه و مستقلى مى داشتند و يك غرض جامعى در مجموع آن دو وجود نداشت، در اين تكرار هيچ نكته و فایده اى تصور نمى شد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۴۵ </center> | ||
علاوه بر | علاوه بر اين كه در آيه اولى به طور وضوح دلالت مى كند بر اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» در اين داستان گناه و انحرافى نداشته، و حتى نيت انحراف هم نكرده. چون آيه شريفه، مهاجران و انصار را مدح مى كند به اين كه از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» پيروى و به وى اقتداء كردند، و اگر خود آن حضرت منحرف مى شد و يا خيال انحراف را مى كرد كه ديگر معنا نداشت مقتدى و امام ايشان قرار گيرد، و پيروانش مدح و ستايش شوند، و اگر نكته اى كه ما گفتيم در كار نبود، هيچ جهت نداشت كه آن جناب را با مهاجران و انصار ذكر كند. | ||
پس | پس برگشت معناى آيه، به اين است كه: | ||
خداوند قسم خورده به اين كه به رحمت خود، به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و مهاجران و انصار و آن سه كس كه تخلف كرده بودند، بازگشت كند. اما بازگشتنش بر مهاجران و انصار، براى اين بود كه ايشان در ساعت عسرت، دست از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» برنداشتند، و مقصود از «ساعت عسرت»، همان ايامى است كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، به سوى تبوك حركت مى كرد. | |||
در ابتدا، دل بعضى از مهاجران و انصار دچار كمى لغزش گرديد، و از حق گريزان شد، و چون دنباله آن لغزش را نگرفته و به هواى نفس گوش نداده، حركت كردند، خداوند از ايشان گذشت، كه او به ايشان، رؤوف و مهربان است. | |||
و چون چنين شد، خداوند نيز با رحمت خود به ايشان بازگشت فرمود، تا ايشان توبه كنند و او قبول | و اما بازگشت خدا به آن سه نفر، از اين قرار بود كه: وقتى كارشان به سختى كشيد و زمين با همه وسعتش برايشان تنگ شد، و ديدند كه احدى از مردم با ايشان حرف نمى زنند و سلام و عليك نمى كنند، و حتى زن و فرزندشان هم با ايشان حرف نمى زنند، و خلاصه يك نفر انسان كه با آن ها انس بگيرد، وجود ندارد، و هر كه هست مأمور به خوددارى از سلام و كلام است، آن وقت تعيين كردند كه جز خدا و توبه به درگاه او، ديگر پناهگاهى نيست. | ||
و چون چنين شد، خداوند نيز با رحمت خود به ايشان بازگشت فرمود، تا ايشان توبه كنند و او قبول فرمايد، كه او «توّاب» است (یعنی: به بندگانش بسیار بازگشت مى كند تا به ايشان ترحم نموده، براى توبه كردن، هدايت شان نموده و براى توبه توفيقشان مى دهد، و آنگاه توبه شان را مى پذيرد)، و نسبت به مؤمنان، «رحيم» و مهربان است. | |||
<span id='link301'><span> | <span id='link301'><span> | ||
==بيان مقصود از توبه، در هر يك از آيات گذشته == | ==بيان مقصود از توبه، در هر يك از آيات گذشته == | ||
از اين معنائى كه ما كرديم روشن شد كه اولا مقصود از توبه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) صرف بازگشت خدا به سوى اوست برحمت خودش ، و مقصود از بازگشت نمودن به رحمت، بازگشت به امت اوست به رحمت ، پس در حقيقت توبه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) توبه بر امت او است ، و او واسطه در نازل شدن رحمت خدا و خيرات و بركات به سوى امتش است. | از اين معنائى كه ما كرديم روشن شد كه اولا مقصود از توبه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) صرف بازگشت خدا به سوى اوست برحمت خودش ، و مقصود از بازگشت نمودن به رحمت، بازگشت به امت اوست به رحمت ، پس در حقيقت توبه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) توبه بر امت او است ، و او واسطه در نازل شدن رحمت خدا و خيرات و بركات به سوى امتش است. |
ویرایش