گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۰: خط ۹۰:
از همين جا به خوبى روشن مى گردد كه: آيه شريفه، بدون اشاره به اين معنا نيست كه اصناف هشتگانه، هميشه سهم خود را مى برد، و اين تقسيم به زمان معينى اختصاص ندارد. پس اين كه بعضى از مفسران گفته اند: «مُؤلّفة قُلُوبّهم، مردمى اشراف و معاصر رسول خدا «صلى الله عليه و آله» بوده اند كه آن جناب، با دادن سهمى از صدقات، دل هايشان را متمايل به اسلام نمود، و اما بعد از آن حضرت و غلبه اسلام بر ساير اديان، ديگر حاجتى به اين نوع از تأليفات نيست»، حرف فاسدى است، و حاجت نبودن به آن را، به هيچ وجه قبول نداريم.
از همين جا به خوبى روشن مى گردد كه: آيه شريفه، بدون اشاره به اين معنا نيست كه اصناف هشتگانه، هميشه سهم خود را مى برد، و اين تقسيم به زمان معينى اختصاص ندارد. پس اين كه بعضى از مفسران گفته اند: «مُؤلّفة قُلُوبّهم، مردمى اشراف و معاصر رسول خدا «صلى الله عليه و آله» بوده اند كه آن جناب، با دادن سهمى از صدقات، دل هايشان را متمايل به اسلام نمود، و اما بعد از آن حضرت و غلبه اسلام بر ساير اديان، ديگر حاجتى به اين نوع از تأليفات نيست»، حرف فاسدى است، و حاجت نبودن به آن را، به هيچ وجه قبول نداريم.


==معناى جمله: «قل اذن خير لكم» ==
==معناى جمله: «قُل اُذُنُ خَيرٍ لَکُم»، در باره پیامبر«ص»==
«'''وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيرٍ لَّكمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكمْ'''»:
«'''وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ'''»:


كلمه «اذن» به معناى «گوش» است . و اگر منافقين رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را «گوش» ناميده اند، منظورشان اين بود كه هر حرفى را مى پذيرد و به حرف هر كس گوش مى دهد.
كلمۀ «اُذُن»، به معناى «گوش» است. و اگر منافقان، رسول خدا «(صلى الله عليه و آله» را «گوش» ناميده اند، منظورشان اين بود كه هر حرفى را مى پذيرد و به حرف هر كس گوش مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۲۲ </center>
در جمله «قل اذن خير لكم» اضافه «اذن» به «خير» اضافه حقيقى است، و معنايش اين است كه او بسيار شنوا است ، ولى آنچه خير شما در آن است مى شنود، مثلا وحى خداى سبحان را مى شنود كه مايه خير شما است و از مؤ منين خيرخواهى هاى ايشان را مى شنود كه باز خير شما در آن است.  
در جملۀ «قُل اُذُنُ خَيرٍ لَكُم»، اضافۀ «اُذُن» به «خير»، اضافۀ حقيقى است، و معنايش اين است كه: «او بسيار شنوا است»، ولى آنچه خير شما در آن است، مى شنود. مثلا وحى خداى سبحان را مى شنود كه مايه خير شما است و از مؤمنان خيرخواهى هاى ايشان را مى شنود، كه باز خير شما در آن است.  


ممكن هم هست بگوييم اضافه مذكور اضافه موصوف بر صفت است ، و معناى آن اين است كه او گوش هست ، ليكن گوشى است با اين صفت ، كه براى شما خير است ، چون نمى شنود مگر چيزى را كه به شما سود مى رساند و ضررى هم برايتان ندارد.
ممكن هم هست بگوييم: اضافۀ مذكور، اضافۀ موصوف بر صفت است، و معناى آن، اين است كه: او گوش هست، ليكن گوشى است با اين صفت، كه براى شما «خير» است، چون نمى شنود مگر چيزى را كه به شما سود مى رساند و ضررى هم برايتان ندارد.


فرق ميان اين دو احتمال اين است كه لازمه وجه اولى اين است كه مسموع آن حضرت از وحى خدا و نصيحت مؤ منان خير باشد. و لازمه وجه دومى اين است كه استماع آنجناب استماع خيرى باشد يعنى به پاره اى از حرفهائى كه براى مسلمانان خير نيست گوش مى دهد، و ليكن صرفا به منظور احترام از گوينده گوش مى دهد و كلام او را حمل بر صحت مى كند تا هتك حرمت او را نكرده و خود نيز گمان بد به مردم نبرده باشد، وليكن اثر خبر صادق و مطابق با واقع را هم بر آن بار نمى كند، يعنى اگر در سعايت كسى باشد آن شخص را مواخذه نمى كند، در نتيجه هم به حرفهاى گوينده گوش داده و او را احترام كرده ، و هم ايمان آن مومنى را كه وى در باره او بدگوئى و سعايت كرده محترم شمرده است.
فرق ميان اين دو احتمال، اين است كه:


و از اين بيان روشن مى شود كه مناسب تر به سياق آيه همين وجه دوم است ، چون در دنبال جمله مورد بحث فرموده: «يومن بالله و يومن للمومنين...».
لازمۀ وجه اولى، اين است كه مسموع آن حضرت از وحى خدا و نصيحت مؤمنان خير باشد. و لازمۀ وجه دومى، اين است كه: استماع آن جناب، استماع خيرى باشد، يعنى به پاره اى از حرف هایى كه براى مسلمانان خير نيست، گوش مى دهد، وليكن صرفا به منظور احترام از گوينده گوش مى دهد و كلام او را حمل بر صحت مى كند، تا هتك حرمت او را نكرده و خود نيز گمان بد به مردم نبرده باشد، وليكن اثر خبر صادق و مطابق با واقع را هم بر آن بار نمى كند. يعنى اگر در سعايت كسى باشد، آن شخص را مؤاخذه نمى كند، در نتيجه هم به حرف هاى گوينده گوش داده و او را احترام كرده، و هم ايمان آن مؤمنى را كه وى در باره او بدگویى و سعايت كرده، محترم شمرده است.
 
و از اين بيان، روشن مى شود كه: مناسب تر به سياق آيه، همين وجه دوم است. چون در دنبال جملۀ مورد بحث فرموده: «يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِينَ...».
   
   
توضيح اين كه ، ايمان به معناى تصديق است ، و خداوند در جمله «يومن بالله» متعلق ايمان را ذكر كرده، ولى در جمله «و يومن للمومنين» متعلق را ذكر نكرده و نفرموده به چه چيز تصديق مى كند، همينقدر فرموده به نفع مؤمنين تصديق مى كند، و تصديقى كه حتى در خبرهاى زيان آور به نفع مؤ منين تمام شود اين است كه شنونده ، مخبر را تصديق كند، نه خبرى را كه آورده ، به اين معنا كه به مخبر وانمود كند كه من تو را راستگو مى دانم ، هر چند در واقع خبر او را خبر نادرستى بداند و آثار صدق بر خبرش بار نكند.
توضيح اين كه:


و نظير اين تفكيك ميان مخبر و خبر وى ، در آيه شريفه «اذا جاءك المنافقون قالوا نشهد انك لرسول الله و الله يعلم انك لرسوله و الله يشهد ان المنافقين لكاذبون» آمده ، كه خداى سبحان منافقين را از جهت اينكه مخبر به رسالت رسول خدايند تكذيب مى كند، ولى خبر آنان را تكذيب نمى كند؛ چون خبرشان رسالت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بود، و خداى تعالى خودش هم بدرستى آن شهادت مى دهد.
«ايمان» به معناى تصديق است، و خداوند در جملۀ «يُؤمِنُ بِالله»، متعلق ايمان را ذكر كرده، ولى در جملۀ «وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِين»، متعلق را ذكر نكرده و نفرموده به چه چيز تصديق مى كند. همين قدر فرموده به نفع مؤمنان تصديق مى كند، و تصديقى كه حتى در خبرهاى زيان آور به نفع مؤمنان تمام شود، اين است كه شنونده، مخبر را تصديق كند، نه خبرى را كه آورده، به اين معنا كه به مخبر وانمود كند كه من تو را راستگو مى دانم، هر چند در واقع، خبر او را خبر نادرستى بداند و آثار صدق بر خبرش بار نكند.
 
و نظير اين تفكيك ميان مخبر و خبر وى، در آيه شريفه: «إذَا جَاءَكَ المُنَافِقُونَ قَالُوا نَشهَدُ إنَّك لَرَسُولُ الله وَ اللهُ يَعلَمُ إنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللهُ يَشهَدُ إنَّ المُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ» آمده، كه خداى سبحان، منافقان را از جهت اين كه مخبر به رسالت رسول خدايند، تكذيب مى كند، ولى خبر آنان را تكذيب نمى كند. چون خبرشان، رسالت رسول خدا «صلى الله عليه و آله» بود، و خداى تعالى، خودش هم به درستى آن شهادت مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۲۳ </center>
و عكس آن يعنى تصديق خبر، در آيه «و لما را المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله» كه حكايت كلام مؤمنين است آمده ، زيرا مى فرمايد مؤ منين خدا و رسول را در خبر تصديق مى كنند، و نظرى به تصديق مخبر ندارد.
و عكس آن، يعنى تصديق خبر، در آيه: «وَ لَمَّا رَأ المُؤمِنُونَ الأحزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ»، كه حكايت كلام مؤمنان است آمده، زيرا مى فرمايد: مؤمنان، خدا و رسول را در خبر تصديق مى كنند، و نظرى به تصديق مخبر ندارد.
 
و كوتاه سخن:
 
ظاهر جملۀ «يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِين»، اين است كه رسول اكرم «صلى الله عليه و آله»، خدا را در وحيى كه به وى نازل مى كند، تصديق مى نمايد، ولى مؤمنان را در آنچه كه مى گويند، تصديق نمى كند، بلكه تصديق مى نمايد به نفع مؤمنان، هر يك از آن ها كه به وى خبرى دهد. به اين معنا كه كلام مخبر را حمل بر صحت نموده، به او نمى گويد تو در اين گفتارت دروغ مى گویى، و يا غرض سوئى دارى. اين كار را نمى كند، و در عين حال، اثر صحت هم بر آن خبر مترتب نمى سازد، و همين خود باعث است كه همواره تصديقش به نفع مؤمنان تمام شود.  


و كوتاه سخن ظاهر جمله «يومن بالله و يومن للمومنين» اين است كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله )، خدا را در وحيى كه به وى نازل مى كند تصديق مى نمايد ولى مؤ منين را در آنچه كه مى گويند تصديق نمى كند، بلكه تصديق مى نمايد به نفع مومنين ، هر يك از آنها كه به وى خبرى دهد، به اين معنا كه كلام مخبر را حمل بر صحت نموده ، به او نمى گويد تو در اين گفتارت دروغ مى گوئى ، و يا غرض سوئى دارى ، اينكار را نمى كند، و در عين حال اثر صحت هم بر آن خبر مترتب نمى سازد، و همين خود باعث است كه همواره تصديقش به نفع مؤ منين تمام شود، بخلاف اينكه همه خبرها و حرفهائى را كه مى شنود صحيح بداند و اثر صحت هم بر آن بار كند، و يا اگر آن را دروغ دانست صريحا به رخ گوينده اش بكشد كه تو دروغ مى گوئى ، كه در اين صورت تصديقش به نفع مؤ منين تمام نمى شود و نظام اجتماع مؤمنين بر هم مى خورد، و اين معنا همانطور كه گفتيم وجه دوم را تاييد مى كند.
به خلاف اين كه همه خبرها و حرف هایى را كه مى شنود، صحيح بداند و اثر صحت هم بر آن بار كند، و يا اگر آن را دروغ دانست، صريحا به رُخ گوينده اش بكشد كه تو دروغ مى گویى، كه در اين صورت تصديقش به نفع مؤمنان تمام نمى شود و نظام اجتماع مؤمنان بر هم مى خورد، و اين معنا همان طور كه گفتيم، وجه دوم را تأييد مى كند.


و بعيد نيست كه مقصود از «مومنين» جامعه مؤ منين باشد، هر چند در آن جامعه ، افراد منافقى هم باشند؛ و بنا بر اين ، مقصود از جمله «للذين آمنوا» مؤمنين حقيقى ، و در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كلام پروردگارش را تصديق مى نمايد، ولى كلام فرد فرد جامعه شما را على الظاهر تصديق مى كند، چون فرد فرد آنان حتى منافقين ايشان ، جزو جامعه شمايند؛ و اين تصديق ظاهرى كه به نفع اجتماع است براى خصوص مؤ منين واقعى رحمت نيز هست، زيرا اين عمل ، آنان را به راه راست دلالت مى كند.
و بعيد نيست كه مقصود از «مؤمنان»، جامعۀ مؤمنان باشد، هر چند در آن جامعه، افراد منافقى هم باشند. و بنابر اين، مقصود از جملۀ «لِلَّذِينَ آمَنُوا»، مؤمنان حقيقى، و در اين صورت معناى آيه چنين مى شود:  


و اگر منظور از «الذين آمنوا» افرادى باشند كه در اول بعثت و قبل از فتح مكه مسلمان شدند - همچنان كه در سابق هم گذشت كه كلمه «الذين آمنوا» در قرآن كريم يك اسمى است تشريفى براى آن مردان با ايمانى كه در صدر اسلام ايمان آوردند - آن وقت منظور از مؤمنين در جمله «و يومن للمومنين» نيز مؤمنين حقيقى از همان عده خواهند بود، همان طورى كه در آيه «و لما را المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله» هم به همين معنا اطلاق شده است .
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، كلام پروردگارش را تصديق مى نمايد، ولى كلام فرد فرد جامعه شما را على الظاهر تصديق مى كند. چون فرد فرد آنان، حتى منافقان ايشان، جزو جامعه شمايند؛ و اين تصديق ظاهرى كه به نفع اجتماع است، براى خصوص مؤمنان واقعى رحمت نيز هست. زيرا اين عمل، آنان را به راه راست دلالت مى كند.
 
و اگر منظور از «الَّذِينَ آمَنُوا»، افرادى باشند كه در اول بعثت و قبل از فتح مكه مسلمان شدند - همچنان كه در سابق هم گذشت كه كلمۀ «الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن كريم، يك اسمى است تشريفى براى آن مردان با ايمانى كه در صدر اسلام ايمان آوردند - آن وقت منظور از مؤمنان در جملۀ «وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِين» نيز، مؤمنان حقيقى از همان عده خواهند بود، همان طورى كه در آيه: «وَ لَمَّا رَأ المُؤمِنُونَ الأحزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ» هم، به همين معنا اطلاق شده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۲۴ </center>
بعضى گفته اند: حرف «لام» در جمله «و يومن للمومنين» براى متعدى كردن آمده همچنانكه حرف «باء» در جمله «يومن بالله» براى متعدى كردن است. پس نتيجه گرفته اند كه كلمه ايمان با هر دوى آنها متعدى مى شود، به شهادت آيات: «فامن له لوط» و «فما آمن لموسى الا ذريه من قومه» و «انومن لك و اتبعك الارذلون» كه در همه آنها حرف «لام» كار «باء» را انجام داده است.
بعضى گفته اند: حرف «لام» در جملۀ «وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِين»، براى متعدى كردن آمده، همچنان كه حرف «باء» در جملۀ «يُؤمِنُ بِالله» براى متعدى كردن است. پس نتيجه گرفته اند كه: كلمۀ «ايمان» با هر دوى آن ها متعدى مى شود، به شهادت آيات: «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ» و «فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إلّا ذُرِيّةٌ مِن قَومِهِ» و «أنُؤمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الأرذَلُونَ»، كه در همه آن ها، حرف «لام» كار «باء» را انجام داده است.


بعضى ديگر گفته اند: لفظ «لام» به طريقه تضمين جريان يافته و معناى «ميل» را افاده مى كند و با به كار رفتن آن ، معناى آيه چنين است: «سول خدا (صلى الله عليه و آله ) مايل است به مؤمنين در حالى كه به آنها ايمان دارد، و يا ايمان مى آورد به آنها در حالى كه ميل دارد به ايشان».
بعضى ديگر گفته اند: لفظ «لام» به طريقه تضمين جريان يافته و معناى «ميل» را افاده مى كند و با به كار رفتن آن، معناى آيه چنين است: «رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، مايل است به مؤمنان در حالى كه به آن ها ايمان دارد، و يا ايمان مى آورد به آن ها در حالى كه ميل دارد به ايشان».


اين دو وجه هر چند در جاى خود صحيح است ، و براى مساله مورد بحث توجيه خوبى است ، وليكن تفكيكى كه در جمله «يومن بالله و يومن للمومنين» ميان «يومن» اول و «يومن» دوم وجود دارد اين دو وجه را بعيد بنظر مى رساند، براى اينكه بنا بر اين وجه ، ديگر هيچ حاجتى به اين تفكيك به نظر نمى رسد، و ممكن بود بفرمايد: «يومن بالله و للمومنين».
اين دو وجه، هر چند در جاى خود صحيح است، و براى مسأله مورد بحث، توجيه خوبى است، وليكن تفكيكى كه در جملۀ «يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِين» ميان «يُؤمِنُ» اول و «يُؤمِنُ» دوم وجود دارد، اين دو وجه را بعيد به نظر مى رساند. براى اين كه بنابر اين وجه، ديگر هيچ حاجتى به اين تفكيك به نظر نمى رسد، و ممكن بود بفرمايد: «يُؤمِنُ بِاللهِ وَ لِلمُؤمِنِينَ».


مگر اينكه گفته شود اين تفكيك صرفا بمنظور تفنن در تعبير بوده ؛ و ليكن بهر تقدير نتيجه همان نتيجه سابق است ، و ايمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به مؤ منين تنها مختص به مخبرين نبوده تا در نتيجه اخبار آنها را تصديق كند و ديگران را وقتى سعايت شوند مورد مواخذه قرار دهد. بلكه ايمان رسول خدا ايمانى بود كه شامل جميع مؤ منين مى شد، پس مخبر را در خبرش تصديق مى كرد و نيز مخبر عنه را تصديق مى كرد به اين صورت كه كارش را حمل بر صحت مى كرد و او را مورد مواخذه قرار نمى داد - دقت كنيد.
مگر اين كه گفته شود: اين تفكيك، صرفا به منظور تفنّن در تعبير بوده؛ وليكن به هر تقدير، نتيجه همان نتيجه سابق است، و ايمان رسول خدا «صلى الله عليه و آله» به مؤمنان، تنها مختص به مخبرين نبوده تا در نتيجه اخبار، آن ها را تصديق كند و ديگران را وقتى سعايت شوند، مورد مؤاخذه قرار دهد، بلكه ايمان رسول خدا، ايمانى بود كه شامل جميع مؤمنان مى شد. پس مخبر را در خبرش تصديق مى كرد و نيز مخبر عنه را تصديق مى كرد، به اين صورت كه كارش را حمل بر صحت مى كرد و او را مورد مؤاخذه قرار نمى داد - دقت كنيد.
<span id='link232'><span>
<span id='link232'><span>
==پيامبر اکرم«ص»، هم رحمت برای عالمیان است، و هم رحمت برای مؤمنان==
==پيامبر اکرم«ص»، هم رحمت برای عالمیان است، و هم رحمت برای مؤمنان==
در اين جا سوالى باقى مى ماند، و آن اينكه چرا در آيه مورد بحث رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را تنها رحمت آن كسانى معرفى كرده كه ايمان دارند، ولى در آيه «و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين»، او را رحمت براى همه مردم معرفى كرده؟  
در اين جا سوالى باقى مى ماند، و آن اينكه چرا در آيه مورد بحث رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را تنها رحمت آن كسانى معرفى كرده كه ايمان دارند، ولى در آيه «و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين»، او را رحمت براى همه مردم معرفى كرده؟  
۲۰٬۴۱۲

ویرایش