گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۲: خط ۵۲:
از آن جمله، يكى اين است كه:  
از آن جمله، يكى اين است كه:  


اين ترتيب به جهت بيان الأحقّ فَالأحقّ است. به اين معنا كه از همه آن ها مستحق تر و سزاوارتر، نخست فقراء و پس از آن مساكين و بعد از آن، كارمندان بيت المال و همچنين تا به آخر؛ و چون چهارتاى دومى از نظر ترتيب احقيت، مرتبه اش بعد از چهار تاى اولى است، آن را بعد ذكر كرد.  
اين ترتيب به جهت بيان «الأحقُّ فَالأحقّ» است. به اين معنا كه از همه آن ها مستحق تر و سزاوارتر، نخست فقراء و پس از آن مساكين و بعد از آن، كارمندان بيت المال و همچنين تا به آخر؛ و چون چهارتاى دومى از نظر ترتيب احقيت، مرتبه اش بعد از چهار تاى اولى است، آن را بعد ذكر كرد.  


پس معلوم مى شود كه: هر يك از هشت مورد، جايش همان جایى است كه برايش تعيين شده و داراى رتبه اى است كه داده شده، و اگر غير اين بود، يعنى ترتيبى در كار نبود، جا داشت از اين موارد هشتگانه، آن شش صنف پول بگير را، يعنى فقراء و مساكين و مؤلّفة قلوبهم و غارمين و ابن السبيل و كارمندان زكات را اول شمرده، سپس آن دو مورد را كه پول بگير نيستند، يعنى فى الرّقاب و فى سبيل الله را با كلمۀ «فِى» بياورد، و چون چنين نكرده، مى فهميم ترتيب در كار است.
پس معلوم مى شود كه: هر يك از هشت مورد، جايش همان جایى است كه برايش تعيين شده و داراى رتبه اى است كه داده شده، و اگر غير اين بود، يعنى ترتيبى در كار نبود، جا داشت از اين موارد هشتگانه، آن شش صنف پول بگير را، يعنى فقراء و مساكين و مؤلّفة قلوبهم و غارمين و ابن السبيل و كارمندان زكات را اول شمرده، سپس آن دو مورد را كه پول بگير نيستند، يعنى «فى الرّقاب» و «فِى سَبِيلِ الله» را با كلمۀ «فِى» بياورد، و چون چنين نكرده، مى فهميم ترتيب در كار است.


البته در اين كه ترتيب در ذكر و يكى را جلوتر از ديگرى آوردن دلالت مى كند بر اين كه آن كه مقدم آمده، ملاكش مهمتر و مصلحتش بيشتر است، حرفى نيست. اين معنا را ما نيز قبول داريم، ليكن مقصود اين شخص از كلمۀ «الأحقّ فَالأحقّ» را نفهميديم.  
البته در اين كه ترتيب در ذكر و يكى را جلوتر از ديگرى آوردن دلالت مى كند بر اين كه آن كه مقدم آمده، ملاكش مهمتر و مصلحتش بيشتر است، حرفى نيست. اين معنا را ما نيز قبول داريم، ليكن مقصود اين شخص از كلمۀ «الأحقُّ فَالأحقّ» را نفهميديم.  


زيرا اگر مقصودش همين است كه گفتيم آن كه جلوتر ذكر شده، ملاكش مهمتر و مصلحتش بيشتر است، كه حرف تازه اى نيست. و اگر مقصودش اين است كه در دادن و به مصرف رساندن و يا هر تعبير ديگر، نخست بايد به فقراء و سپس به مساكين و بعدا به فلان و فلان رسانيد، در جواب مى گوييم: آيه شريفه، هيچ دلالتى بر اين معنا نداشته و آن وجهى را هم كه در تأييد گفته خود آورده، به هيچ وجه، گفته اش را تأييد نمى كند.
زيرا اگر مقصودش همين است كه گفتيم آن كه جلوتر ذكر شده، ملاكش مهمتر و مصلحتش بيشتر است، كه حرف تازه اى نيست. و اگر مقصودش اين است كه در دادن و به مصرف رساندن و يا هر تعبير ديگر، نخست بايد به فقراء و سپس به مساكين و بعدا به فلان و فلان رسانيد، در جواب مى گوييم: آيه شريفه، هيچ دلالتى بر اين معنا نداشته و آن وجهى را هم كه در تأييد گفته خود آورده، به هيچ وجه، گفته اش را تأييد نمى كند.
۲۰٬۳۹۴

ویرایش