۱۵٬۹۷۷
ویرایش
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
<span id='link39'><span> | <span id='link39'><span> | ||
==شرط استجابت | ==شرط استجابت دعای بندگان == | ||
البته در اين جا نكته اى است كه نبايد از نظر دور داشت و آن، اين كه: | البته در اين جا نكته اى است كه نبايد از نظر دور داشت و آن، اين كه: | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
جملۀ «إذَا دَعَانِ» نيز، همين را مى فهماند كه وعده اجابت، هرچند مطلق و بى قيد و شرط است، اما اين شرط را دارد كه داعى حقيقتا دعا كند، و علم غريزى و فطری اش منشأ خواسته اش باشد. و خلاصه قلبش با زبانش موافق باشد. چون دعاى حقيقى، آن دعایى است كه قبل از زبان سر، زبان قلب و فطرت كه دروغ در كارش نيست، آن را بخواهد، نه تنها زبان سر، كه به هر طرف مى چرخد، به دروغ و راست و شوخى و جدّى و حقيقت و مجاز. | جملۀ «إذَا دَعَانِ» نيز، همين را مى فهماند كه وعده اجابت، هرچند مطلق و بى قيد و شرط است، اما اين شرط را دارد كه داعى حقيقتا دعا كند، و علم غريزى و فطری اش منشأ خواسته اش باشد. و خلاصه قلبش با زبانش موافق باشد. چون دعاى حقيقى، آن دعایى است كه قبل از زبان سر، زبان قلب و فطرت كه دروغ در كارش نيست، آن را بخواهد، نه تنها زبان سر، كه به هر طرف مى چرخد، به دروغ و راست و شوخى و جدّى و حقيقت و مجاز. | ||
به همين جهت است كه مى بينيد خداى تعالى، تمامى حوائج انسانى را هرچند كه زبان درخواست آن را نكرده باشد، سؤال ناميده و فرموده: «وَ آتَيكُم مِن كُلِّ مَا سَألتُمُوهُ وَ إن تَعُدُّوا نِعمَةَ اللهِ لَا تُحصُوهَا إنَّ الإنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»، كه به حكم اين آيه، | به همين جهت است كه مى بينيد خداى تعالى، تمامى حوائج انسانى را هرچند كه زبان درخواست آن را نكرده باشد، سؤال ناميده و فرموده: «وَ آتَيكُم مِن كُلِّ مَا سَألتُمُوهُ وَ إن تَعُدُّوا نِعمَةَ اللهِ لَا تُحصُوهَا إنَّ الإنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ»، كه به حكم اين آيه، انسان ها در نعمت هایى هم كه نه تنها به زبان سر درخواستش را نكرده اند، بلكه از شمردنش هم عاجزند، داعى و سائل اند. | ||
چيزى كه هست، به زبان فطرت و پيشين خود، دعا و سؤال مى كنند. چون ذات خود را محتاج و مستحق مى يابند. و نيز فرموده: «يَسئَلُهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ كُلَّ يَومٍ هُوَ فِى شَأنٍ»، و دلالت اين آيه بر آنچه گفتم، ظاهرتر و واضح تر است. | |||
پس سؤال فطرى از خداى سبحان، هرگز از اجابت تخلف ندارد. در نتيجه دعایى كه مستجاب نمى شود و به هدف اجابت نمى رسد، يكى از دو چيز را فاقد است و آن دو چيز، همان است كه در جملۀ «دَعوَةَ الدَّاعِ إذَا دَعَانِ»، به آن اشاره شده: | پس سؤال فطرى از خداى سبحان، هرگز از اجابت تخلف ندارد. در نتيجه دعایى كه مستجاب نمى شود و به هدف اجابت نمى رسد، يكى از دو چيز را فاقد است و آن دو چيز، همان است كه در جملۀ «دَعوَةَ الدَّاعِ إذَا دَعَانِ»، به آن اشاره شده: | ||
<span id='link40'><span> | <span id='link40'><span> | ||
اول اين است كه: «دعا»، دعاى واقعى نيست، و امر بر دعاكننده مشتبه شده. مثل كسى كه اطلاع ندارد خواسته اش نشدنى است و از روى جهل، همان را درخواست مى كند. يا كسى كه حقيقت امر را | اول اين است كه: «دعا»، دعاى واقعى نيست، و امر بر دعاكننده مشتبه شده. مثل كسى كه اطلاع ندارد خواسته اش نشدنى است و از روى جهل، همان را درخواست مى كند. يا كسى كه حقيقت امر را <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۶ </center> | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۴۶ </center> | نمی داند و اگر بداند، هرگز آنچه را مى خواست درخواست نمى كرد. مثلا اگر مى دانست كه فلان مريض، مُردنى است و درخواست شفاى او، درخواست زنده شدن مُرده استريال هرگز درخواست شفا نمى كند. و اگر مانند انبيا اين امكان را در دعاى خود احساس كند، البته دعا مى كند و مُرده زنده مى شود، ولى يك شخص عادى كه دعا مى كند، از استجابت مأيوس است، و يا اگر مى دانست كه بهبودى فرزندش چه خطرهایى براى او در پى دارد، دعا نمى كرد. حالا هم كه از جهل به حقيقت حال دعا كرده، مستجاب نمى شود. | ||
و اگر بداند، هرگز آنچه را مى خواست درخواست نمى كرد. مثلا اگر مى دانست كه فلان مريض، مُردنى است و درخواست شفاى او، درخواست زنده شدن مُرده استريال هرگز درخواست شفا نمى كند. و اگر مانند انبيا اين امكان را در دعاى خود احساس كند، البته دعا مى كند و مُرده زنده مى شود، ولى يك شخص عادى كه دعا مى كند، از استجابت مأيوس است، و يا اگر مى دانست كه بهبودى فرزندش چه خطرهایى براى او در پى دارد، دعا نمى كرد. حالا هم كه از جهل به حقيقت حال دعا كرده، مستجاب نمى شود. | |||
دوم اين است كه: «عا»، دعاى واقعى هست، ليكن در دعا خدا را نمى خواند. به اين معنا كه به زبان از خدا مسئلت مى كند، ولى در دل، همه اميدش به اسباب عادى يا امور وهمى است. امورى كه توهم كرده در زندگى او مؤثرند. | دوم اين است كه: «عا»، دعاى واقعى هست، ليكن در دعا خدا را نمى خواند. به اين معنا كه به زبان از خدا مسئلت مى كند، ولى در دل، همه اميدش به اسباب عادى يا امور وهمى است. امورى كه توهم كرده در زندگى او مؤثرند. |
ویرایش