گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۲: خط ۹۲:
<span id='link27'><span>
<span id='link27'><span>


==توضيح برهانى كه توحيد الوهيت و ربوبيت خدا را اثبات مى كند ==
توضيح اين كه:  
توضيح اين كه: در اولين تعقل و دركى كه از اين عالم مشهود مى كنيم كه از موجودات تاليف شده و هر يك از آن موجودات ، در حد خود، محدود و جداى از غير خود هستند، و هيچ يك از موجودات و اجزاى آن ها وجودشان از خودشان و قائم به ذات خودشان نيست. چون اگر قائم به ذات خود بودند نه دستخوش دگرگونى مى شدند، و نه نابود مى گشتند، مى فهميم كه اين موجودات و اجزاى آنها و هر صفت و آثارى كه جنبه هستى و وجود دارد، از ديگرى و مال ديگرى است، و اين ديگرى همان كسى است كه ما خدايش مى ناميم، و او است كه اين عالم و اجزاى آن را ايجاد كرده، و براى هر يك حد و مرزى جداى از ديگرى قرار داده است.


پس بايد خود او، موجودى بدون حد باشد، و گرنه خود او هم محتاج به ما فوقى است كه او را محدود كرده باشد، و نيز مى فهميم كه او واحدى است كه كثرت نمى پذيرد، چون كسى كه در حد نمى گنجد، متعدد هم نمى شود و باز مى فهميم كه او با اين كه يكتا است، تمامى امور را همان طور كه ايجاد كرده تدبير هم مى كند، زيرا او مالك وجود آن ها و همه امور مربوط به آن ها است ، و كسى در هيچ چيز شريك او نيست - زيرا هيچ موجودى غير او، مالك خودش و غير خودش نيست - پس او رب هر چيزى است، و غير او هيچ ربى نيست، همچنان كه او ايجاد كننده هر چيزى است و هيچ موجودى غير او نيست.
در اولين تعقل و دركى كه از اين عالَم مشهود مى كنيم كه از موجودات تأليف شده و هر يك از آن موجودات، در حدّ خود، محدود و جداى از غير خود هستند، و هيچ يك از موجودات و اجزاى آن ها وجودشان از خودشان و قائم به ذات خودشان نيست. چون اگر قائم به ذات خود بودند، نه دستخوش دگرگونى مى شدند، و نه نابود مى گشتند، مى فهميم كه اين موجودات و اجزاى آن ها و هر صفت و آثارى كه جنبه هستى و وجود دارد، از ديگرى و مال ديگرى است، و اين ديگرى، همان كسى است كه ما خدايش مى ناميم، و او است كه اين عالَم و اجزاى آن را ايجاد كرده، و براى هر يك، حدّ و مرزى جداى از ديگرى قرار داده است.  


اين برهان برهانى است تمام عيار، و در عين حال ساده و همه كس فهم، و هر انسانى كه با فطرت و وجدان خود بفهمد كه اين عالم مشهود و محسوس، حقيقت و واقعيتى داشته، و آن طور كه سوفسطائيان پنداشته اند صرف وهم و خيال نيست، با اين برهان، توحيد الوهيت و ربوبيت را به آسانى اثبات مى كند، و به همين جهت قرآن كريم در آيات مورد بحث كه در مقام بحث با بت پرستان است، اين برهان را ايراد كرده است.
پس بايد خود او، موجودى بدون حد باشد، و گرنه خود او هم محتاج به مافوقى است كه او را محدود كرده باشد. و نيز مى فهميم كه او واحدى است كه كثرت نمى پذيرد. چون كسى كه در حد نمى گنجد، متعدد هم نمى شود.  


و از همين جا مى توان فهميد اين كه بعضى پنداشته اند كه جمله «افى الله شك فاطر السموات و الارض» برهانى است كه براى اثبات خالق عالم آورده شده، پندار غلطى است.
و باز مى فهميم كه او، با اين كه يكتا است، تمامى امور را همان طور كه ايجاد كرده، تدبير هم مى كند. زيرا او مالك وجود آن ها و همه امور مربوط به آن ها است، و كسى در هيچ چيز شريك او نيست - زيرا هيچ موجودى غير او، مالك خودش و غير خودش نيست - پس او، ربّ هر چيزى است، و غير او هيچ ربّى نيست، همچنان كه او ايجاد كننده هر چيزى است و هيچ موجودى غير او نيست.
 
اين برهان، برهانى است تمام عيار، و در عين حال ساده و همه كس فهم، و هر انسانى كه با فطرت و وجدان خود بفهمد كه اين عالَم مشهود و محسوس، حقيقت و واقعيتى داشته، و آن طور كه سوفسطائيان پنداشته اند، صرف وهم و خيال نيست، با اين برهان، توحيد الوهيت و ربوبيت را به آسانى اثبات مى كند، و به همين جهت قرآن كريم، در آيات مورد بحث، كه در مقام بحث با بت پرستان است، اين برهان را ايراد كرده است.
 
و از همين جا مى توان فهميد اين كه بعضى پنداشته اند كه جملۀ «أفِى اللهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض» برهانى است كه براى اثبات خالق عالَم آورده شده، پندار غلطى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۶ </center>
و همچنين، پندار آن كه پنداشته است، جمله مورد بحث، از راه اتصال تدبير، توحيد ربوبيت را اثبات مى كند بطلانش روشن است بلكه همان طور كه گفتيم اين آيه برهانى است براى ثبات وجود خداى تعالى، از راه قيام وجود هر موجودى و آثار آن از هر جهت به ذات او، تا هم وحدانيت ربوبيت را اثبات كند، و هم گفتار آنان را كه به عنوان تاييد شك و ريب خود گفته بودند: «و انا لفى شك مما تدعوننا اليه مريب» باطل سازد.  
و همچنين، پندار آن كه پنداشته است، جمله مورد بحث، از راه اتصال تدبير، توحيد ربوبيت را اثبات مى كند، بطلانش روشن است، بلكه همان طور كه گفتيم اين آيه برهانى است براى ثبات وجود خداى تعالى، از راه قيام وجود هر موجودى و آثار آن از هر جهت به ذات او، تا هم وحدانيت ربوبيت را اثبات كند، و هم گفتار آنان را كه به عنوان تأييد شك و ريب خود گفته بودند: «وَ إنَّا لَفِى شَكٍّ مِمَّا تَدعُونَنَا إلَيهِ مُرِيب» باطل سازد.  


پس در حقيقت، مضمون اين آيه، قريب به مضمون آيه «قل افاتخذتم من دونه اولياء لا يملكون لانفسهم نفعا و لا ضرا» است كه گذشت.
پس در حقيقت، مضمون اين آيه، قريب به مضمون آيه «قُل أفَأتَّخَذتُم مِن دُونِهِ أولِيَاءَ لَا يَملِكُونَ لِأنفُسِهِم نَفعاً وَ لَا ضَرّاً» است، كه گذشت.


توضيح برهانى كه از جمله: «يدعوكم ليغفر لكم...» براى اثبات نبوت عامه استفاده مى شود
==توضيح برهانى كه از جمله: «يدعوكم ليغفر لكم...» براى اثبات نبوت عامه استفاده مى شود==


همان طور كه گفتيم: جمله مورد بحث، اشاره است به برهان توحيد ربوبيت، و جمله «يدعوكم...» اشاره است به برهان بر نبوت، كه ايشان آن را انكار مى كردند و مى گفتند: «انا كفرنا بما ارسلتم» به و مقصودشان اين بود كه اصولا ما دين انبياء و شريعت هاى آسمانى را كه به وسيله وحى آمده باشد انكار مى كنيم.
همان طور كه گفتيم: جمله مورد بحث، اشاره است به برهان توحيد ربوبيت، و جمله «يدعوكم...» اشاره است به برهان بر نبوت، كه ايشان آن را انكار مى كردند و مى گفتند: «انا كفرنا بما ارسلتم» به و مقصودشان اين بود كه اصولا ما دين انبياء و شريعت هاى آسمانى را كه به وسيله وحى آمده باشد انكار مى كنيم.
۱۹٬۲۵۸

ویرایش