۱۹٬۲۷۴
ویرایش
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
و اين كه بعضى از مفسران گفته اند كه: «باء»، براى قسم است و معناى جمله، اين است كه: پروردگارا! به اين كه مرا اغواء كردى، سوگند كه چنين و چنان مى كنم»، از بى پايه و بى مايه ترين تفسيرهاست. چون نه در قرآن و نه در سنت، جايى ديده نشده كه به مثل اغواء يا اضلال سوگند خورده شود. علاوه بر اين كه اصلا معناى قسم كه تعظيم (مقسم به) است، در اغواء و اضلال مورد ندارد. | و اين كه بعضى از مفسران گفته اند كه: «باء»، براى قسم است و معناى جمله، اين است كه: پروردگارا! به اين كه مرا اغواء كردى، سوگند كه چنين و چنان مى كنم»، از بى پايه و بى مايه ترين تفسيرهاست. چون نه در قرآن و نه در سنت، جايى ديده نشده كه به مثل اغواء يا اضلال سوگند خورده شود. علاوه بر اين كه اصلا معناى قسم كه تعظيم (مقسم به) است، در اغواء و اضلال مورد ندارد. | ||
== | ==چرا شیطان، اغوای خود را به خدا نسبت داد و گفت: «رَبِّ بِمَا أغوَيتَنِى...»== | ||
و از اين كه ابليس اغواى خود را به خدا نسبت داد و خدا | و از اين كه ابليس اغواى خود را به خدا نسبت داد و خدا هم، نه آن را رد كرد، نه جوابش داد، مى فهميم كه: | ||
مقصود از آن «غوايت»، قضيه سرپيچى از سجده بر آدم نبوده، براى اين كه هيچ رابطه اى ميان سرپيچى او و معصيت انسان نيست، تا آن سبب اين شود، و ابليس با سرپيچى خودش، وسيله معصيت بشر را فراهم كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۳۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۳۸ </center> | ||
بلكه مقصود از اين | بلكه مقصود از اين «اغواء»، آن غوايتى است كه از خطاب خدايى استشمام نمود، و فهميد كه لعنت مطلقه خدا - كه همان دورى از رحمت او و گمراهى از طريق سعادت است - براى هميشه در باره اش مسلّم شده. البته اين استقرار لعنت، گزافى و بيهوده نبوده، بلكه اثر آن اغوايى است كه خودش براى خود پسنديد. | ||
پس اضلال خداى | پس اضلال خداى تعالى، در باره او، اضلال ابتدایى نيست، بلكه اضلال مجازاتى است، كه مكرر گفته ايم جائز است و هيچ اشكالى ندارد. و به همين جهت بود كه خداى تعالى هم، آن را انكار نكرد، و در آيه: «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهدِى بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إلّا الفَاسِقِين»، به بيانى كه در ذيل آن و در چند جاى اين كتاب گذرانديم، به آن اعتراف و تصريح نموده است. | ||
اين جاست كه معناى سببيت اغواى شيطان براى غوايت مردم درست در مى | اين جاست كه معناى سببيت اغواى شيطان براى غوايت مردم درست در مى آيد. يعنى به خاطر اين كه او خودش دور از رحمت خدا و دور از سعادت شده و اين دورى به خاطر لزوم و هميشگى لعنت خدا لازمۀ او گشته، لذا هر وقت كه با وسوسه ها و تسويلات خود به درون دلى رخنه كند و نزديك شود، همين نزديكى او باعث دور شدن آن دل است از خدا و رحمت او. و اين كه مى گوييم: او مردم را اغواء مى كند، معنايش اين است كه اثر غوايت خود را در آن دل مى اندازد. | ||
اين، آن حقيقتى است كه دقت و تدبر در آيات قرآنى، آن را به دست مى دهد. و خلاصه اش اين شد كه: | |||
و اما | منظور از «اغواى خداى تعالى»، شيطان را، اغواء و اضلال ابتدايى نيست، بلكه به عنوان مجازات است، و جملۀ «وَ إنَّ عَلَيكَ لَعنَتِى» هم، آن را افاده مى كند. | ||
و اما مفسران اين معنا را مانند مسلميات پنداشته اند كه جملۀ «بِمَا أغوَيتَنِى»، در صورتى كه به ظاهرش حمل شود، از اضلال ابتدايى سر در مى آورد. و مسلّم پنداشته اند كه مقصود از «غوايت»، همان سجده نكردن بر آدم است. آنگاه براى اين كه اشكال اضلال ابتدايى را دفع كنند، در مقام توجيه آيه بر آمده، و در اصل استناد شرّ و صدورش از خدا كه آيا جایز است يا ممتنع، اختلاف كرده اند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۳۹ </center> | ||
بعضى از ايشان كه همان جبرى مسلك ها | بعضى از ايشان كه همان جبرى مسلك ها باشند، گفته اند: | ||
«استناد اغواء به خداى تعالى هيچ اشكالى ندارد، و همين، خود دليلى است بر اين كه خير و شر، همه مستند به خداست، و معناى سخن شيطان هم اين است كه: خدايا! به خاطر اين كه مرا گمراه كردى و نگذاشتى بر آدم سجده كنم، و چون فتنه اين كار از توست، من هم تمامى مخلوقاتت را گمراه مى سازم». | |||
بعضى ديگر كه جبرى مذهب نيستند، گفته اند: «جايز نيست خير و شر و هر زشت و زيبا را به خداى تعالى نسبت داد»، آنگاه آيه شريفه را به وجوهى توجيه نموده اند. | |||
اول اين كه: «اغوا» در آيه، به معناى نااميد كردن است و معناى آيه، اين است كه: خدايا! به خاطر اين كه مرا از رحمتت نااميد كردى، من هم بشر را با دعوت به معصيت از رحمتت نااميد مى كنم. | |||
دوم اين كه: مراد از «اغواء»، اضلال از راه بهشت است و معناى آيه، اين است كه: خدايا! اين كه مرا به خاطر نافرمانی ام از راه بهشت گمراه كردى، من نيز ايشان را با دعوت خود، از راه بهشت گمراه مى كنم. | |||
سوم اين كه: مراد از جملۀ «بِمَا أغوَيتَنِى» اين است: خدايا! به خاطر اين كه مرا دستورى دادى و اطاعتت نكردم، و وادار به نافرمانی ات شدم، و آدم را سجده نكردم. پس در حقيقت، اضلال ناميدن اين جريان، از باب توسّع و مجاز است. | |||
خواننده گرامى، با دقت در آنچه ما گفتيم، اين معنا را در مى يابد كه معناى آيه مورد بحث بسيار واضح است و هيچ حاجتى به اين وجوه ندارد. | |||
نظير اين بحث، بحثى است كه پيرامون انظار (مهلت دادن) كه در جملۀ «إنَّكَ مِنَ المُنظَرِين» است، كرده اند كه اين مهلت دادن به ابليس و او را براى هميشه به جان بشر انداختن كار قبيحى است، و ترجيح دادن مرجوح بر راجح است. | |||
پس خداى سبحان به هر | آنان كه اين عمل را جایز شمرده اند - يعنى دسته اول - گفته اند: آيه شريفه، دلالت مى كند بر اين كه حُسن و قبح كه عقل، افعال ما را با آن توجيه و تعليل مى كند، تنها ملاك و محك افعال ما است، و در افعال خداى تعالى تأثير ندارد، و خلاصه دست عقل از داورى نسبت به افعال او كوتاه است. | ||
پس خداى سبحان به هر كه، هرچه بخواهد ثواب مى دهد، و هر كسى را بخواهد، عقوبت مى كند، بدون اين كه جهتى را ترجيح دهد، و حتى در جهت خلاف واقع مى تواند عمل كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۴۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۴۰ </center> | ||
سپس گفته اند: اگر كسى بگويد شخصى | سپس گفته اند: اگر كسى بگويد شخصى حكيم، مردمى را در خانه اى محبوس كرد و آتش فراوان بر آنان افروخت و مارهاى زهرآگين به جانشان انداخت و در عين حال هيچ قصد آزار ايشان را نداشت، نه مى خواست بسوزند، و نه مى خواست مسموم شوند. چنين كسى عقل و فطرت انسانى خود را از دست داده، و بنابراين به حكم فطرت، خداى تعالى كه شيطان را مهلت داده، خواسته است تا بندگانش گمراه گردند و او عذابشان كند و هيچ معطلى هم ندارد. | ||
دسته دوم آيه را چنين توجيه كرده اند كه: | دسته دوم آيه را چنين توجيه كرده اند كه: | ||
و از اين | خداى تعالى، از ازل مى دانسته كه ابليس و پيروانش با كفر و گناه مى ميرند و به جرم كفر و فسقشان دوزخى شوند. چه او ابليس را مهلت بدهد و چه ندهد. علاوه بر اين كه خداى تعالى اگر او را مهلت داد، و جانبش را رعايت نمود، جانب مؤمنان را هم رعايت نموده، ثواب بيشترى به ايشان مى دهد. از اين هم كه بگذريم، شيطان گفته «لَأُغوِيَنَّهُم»، چه ربطى به خداى تعالى دارد. اگر «اغواء» كار خدا بود، از خود دفاع مى نمود و آن را انكار مى كرد. | ||
و از اين قبيل، وجوه ديگرى كه در توجيه آيه كريمه، بيان كرده اند. | |||
<span id='link159'><span> | <span id='link159'><span> | ||
==جواب كلى به مفسران مزبور == | ==جواب كلى به مفسران مزبور == | ||
و اى كاش مى فهميديم كه چرا غفلت كرده اند از آن همه آياتى كه مساله امتحان و ابتلاء را عنوان مى كند، مانند آيه «ليميز الله الخبيث من الطيب و آيه و ليبتلى الله ما فى صدوركم و ليمحص ما فى قلوبكم» و مى فرمايد: كه اصولا نظام سعادت و شقاوت و ثواب و عقاب بشر، مبتنى بر اساس امتحان و ابتلاء است تا انسان ها همواره در ميان خير و شر و سعادت و شقاوت قرار داشته، به اختيار خود و با در نظر گرفتن نتيجه بر طبق هر كدام كه خواستند عمل كنند. | و اى كاش مى فهميديم كه چرا غفلت كرده اند از آن همه آياتى كه مساله امتحان و ابتلاء را عنوان مى كند، مانند آيه «ليميز الله الخبيث من الطيب و آيه و ليبتلى الله ما فى صدوركم و ليمحص ما فى قلوبكم» و مى فرمايد: كه اصولا نظام سعادت و شقاوت و ثواب و عقاب بشر، مبتنى بر اساس امتحان و ابتلاء است تا انسان ها همواره در ميان خير و شر و سعادت و شقاوت قرار داشته، به اختيار خود و با در نظر گرفتن نتيجه بر طبق هر كدام كه خواستند عمل كنند. |
ویرایش