گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۱: خط ۳۱:
==معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه==
==معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه==


كلمه «ذكر» به معناى حفظ معناى چيزى و يا استحضار آن است و به هر چيزى كه آدمى بوسيله آن حفظ شود و يا مستحضر گردد ذكر گفته مى شود. راغب در مفردات گفته است: ذكر، يك مرتبه گفته مى شود و از آن، آن هيئت و وضع درونى اراده مى شود كه براى انسان ممكن مى شود بوسيله آن، مطالب و آموخته هايش را حفظ كند، و ذكر به اين معنى مرادف با كلمه «حفظ» است با اين تفاوت كه حفظ را به اعتبار نگهدارى آن محفوظ به كار مى برند، و ذكر را به اعتبار اينكه محفوظ و مستحضر است،
كلمه «ذكر»، به معناى حفظ معناى چيزى و يا استحضار آن است، و به هر چيزى كه آدمى به وسيله آن حفظ شود و يا مستحضر گردد، «ذكر» گفته مى شود.  
 
راغب در مفردات گفته است: «ذكر»، يك مرتبه گفته مى شود و از آن، آن هيئت و وضع درونى اراده مى شود كه براى انسان ممكن مى شود به وسيله آن، مطالب و آموخته هايش را حفظ كند، و «ذكر» به اين معنا، مرادف با كلمۀ «حفظ» است. با اين تفاوت كه «حفظ» را به اعتبار نگهدارى آن محفوظ به كار مى برند، و «ذكر» را، به اعتبار اين كه محفوظ و مستحضر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷۵ </center>
يك مرتبه هم ذكر گفته مى شود و از آن حضور مطلب در قلب و يا در زبان اراده مى شود، و به همين جهت است كه بعضى گفته اند: ذكر دو جور است ، ذكر به قلب و ذكر به زبان، و هر يك از اين دو جور خود دو نوع اند، يكى بعد از فراموشى كه در فارسى به آن به ياد آوردن مى گويند، و يكى هم بدون سابقه فراموشى كه در حقيقت ادامه حفظ است. و ظاهرا اصل در اين كلمه، ذكر قلبى است، و اگر لفظ را هم ذكر گفته اند به اعتبار اين است كه لفظ معنا را بر دل القاء مى كند و به همين اعتبار در قرآن كريم هم استعمال شده، چيزى كه هست در عرف قرآن اگر اين كلمه مقيد به قيدى نشد معنايش ياد خداست.
يك مرتبه هم «ذكر» گفته مى شود و از آن، حضور مطلب در قلب و يا در زبان اراده مى شود. و به همين جهت است كه بعضى گفته اند: «ذكر»، دو جور است: ذكر به «قلب» و ذكر به «زبان». و هر يك از اين دو جور، خود دو نوع اند: يكى بعد از فراموشى، كه در فارسى به آن، «به ياد آوردن» مى گويند. و يكى هم بدون سابقه فراموشى، كه در حقيقت ادامه حفظ است.  
 
و ظاهرا اصل در اين كلمه، «ذكر قلبى» است. و اگر لفظ را هم «ذكر» گفته اند، به اعتبار اين است كه لفظ معنا را بر دل القاء مى كند و به همين اعتبار، در قرآن كريم هم استعمال شده. چيزى كه هست، در عرف قرآن، اگر اين كلمه مقيد به قيدى نشد، معنايش ياد خداست.


و به همين عنايت است كه قرآن كريم، وحى نبوت و كتابهاى فرستاده شده بر انبياء را ذكر خوانده است و آياتى كه شاهد بر اين معنا است بسيار است و حاجتى به ايراد آن ها در اين جا نيست، البته در آيه بعدى مورد بحث، قرآن كريم را هم ذكر خوانده است.
و به همين عنايت است كه قرآن كريم، وحى نبوت و كتاب هاى فرستاده شده بر انبياء را «ذكر» خوانده است، و آياتى كه شاهد بر اين معنا است، بسيار است و حاجتى به ايراد آن ها در اين جا نيست. البته در آيه بعدى مورد بحث، قرآن كريم را هم «ذكر» خوانده است.


==مراد از اهل ذكر، در آیه: «فاسئلوا اهل الذكر»==
==مراد از اهل ذكر، در آیه: «فاسئلوا اهل الذكر»==
۲۰٬۶۳۶

ویرایش