۱۹٬۲۵۸
ویرایش
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
==يادآورى هلاك ساختن اقوام كافر پيشين و اقوام بسيار ديگر == | ==يادآورى هلاك ساختن اقوام كافر پيشين و اقوام بسيار ديگر == | ||
«'''وَ لَقَدْ | «'''وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكتَاب وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيراً'''»: | ||
در اين | در اين آيه، در قبال تكذيب كفار قريش به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»و كتابش، به نبوت و رسالت موسى و كتابش و اين كه هارون را در كار او شريك كرد، استشهاد شده، تا زمينه را براى بيان عذاب آل فرعون و هلاكت آنان باز نمايد، و معناى آيه روشن است. | ||
«'''فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا | «'''فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيراً'''»: | ||
در مجمع البيان گفته : | در مجمع البيان گفته: كلمۀ «تَدمِير»، به معناى هلاك كردن به خاطر امر عجيبى است. و از اين قبيل است «تَنكِيل». مثلا گفته مى شود: فلانى بر فلانى تدمير كرد. يعنى به نحوى ناخوشايند به او حمله كرد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۹۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۹۹ </center> | ||
و مراد از | و مراد از «آيات»، آيات آفاق و انفس است، كه همه بر يكتايى خدا، كه كفار منكر آن بودند، دلالت مى كند. | ||
ابوالسعود، در تفسير خود گفته: مقصود از آن، معجزات نُه گانه اى است كه به دست موسى «عليه السلام» ظاهر شد. | |||
ممكن است شما خواننده اشكال كنيد كه آيه شريفه مى فرمايد: ما به موسى و هارون گفتيم آيات ما را ببريد نزد اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند و ما آن ها را هلاك كرديم، و چگونه آيات را قبل از آن كه موسى و هارون برايشان ببرند، تكذيب كردند؟ و موسى و هارون كه هنوز اين تكذيب را از قوم نديده، چطور خداوند مى فرمايد: «آيات ما را ببرند نزد قومى كه آيات ما را تكذيب كردند»؟ خلاصه، تكذيب آيات بايد بعد از آوردن آن باشد و آوردن آن هم بايد بعد از مأموريت باشد. | |||
در جواب مى گوييم: اين توصيف، توصيف فرعونيان در زمان رسالت موسى و هارون به سوى ايشان نيست، تا اين اشكال وارد شود، بلكه توصيف ايشان است در هنگامى كه داستانشان براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» حكايت مى شود، تا علت استحقاقشان را - استحقاق تدمير و هلاكى كه بعدا بدان اشاره مى كند - بيان كرده باشد. | |||
و به خاطر همين | و معنايش اين است كه: موسى و هارون، نزد فرعونيان رفتند و همه آيات ما را نشانشان دادند، ولى آن را تكذيب كردند و به تكذيب خود ادامه دادند. پس ما ايشان را هلاك كرديم. | ||
اگر مجبور باشيم «آيات» را بر معجزات موسى حمل كنيم، نظريه ابوالسعود خوب است. | |||
اما وجه اتصال اين آيه به ماقبلش، اين است كه طعنه زنندگان به كتاب خدا و نبوت رسول خدا «صلى الله عليه و آله» را تهديد مى كند به اين كه بپرهيزند از اين كه به سرنوشت فرعونيان دچار شوند، كه آنان نيز با اين كه خدا به موسى و برادرش مأموريت داده بود به سوى ايشان بروند و كتاب هم بر او نازل كرده بود، مع ذلك زير بار نرفتند، و خدا همه شان را، به طرز اعجاب انگيزى هلاك كرد. | |||
و به خاطر همين نكته، مسأله فرستادن كتاب را، بر ارسال موسى و هارون و هلاكت فرعون مقدم داشت، با اين كه از نظر زمان، ارسال موسى و هارون و غرق فرعون، قبل از نزول تورات بود. پس غرض از ذكر اين داستان، تنها اشاره به فرستادن كتاب و رسالت موسى و هلاكت فرعونيان به جرم تكذيب بوده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۰۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۰۰ </center> | ||
بعضى از مفسران گفته اند: اين دو آيه، متصل به جملۀ «وَ كَفَى بِرَبِّكَ هَادِياً وَ نَصِيراً» است، ولى اين نظريه بعيدى است. | |||
«'''وَ قَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كذَّبُوا | «'''وَ قَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَ جَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنَا لِلظّالِمِينَ عَذَاباً أَلِيماً'''»: | ||
ظاهر اين است كه | ظاهر اين است كه كلمۀ «قَوم» به فعلى مقدر، منصوب شده باشد كه جملۀ «أغرَقنَاهُم»، بر آن دلالت مى كند. | ||
مراد از تكذيب قوم نوح رسولان را، همان تكذيب نوح است | مراد از تكذيب قوم نوح رسولان را، همان تكذيب نوح است. چون تكذيب يك رسول، تكذيب همه رسولان است. براى اين كه همه رسولان بر كلمه حق اتفاق دارند. علاوه بر اين، اين امت ها، اقوام متعددى از بت پرستان بودند كه به كلّى، منكر مسأله نبوت بودند. نه اين كه با شخص نوح «عليه السلام»، غرض خاصى داشته باشند. | ||
و معناى | و معناى اين كه فرمود: «وَ جَعَلنَاهُم لِلنَّاسِ آيَة»، اين است كه ما ايشان را براى مردمى كه بعد از آن ها باقى ماندند و از ذريه هاى آنان بودند، آيت و مايه عبرت قرار داديم - و بقيه الفاظ آيه روشن است. | ||
«'''وَ عَاداً وَ ثَمُودَا وَ | «'''وَ عَاداً وَ ثَمُودَا وَ أَصحَابَ الرَّس وَ قُرُونَا بَينَ ذَلِك كَثِيراً'''»: | ||
در مجمع البيان گفته : | در مجمع البيان گفته: كلمۀ «رَس»، به معناى چاهى است كه طوقه چينى شده باشد، و مى گويند «اصحاب رس»، مردمى بودند كه بعد از قوم ثمود روى كار آمدند و بر لب چاهى زندگى مى كردند و خداوند، پيغمبرى به سويشان گسيل داشت، ولى ايشان، او را تكذيب كردند و خدا هلاكشان كرد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: | بعضى ديگر گفته اند: «رس»، نام رودخانه اى بود كه قوم «رس» در كنار آن منزل داشتند. و روايات شيعه نيز، مؤيد اين احتمال است. | ||
و | و كلمۀ «عَاداً...»، عطف است بر جملۀ «قَومِ نُوح»، و تقدير چنين است: «وَ دَمَّرنَا عَاداً وَ ثَمُودَ وَ أصحَابَ الرَسّ...: ما عاد و ثمود و اصحاب رس را هلاك كرديم». | ||
«''' | «'''وَ قُرُوناً بَينَ ذَلِكَ كَثِيراً'''» - كلمۀ «قرن»، به معناى مردمى است كه در يك عصر زندگى مى كنند، و چه بسا بر خود عصر هم اطلاق بشود. و كلمۀ «ذلك»، اشاره است به طوایفى كه قبلا نام برده شد، كه اول آنان قوم نوح، و آخرشان، اصحاب رس و يا قوم فرعون بودند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۱ </center> | ||
معناى آيه اين است كه : ما قوم | معناى آيه اين است كه: ما قوم «عاد» - كه قوم هود پيغمبر بودند - و «ثمود» را كه قوم صالح بودند و اصحاب «رس» و اقوامى بسيار را كه در فاصله ميان اين اقوام زندگى مى كردند، يعنى قوم نوح و اقوام بعد از ايشان را هلاك كرديم. | ||
«'''وَ كُلاًّ ضرَبْنَا لَهُ الاَمْثَالَ وَ كُلاًّ تَبرْنَا تَتْبِيراً'''»: | |||
كلمۀ «كُلّاً»، منصوب به فعلى است تقديرى، كه جمله «ضَرَبنَا لَهُ الأمثَال» بر آن فعل دلالت دارد. چون مَثَل زدن، در معناى تذكر و موعظه و انذار است. | |||
و كلمۀ «تتبير»، به معناى پاره پاره كردن است. و معناى آيه اين است كه: ما براى هر امتى، مثال ها زديم و يك يك را پاره پاره ساختيم. | |||
«'''وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلى الْقَرْيَةِ الَّتى أُمْطِرَت مَطرَ | «'''وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلى الْقَرْيَةِ الَّتى أُمْطِرَت مَطرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشوراً'''»: | ||
اين قريه اى كه باران بلا، بر آن | اين قريه اى كه باران بلا، بر آن باريد، قريه قوم لوط است، كه خداى تعالى، بارانى از سنگ سجّيل بر آن بباريد، و تفصيل داستانش در سوره هاى قبل گذشت. | ||
جملۀ «أفَلَم يَكُونُوا يَرَونَها»، استفهامى است توبيخى. چون قريه مذكور، سرِ راه اهل حجاز به سوى شام قرار داشته است. | |||
و | و اين كه فرمود: «بَل كَانُوا لَا يَرجُونَ نُشُوراً»، معنايش اين است كه: از معاد نمى ترسند، و يا اصلا از معاد مأيوس اند، و چنين احتمالى نمى دهند. و اين تعبير، نظير جملۀ «بَل كَذَّبُوا بِالسَّاعَة» است، كه قبلا گذشت. | ||
و مراد از آن، اين است كه: منشأ اصلى تكذيب آنان بر كتاب و رسالت، و اندرز نگرفتن به اين موعظه شافيه ، و عبرت نگرفتنشان به آن چیزهايى كه مايه اعتبار عبرت گيرندگان است، همانا اين مسأله اساسى است كه اينان منكر معادند و به همين جهت، دعوت انبياء در آنان، كمترين اثر را نداشته و هيچ حكمت و موعظه اى به دل هايشان راه نمى يابد. | |||
<span id='link201'><span> | <span id='link201'><span> | ||
==(رواياتى درباره اصحاب رس و عذاب آنان و...) == | ==(رواياتى درباره اصحاب رس و عذاب آنان و...) == | ||
در كتاب عيون به سند خود از ابو الصلت هروى از حضرت رضا (عليه السلام ) روايت كرده كه امير المؤ منين (عليه السلام ) در حديثى طولانى كه راجع به داستان اصحاب رس | در كتاب عيون به سند خود از ابو الصلت هروى از حضرت رضا (عليه السلام ) روايت كرده كه امير المؤ منين (عليه السلام ) در حديثى طولانى كه راجع به داستان اصحاب رس |
ویرایش