گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:


==يادآورى هلاك ساختن اقوام كافر پيشين و اقوام بسيار ديگر ==
==يادآورى هلاك ساختن اقوام كافر پيشين و اقوام بسيار ديگر ==
«'''وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسى الْكتَاب وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيراً'''»:
«'''وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكتَاب وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيراً'''»:


در اين آيه در قبال تكذيب كفار قريش به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) و كتابش ، به نبوت و رسالت موسى و كتابش و اينكه هارون را در كار او شريك كرد استشهاد شده تا زمينه را براى بيان عذاب آل فرعون و هلاكت آنان باز نمايد، و معناى آيه روشن است .
در اين آيه، در قبال تكذيب كفار قريش به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»و كتابش، به نبوت و رسالت موسى و كتابش و اين كه هارون را در كار او شريك كرد، استشهاد شده، تا زمينه را براى بيان عذاب آل فرعون و هلاكت آنان باز نمايد، و معناى آيه روشن است.


«'''فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيراً'''»:
«'''فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيراً'''»:


در مجمع البيان گفته : كلمه «'''تدمير'''» به معناى هلاك كردن به خاطر امر عجيبى است و از اين قبيل است «'''تنكيل '''»، مثلا گفته مى شود: فلانى بر فلانى تدمير كرد، يعنى
در مجمع البيان گفته: كلمۀ «تَدمِير»، به معناى هلاك كردن به خاطر امر عجيبى است. و از اين قبيل است «تَنكِيل». مثلا گفته مى شود: فلانى بر فلانى تدمير كرد. يعنى به نحوى ناخوشايند به او حمله كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۹۹ </center>
به نحوى ناخوشايند به او حمله كرد))


و مراد از «'''آيات '''»، آيات آفاق و انفس است ، كه همه بر يكتايى خدا كه كفار منكر آن بودند دلالت مى كند.
و مراد از «آيات»، آيات آفاق و انفس است، كه همه بر يكتايى خدا، كه كفار منكر آن بودند، دلالت مى كند.


ابوالسعود در تفسير خود گفته : مقصود از آن ، معجزات نه گانه اى است كه به دست موسى (عليه السلام ) ظاهر شد، ممكن است شما خواننده اشكال كنيد كه آيه شريفه مى فرمايد: ما به موسى و هارون گفتيم آيات ما را ببريد نزد اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند و ما آنها را هلاك كرديم و چگونه آيات را قبل از آنكه موسى و هارون برايشان ببرند تكذيب كردند؟ و موسى و هارون كه هنوز اين تكذيب را از قوم نديده چطور خداوند مى فرمايد آيات ما را ببرند نزد قومى كه آيات ما را تكذيب كردند؟ خلاصه ، تكذيب آيات بايد بعد از آوردن آن باشد و آوردن آن هم بايد بعد از ماءموريت باشد.
ابوالسعود، در تفسير خود گفته: مقصود از آن، معجزات نُه گانه اى است كه به دست موسى «عليه السلام» ظاهر شد.  


در جواب مى گوييم : اين توصيف ، توصيف فرعونيان در زمان رسالت موسى و هارون به سوى ايشان نيست تا اين اشكال وارد شود، بلكه توصيف ايشان است در هنگامى كه داستانشان براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) حكايت مى شود، تا علت استحقاقشان را - استحقاق تدمير و هلاكى كه بعدا بدان اشاره مى كند - بيان كرده باشد. و معنايش ‍ اين است كه موسى و هارون نزد فرعونيان رفتند و همه آيات ما را نشانشان دادند، ولى آن را تكذيب كردند و به تكذيب خود ادامه دادند، پس ما ايشان را هلاك كرديم . اگر مجبور باشيم آيات را حمل بر معجزات موسى كنيم نظريه ابو السعود خوب است .
ممكن است شما خواننده اشكال كنيد كه آيه شريفه مى فرمايد: ما به موسى و هارون گفتيم آيات ما را ببريد نزد اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند و ما آن ها را هلاك كرديم، و چگونه آيات را قبل از آن كه موسى و هارون برايشان ببرند، تكذيب كردند؟ و موسى و هارون كه هنوز اين تكذيب را از قوم نديده، چطور خداوند مى فرمايد: «آيات ما را ببرند نزد قومى كه آيات ما را تكذيب كردند»؟ خلاصه، تكذيب آيات بايد بعد از آوردن آن باشد و آوردن آن هم بايد بعد از مأموريت باشد.


اما وجه اتصال اين آيه به ماقبلش ، اين است كه طعنه زنندگان به كتاب خدا و نبوت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را تهديد مى كند به اينكه بپرهيزند از اينكه به سرنوشت فرعونيان دچار شوند كه آنان نيز با اينكه خدا به موسى و برادرش ماءموريت داده بود به سوى ايشان بروند و كتاب هم بر او نازل كرده بود، مع ذلك زير بار نرفتند، و خدا همه شان را به طرز اعجاب انگيزى هلاك كرد.
در جواب مى گوييم: اين توصيف، توصيف فرعونيان در زمان رسالت موسى و هارون به سوى ايشان نيست، تا اين اشكال وارد شود، بلكه توصيف ايشان است در هنگامى كه داستانشان براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» حكايت مى شود، تا علت استحقاقشان را - استحقاق تدمير و هلاكى كه بعدا بدان اشاره مى كند - بيان كرده باشد.  


و به خاطر همين نكته ، مساءله فرستادن كتاب را، بر ارسال موسى و هارون و هلاكت فرعون مقدم داشت با اينكه از نظر زمان ارسال موسى و هارون و غرق فرعون ، قبل از نزول تورات بود. پس غرض از ذكر اين داستان ، تنها اشاره به فرستادن كتاب و رسالت موسى و
و معنايش اين است كه: موسى و هارون، نزد فرعونيان رفتند و همه آيات ما را نشانشان دادند، ولى آن را تكذيب كردند و به تكذيب خود ادامه دادند. پس ما ايشان را هلاك كرديم.
 
اگر مجبور باشيم «آيات» را بر معجزات موسى حمل كنيم، نظريه ابوالسعود خوب است.
 
اما وجه اتصال اين آيه به ماقبلش، اين است كه طعنه زنندگان به كتاب خدا و نبوت رسول خدا «صلى الله عليه و آله» را تهديد مى كند به اين كه بپرهيزند از اين كه به سرنوشت فرعونيان دچار شوند، كه آنان نيز با اين كه خدا به موسى و برادرش مأموريت داده بود به سوى ايشان بروند و كتاب هم بر او نازل كرده بود، مع ذلك زير بار نرفتند، و خدا همه شان را، به طرز اعجاب انگيزى هلاك كرد.
 
و به خاطر همين نكته، مسأله فرستادن كتاب را، بر ارسال موسى و هارون و هلاكت فرعون مقدم داشت، با اين كه از نظر زمان، ارسال موسى و هارون و غرق فرعون، قبل از نزول تورات بود. پس غرض از ذكر اين داستان، تنها اشاره به فرستادن كتاب و رسالت موسى و هلاكت فرعونيان به جرم تكذيب بوده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۰۰ </center>
هتلاكت فرعونيان به جرم تكذيب بوده است . بعضى از مفسرين گفته اند: اين دو آيه متصل به جمله «'''و كفى بربك هاديا و نصيرا'''» است . ولى اين نظريه بعيدى است .
بعضى از مفسران گفته اند: اين دو آيه، متصل به جملۀ «وَ كَفَى بِرَبِّكَ هَادِياً وَ نَصِيراً» است، ولى اين نظريه بعيدى است.


«'''وَ قَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كذَّبُوا الرُّسلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَ جَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ ءَايَةً وَ أَعْتَدْنَا لِلظالِمِينَ عَذَاباً أَلِيماً'''»:
«'''وَ قَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَ جَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنَا لِلظّالِمِينَ عَذَاباً أَلِيماً'''»:


ظاهر اين است كه كلمه «'''قوم '''» به فعلى مقدر، منصوب شده باشد كه جمله «'''اغرقناهم '''» بر آن دلالت مى كند.
ظاهر اين است كه كلمۀ «قَوم» به فعلى مقدر، منصوب شده باشد كه جملۀ «أغرَقنَاهُم»، بر آن دلالت مى كند.


مراد از تكذيب قوم نوح رسولان را، همان تكذيب نوح است ، چون تكذيب يك رسول تكذيب همه رسولان است براى اينكه همه رسولان بر كلمه حق اتفاق دارند. علاوه بر اين ، اين امتها اقوام متعددى از بت پرستان بودند كه به كلى منكر مساءله نبوت بودند، نه اينكه با شخص نوح (عليه السلام ) غرض خاصى داشته باشند.
مراد از تكذيب قوم نوح رسولان را، همان تكذيب نوح است. چون تكذيب يك رسول، تكذيب همه رسولان است. براى اين كه همه رسولان بر كلمه حق اتفاق دارند. علاوه بر اين، اين امت ها، اقوام متعددى از بت پرستان بودند كه به كلّى، منكر مسأله نبوت بودند. نه اين كه با شخص نوح «عليه السلام»، غرض خاصى داشته باشند.


و معناى اينكه فرمود: «'''و جعلناهم للناس '''» آيه اين است كه ما ايشان را براى مردمى كه بعد از آنها باقى ماندند و از ذريه هاى آنان بودند، آيت و مايه عبرت قرار داديم - و بقيه الفاظ آيه روشن است
و معناى اين كه فرمود: «وَ جَعَلنَاهُم لِلنَّاسِ آيَة»، اين است كه ما ايشان را براى مردمى كه بعد از آن ها باقى ماندند و از ذريه هاى آنان بودند، آيت و مايه عبرت قرار داديم - و بقيه الفاظ آيه روشن است.


«'''وَ عَاداً وَ ثَمُودَا وَ أَصحَاب الرَّس وَ قُرُونَا بَينَ ذَلِك كَثِيراً'''»:
«'''وَ عَاداً وَ ثَمُودَا وَ أَصحَابَ الرَّس وَ قُرُونَا بَينَ ذَلِك كَثِيراً'''»:


در مجمع البيان گفته : كلمه «'''رس '''» به معناى چاهى است كه طوقه چينى شده باشد، و مى گويند «'''اصحاب رس '''» مردمى بودند كه بعد از قوم ثمود روى كار آمدند و بر لب چاهى زندگى مى كردند و خداوند پيغمبرى به سويشان گسيل داشت ، ولى ايشان او را تكذيب كردند و خدا هلاكشان كرد.  
در مجمع البيان گفته: كلمۀ «رَس»، به معناى چاهى است كه طوقه چينى شده باشد، و مى گويند «اصحاب رس»، مردمى بودند كه بعد از قوم ثمود روى كار آمدند و بر لب چاهى زندگى مى كردند و خداوند، پيغمبرى به سويشان گسيل داشت، ولى ايشان، او را تكذيب كردند و خدا هلاكشان كرد.  


بعضى ديگر گفته اند: (رس)، نام رودخانه اى بود كه قوم رس در كنار آن منزل داشتند. و روايات شيعه نيز مؤ يد اين احتمال است .
بعضى ديگر گفته اند: «رس»، نام رودخانه اى بود كه قوم «رس» در كنار آن منزل داشتند. و روايات شيعه نيز، مؤيد اين احتمال است.


و كلمه «'''عادا...'''» عطف است بر جمله «'''قوم نوح '''» و تقدير چنين است : «'''و دمرنا عادا و ثمود و اصحاب الرس ... - ما عاد و ثمود و اصحاب رس را هلاك كرديم '''»
و كلمۀ «عَاداً...»، عطف است بر جملۀ «قَومِ نُوح»، و تقدير چنين است: «وَ دَمَّرنَا عَاداً وَ ثَمُودَ وَ أصحَابَ الرَسّ...: ما عاد و ثمود و اصحاب رس را هلاك كرديم».


«'''و قرونا بين ذلك كثيرا'''» - كلمه «'''قرن '''» به معناى مردمى است كه در يك عصر زندگى مى كنند و چه بسا بر خود عصر هم اطلاق بشود، و كلمه «'''ذلك '''» اشاره است به
«'''وَ قُرُوناً بَينَ ذَلِكَ كَثِيراً'''» - كلمۀ «قرن»، به معناى مردمى است كه در يك عصر زندگى مى كنند، و چه بسا بر خود عصر هم اطلاق بشود. و كلمۀ «ذلك»، اشاره است به طوایفى كه قبلا نام برده شد، كه اول آنان قوم نوح، و آخرشان، اصحاب رس و يا قوم فرعون بودند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۱ </center>
طوائفى كه قبلا نام برده شد كه اول آنان قوم نوح ، و آخرشان اصحاب رس و يا قوم فرعون بودند.


معناى آيه اين است كه : ما قوم عاد كه قوم هود پيغمبر بودند و ثمود را كه قوم صالح بودند و اصحاب رس و اقوامى بسيار را كه در فاصله ميان اين اقوام زندگى مى كردند، يعنى قوم نوح و اقوام بعد از ايشان را هلاك كرديم .
معناى آيه اين است كه: ما قوم «عاد» - كه قوم هود پيغمبر بودند - و «ثمود» را كه قوم صالح بودند و اصحاب «رس» و اقوامى بسيار را كه در فاصله ميان اين اقوام زندگى مى كردند، يعنى قوم نوح و اقوام بعد از ايشان را هلاك كرديم.
 
«'''وَ كُلاًّ ضرَبْنَا لَهُ الاَمْثَالَ وَ كُلاًّ تَبرْنَا تَتْبِيراً'''»:


«'''وَ كلاًّ ضرَبْنَا لَهُ الاَمْثَالَ وَ كلاًّ تَبرْنَا تَتْبِيراً'''»:
كلمۀ «كُلّاً»، منصوب به فعلى است تقديرى، كه جمله «ضَرَبنَا لَهُ الأمثَال» بر آن فعل دلالت دارد. چون مَثَل زدن، در معناى تذكر و موعظه و انذار است.


كلمه «'''كلا'''» منصوب به فعلى است تقديرى كه جمله «'''ضربنا له الامثال '''» بر آن فعل دلالت دارد، چون مثل زدن در معناى تذكر و موعظه و انذار است . و كلمه «'''تتبير'''» به معناى پاره پاره كردن است . و معناى آيه اين است كه : ما براى هر امتى مثالها زديم و يك يك را پاره پاره ساختيم .
و كلمۀ «تتبير»، به معناى پاره پاره كردن است. و معناى آيه اين است كه: ما براى هر امتى، مثال ها زديم و يك يك را پاره پاره ساختيم.


«'''وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلى الْقَرْيَةِ الَّتى أُمْطِرَت مَطرَ السوْءِ أَ فَلَمْ يَكونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشوراً'''»:
«'''وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلى الْقَرْيَةِ الَّتى أُمْطِرَت مَطرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشوراً'''»:


اين قريه اى كه باران بلا، بر آن باريد قريه قوم لوط است كه خداى تعالى بارانى از سنگ سجيل بر آن بباريد، و تفصيل داستانش در سوره هاى قبل گذشت .
اين قريه اى كه باران بلا، بر آن باريد، قريه قوم لوط است، كه خداى تعالى، بارانى از سنگ سجّيل بر آن بباريد، و تفصيل داستانش در سوره هاى قبل گذشت.


جمله «'''افلم يكونوا يرونها'''» استفهامى است توبيخى ، چون قريه مذكور سر راه اهل حجاز به سوى شام قرار داشته است .
جملۀ «أفَلَم يَكُونُوا يَرَونَها»، استفهامى است توبيخى. چون قريه مذكور، سرِ راه اهل حجاز به سوى شام قرار داشته است.


و اينكه فرمود: «'''بل كانوا لا يرجون نشورا'''» معنايش اين است كه از معاد نمى ترسند، و يا اصلا از معاد ماءيوسند، و چنين احتمالى نمى دهند، و اين تعبير نظير جمله «'''بل كذبوا بالساعة '''» است كه قبلا گذشت . و مراد از آن اين است كه : منشاء اصلى تكذيب آنان بر كتاب و رسالت ، و اندرز نگرفتن به اين موعظه شافيه ، و عبرت نگرفتنشان به آن چيرهايى كه مايه اعتبار عبرت گيرندگان است ، همانا اين مساءله اساسى است كه اينان منكر معادند و به همين جهت دعوت انبياء در آنان كمترين اثر را نداشته و هيچ حكمت و موعظه اى به دلهايشان راه نمى يابد.
و اين كه فرمود: «بَل كَانُوا لَا يَرجُونَ نُشُوراً»، معنايش اين است كه: از معاد نمى ترسند، و يا اصلا از معاد مأيوس اند، و چنين احتمالى نمى دهند. و اين تعبير، نظير جملۀ «بَل كَذَّبُوا بِالسَّاعَة» است، كه قبلا گذشت.  
 
و مراد از آن، اين است كه: منشأ اصلى تكذيب آنان بر كتاب و رسالت، و اندرز نگرفتن به اين موعظه شافيه ، و عبرت نگرفتنشان به آن چیزهايى كه مايه اعتبار عبرت گيرندگان است، همانا اين مسأله اساسى است كه اينان منكر معادند و به همين جهت، دعوت انبياء در آنان، كمترين اثر را نداشته و هيچ حكمت و موعظه اى به دل هايشان راه نمى يابد.


بحث روايتى
<span id='link201'><span>
<span id='link201'><span>
==(رواياتى درباره اصحاب رس و عذاب آنان و...) ==
==(رواياتى درباره اصحاب رس و عذاب آنان و...) ==
در كتاب عيون به سند خود از ابو الصلت هروى از حضرت رضا (عليه السلام ) روايت كرده كه امير المؤ منين (عليه السلام ) در حديثى طولانى كه راجع به داستان اصحاب رس
در كتاب عيون به سند خود از ابو الصلت هروى از حضرت رضا (عليه السلام ) روايت كرده كه امير المؤ منين (عليه السلام ) در حديثى طولانى كه راجع به داستان اصحاب رس
۱۹٬۲۵۸

ویرایش