گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۶}}
__TOC__
__TOC__




التَّئبُونَ الْعَبِدُونَ الحَْمِدُونَ السئحُونَ ...
التَّئبُونَ الْعَبِدُونَ الحَْمِدُونَ السئحُونَ ...
<span id='link297'><span>
<span id='link297'><span>
==وضع و وصف فردى و اجتماعى مؤ منين ==
==وضع و وصف فردى و اجتماعى مؤ منين ==
خط ۱۲: خط ۱۴:
اما در مورد وجه اول بايد گفت كه از جهت الفاظ آيه ، هيچ دليلى بر آن نيست ، بقيه وجوه هم گو اينكه در آيات ديگر سفارش به آن شده ، مثلا درباره سير و تفكر در سرنوشت امم گذشته فرموده : «''' افلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبة الذين من قبلهم '''» و درباره سير و سفر براى آموختن علم دين فرموده : «''' فلو لا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين '''» ؛ الا اينكه اگر منظور از «''' سائحون '''» يكى از دو وجه فوق باشد آن لطفى را كه در ترتيب صفات رديف شده هست از بين مى برد.
اما در مورد وجه اول بايد گفت كه از جهت الفاظ آيه ، هيچ دليلى بر آن نيست ، بقيه وجوه هم گو اينكه در آيات ديگر سفارش به آن شده ، مثلا درباره سير و تفكر در سرنوشت امم گذشته فرموده : «''' افلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبة الذين من قبلهم '''» و درباره سير و سفر براى آموختن علم دين فرموده : «''' فلو لا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين '''» ؛ الا اينكه اگر منظور از «''' سائحون '''» يكى از دو وجه فوق باشد آن لطفى را كه در ترتيب صفات رديف شده هست از بين مى برد.
و ثالثا بدست آمد كه اين صفات شريفه ، صفاتى است كه ايمان مؤ من با آنها تمام و كامل مى شود و مؤ من با داشتن آنها مستوجب وعده قطعى خدا به بهشت و آن بشارت كه خدا و رسول (صلى الله عليه و آله ) دادند مى گردد، و بدين جهت مستوجب ميشود كه داشتن اين صفات ، ملازم با قيام به حق خدا باشد، و قيام به حق خدا هم باعث مى شود كه خداى تعالى درباره چنين مؤ منى ، حقى را كه بر خود واجب كرده و به وعده هائى كه به او داده وفا كند.
و ثالثا بدست آمد كه اين صفات شريفه ، صفاتى است كه ايمان مؤ من با آنها تمام و كامل مى شود و مؤ من با داشتن آنها مستوجب وعده قطعى خدا به بهشت و آن بشارت كه خدا و رسول (صلى الله عليه و آله ) دادند مى گردد، و بدين جهت مستوجب ميشود كه داشتن اين صفات ، ملازم با قيام به حق خدا باشد، و قيام به حق خدا هم باعث مى شود كه خداى تعالى درباره چنين مؤ منى ، حقى را كه بر خود واجب كرده و به وعده هائى كه به او داده وفا كند.
مَا كانَ لِلنَّبىِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَن يَستَغْفِرُوا لِلْمُشرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولى قُرْبى ... لاَوَّهٌ حَلِيمٌ
مَا كانَ لِلنَّبىِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَن يَستَغْفِرُوا لِلْمُشرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولى قُرْبى ... لاَوَّهٌ حَلِيمٌ
<span id='link298'><span>
<span id='link298'><span>
==سبب عدم جواز استغفار براى مشركين لغو بودن استغفار براى آنان است ==
==سبب عدم جواز استغفار براى مشركين لغو بودن استغفار براى آنان است ==
خط ۲۳: خط ۲۵:
«''' ان ابراهيم لاواه حليم '''» اين جمله وعده ابراهيم و استغفار او را براى پدرش تعليل مى كند، به اينكه او جفاى پدرش را تحمل نمود، و او را وعده نيكى داد، چون او مردى بردبار بود، و برايش طلب مغفرت كرد، چون مردى «''' اواه '''» بود، و اواه كسى را گويند كه از ترس خدا و به طمع و اميد به خيرات او خيلى آه بكشد.
«''' ان ابراهيم لاواه حليم '''» اين جمله وعده ابراهيم و استغفار او را براى پدرش تعليل مى كند، به اينكه او جفاى پدرش را تحمل نمود، و او را وعده نيكى داد، چون او مردى بردبار بود، و برايش طلب مغفرت كرد، چون مردى «''' اواه '''» بود، و اواه كسى را گويند كه از ترس خدا و به طمع و اميد به خيرات او خيلى آه بكشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۴۲ </center>
وَ مَا كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمَا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتى يُبَينَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ... مِن وَلىٍّ وَ لا نَصِيرٍ
وَ مَا كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمَا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتى يُبَينَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ... مِن وَلىٍّ وَ لا نَصِيرٍ
اين دو آيه ، متصل به دو آيه قبلى است ، كه از استغفار براى مشركين نهى مى كرد. و اين دو آيه يكى مؤ منين را تهديد مى كند به اينكه اگر از آن كارهائى كه خداوند بيان كرده پرهيز نكنند، بعد از هدايت گمراهشان خواهد كرد، و در ميان همه كارهائى كه خداوند از آنها نهى نموده ، آن كارى كه با مورد آيه تطبيق دارد همان استغفار كردن براى مشركين و محبت به ايشان است ، كه مؤ منين بايد از آن بپرهيزند، و الا بعد از هدايت دچار ضلالت مى شوند.
اين دو آيه ، متصل به دو آيه قبلى است ، كه از استغفار براى مشركين نهى مى كرد. و اين دو آيه يكى مؤ منين را تهديد مى كند به اينكه اگر از آن كارهائى كه خداوند بيان كرده پرهيز نكنند، بعد از هدايت گمراهشان خواهد كرد، و در ميان همه كارهائى كه خداوند از آنها نهى نموده ، آن كارى كه با مورد آيه تطبيق دارد همان استغفار كردن براى مشركين و محبت به ايشان است ، كه مؤ منين بايد از آن بپرهيزند، و الا بعد از هدايت دچار ضلالت مى شوند.
و خواننده محترم براى روشن شدن بيشتر آيه مورد بحث بايد به مطالبى كه ما در تفسير آيه «''' اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون '''» در جلد پنجم اين كتاب و همچنين در تفسير آيات راجع به ولايت مشركين و اهل كتاب در سوره هاى گذشته گذرانديم مراجعه نمايد.
و خواننده محترم براى روشن شدن بيشتر آيه مورد بحث بايد به مطالبى كه ما در تفسير آيه «''' اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون '''» در جلد پنجم اين كتاب و همچنين در تفسير آيات راجع به ولايت مشركين و اهل كتاب در سوره هاى گذشته گذرانديم مراجعه نمايد.
خط ۳۳: خط ۳۵:
اين مفاد ذيل آيه دومى بود، و اما مفاد صدر آن بيان سبب اين سبب و علت اين علت است ، يعنى بيان مى كند كه چرا ولى و ناصرى جز خدا نيست ، و مى فرمايد: جهتش اين است كه تنها كسى كه مالك همه چيز است و مرگ و حيات بدست اوست ، خداست و معلوم است كه غير از چنين خدائى كه يگانه مالك و مدبر عالم است ولى و ناصرى نيست .
اين مفاد ذيل آيه دومى بود، و اما مفاد صدر آن بيان سبب اين سبب و علت اين علت است ، يعنى بيان مى كند كه چرا ولى و ناصرى جز خدا نيست ، و مى فرمايد: جهتش اين است كه تنها كسى كه مالك همه چيز است و مرگ و حيات بدست اوست ، خداست و معلوم است كه غير از چنين خدائى كه يگانه مالك و مدبر عالم است ولى و ناصرى نيست .
از همين بيان عمومى و علت عمومى كه در چهار آيه مورد بحث آمده بخوبى روشن گرديد كه حكم مورد بحث اين آيات نيز عمومى است ، يعنى اگر در اين آيات حكم به وجوب تبرى از دشمنان خدا و حرمت دوستى با آنان نموده ، اين حكم اختصاص به يك نحو دوستى و يا دوستى با يك عده معينى ندارد، بلكه همه انحاء دوستى را شامل مى شود، خواه تولى به سبب استغفار باشد يا به غير آن و خواه دشمن ، مشرك يا كافر و يا منافق و يا غير آنها از قبيل اهل بدعتى كه منكر آيات خدا هستند باشد و يا نسبت به پاره اى از گناهان كبيره از قبيل محاربه با خدا و رسول اصرار داشته باشد.
از همين بيان عمومى و علت عمومى كه در چهار آيه مورد بحث آمده بخوبى روشن گرديد كه حكم مورد بحث اين آيات نيز عمومى است ، يعنى اگر در اين آيات حكم به وجوب تبرى از دشمنان خدا و حرمت دوستى با آنان نموده ، اين حكم اختصاص به يك نحو دوستى و يا دوستى با يك عده معينى ندارد، بلكه همه انحاء دوستى را شامل مى شود، خواه تولى به سبب استغفار باشد يا به غير آن و خواه دشمن ، مشرك يا كافر و يا منافق و يا غير آنها از قبيل اهل بدعتى كه منكر آيات خدا هستند باشد و يا نسبت به پاره اى از گناهان كبيره از قبيل محاربه با خدا و رسول اصرار داشته باشد.
لَّقَد تَّاب اللَّهُ عَلى النَّبىِّ وَ الْمُهَجِرِينَ وَ الاَنصارِ الَّذِينَ... هُوَ التَّوَّاب الرَّحِيمُ
لَّقَد تَّاب اللَّهُ عَلى النَّبىِّ وَ الْمُهَجِرِينَ وَ الاَنصارِ الَّذِينَ... هُوَ التَّوَّاب الرَّحِيمُ
كلمه «''' الساعة '''» به معناى مقدارى از زمان است ، و «''' ساعت عسرت '''» آن مقدار زمانى است كه زندگى بخاطر ابتلاء به گرفتاريها از قبيل گرسنگى و تشنگى و يا حرارت شديد، و امثال آن دشوار شود، و كلمه «''' زيغ '''» به معناى بيرون شدن از راه حق و ميل به طرف بيراهه و باطل است ، و اضافه «''' زيغ '''» به «''' قلوب '''» ، و ذكر ساعت عسرة و ساير قرينه هائى كه از سياق كلام استفاده مى شود، همه شاهد بر آنند كه منظور از «''' زيغ '''» استنكاف و شانه خالى كردن از امتثال امر پيغمبر، و بيرون شدن از اطاعت او، به سبب سرپيچى از رفتن به جهاد، و يا برگشتن به وطن است بخاطر عسرت و مشقتى كه در راه با آن مواجهند.
كلمه «''' الساعة '''» به معناى مقدارى از زمان است ، و «''' ساعت عسرت '''» آن مقدار زمانى است كه زندگى بخاطر ابتلاء به گرفتاريها از قبيل گرسنگى و تشنگى و يا حرارت شديد، و امثال آن دشوار شود، و كلمه «''' زيغ '''» به معناى بيرون شدن از راه حق و ميل به طرف بيراهه و باطل است ، و اضافه «''' زيغ '''» به «''' قلوب '''» ، و ذكر ساعت عسرة و ساير قرينه هائى كه از سياق كلام استفاده مى شود، همه شاهد بر آنند كه منظور از «''' زيغ '''» استنكاف و شانه خالى كردن از امتثال امر پيغمبر، و بيرون شدن از اطاعت او، به سبب سرپيچى از رفتن به جهاد، و يا برگشتن به وطن است بخاطر عسرت و مشقتى كه در راه با آن مواجهند.
و كلمه «''' تخليف '''» - بطورى كه در مجمع البيان گفته - به معناى تاخير و جاى ماندن از كسى است كه رفته ، و اما بجاى ماندن كسى در مكان ، بعد از رفتن تو تخليف نيست ، و اشتقاق آن از «''' خلف '''» است كه به معناى پشت سر و مقابل جهت روبرو است ؛ وقتى مى گويند «''' فلان خلف فلانا '''» معنايش اين است كه فلانى فلان كس را جانشين و خليفه خود كرد، و خود او را «''' مخلف '''» مى گويند و كلمه «''' رحب '''» به معناى وسعت و مقابل ضيق است ، و حرف «''' ما '''» در جمله «''' بما رحبت '''» مصدريه است كه جمله را به تاويل مصدر مى برد و معنايش ‍ «''' برحبها '''» مى شود.
و كلمه «''' تخليف '''» - بطورى كه در مجمع البيان گفته - به معناى تاخير و جاى ماندن از كسى است كه رفته ، و اما بجاى ماندن كسى در مكان ، بعد از رفتن تو تخليف نيست ، و اشتقاق آن از «''' خلف '''» است كه به معناى پشت سر و مقابل جهت روبرو است ؛ وقتى مى گويند «''' فلان خلف فلانا '''» معنايش اين است كه فلانى فلان كس را جانشين و خليفه خود كرد، و خود او را «''' مخلف '''» مى گويند و كلمه «''' رحب '''» به معناى وسعت و مقابل ضيق است ، و حرف «''' ما '''» در جمله «''' بما رحبت '''» مصدريه است كه جمله را به تاويل مصدر مى برد و معنايش ‍ «''' برحبها '''» مى شود.
خط ۶۴: خط ۶۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۴۸ </center>
و خامسا معلوم شد كه هر چند كلمه «''' ظن '''» در لغت به معناى پندار است نه به معناى علم ، و ليكن در خصوص مورد اين آيه به معناى علم آمده است .
و خامسا معلوم شد كه هر چند كلمه «''' ظن '''» در لغت به معناى پندار است نه به معناى علم ، و ليكن در خصوص مورد اين آيه به معناى علم آمده است .
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصدِقِينَ
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصدِقِينَ
<span id='link302'><span>
<span id='link302'><span>
==معناى اينكه فرمود: با صادقين باشيد (...و كونوا مع الصادقين ) ==
==معناى اينكه فرمود: با صادقين باشيد (...و كونوا مع الصادقين ) ==
خط ۷۰: خط ۷۲:
و اطلاق امر به تقوى و اطلاق كلمه «''' صادقين '''» و همچنين اينكه بطور مطلق فرموده : با صادقين باشيد - با اينكه معيت و با كسى بودن به معناى همكارى كردن و پيروى نمودن است - همه قرينه هائى هستند كه دلالت مى كنند بر اينكه مقصود از صدق ، معناى مجازى و وسيع آن است ، نه معناى لغوى و خاص آن .
و اطلاق امر به تقوى و اطلاق كلمه «''' صادقين '''» و همچنين اينكه بطور مطلق فرموده : با صادقين باشيد - با اينكه معيت و با كسى بودن به معناى همكارى كردن و پيروى نمودن است - همه قرينه هائى هستند كه دلالت مى كنند بر اينكه مقصود از صدق ، معناى مجازى و وسيع آن است ، نه معناى لغوى و خاص آن .
بنابراين ، آيه شريفه مؤ منين را دستور مى دهد به اينكه تقوا پيشه نموده ، صادقين را در گفتار و كردارشان پيروى كنند، و اين غير از آن است كه بفرمايد «''' شما نيز مانند صادقين متصف به وصف صدق باشيد '''» زيرا اگر آن بود، مى بايستى بفرمايد «''' و از صادقين باشيد '''» نه اينكه بفرمايد «''' و با صادقين باشيد '''» ، و اين پر واضح است و احتياج به توضيح ندارد.
بنابراين ، آيه شريفه مؤ منين را دستور مى دهد به اينكه تقوا پيشه نموده ، صادقين را در گفتار و كردارشان پيروى كنند، و اين غير از آن است كه بفرمايد «''' شما نيز مانند صادقين متصف به وصف صدق باشيد '''» زيرا اگر آن بود، مى بايستى بفرمايد «''' و از صادقين باشيد '''» نه اينكه بفرمايد «''' و با صادقين باشيد '''» ، و اين پر واضح است و احتياج به توضيح ندارد.
مَا كانَ لاَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلهَُم مِّنَ الاَعْرَابِ... مَا كانُوا يَعْمَلُونَ
مَا كانَ لاَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلهَُم مِّنَ الاَعْرَابِ... مَا كانُوا يَعْمَلُونَ
كلمه «''' رغبت '''» ميل خاصى است از تمايلات نفسانى ، و رغبت در هر چيز ميل كردن به طرف آن به منظور طلب نفع است ، و رغبت از هر چيز به معناى دورى و بى ميلى از آن و ترك آن است ، و حرف «''' باء '''» در «''' بانفسهم عن نفسه '''» براى سببيت است ، و معناى جمله را چنين مى كند «''' و ايشان را حقى نيست كه بخاطر اشتغال به خود از آن جناب صرفنظر نموده ، در مواقع خطر در جنگها و در سختيهاى سفر تركش ‍ گويند، و خود سرگرم لذائذ زندگى گردند '''» .
كلمه «''' رغبت '''» ميل خاصى است از تمايلات نفسانى ، و رغبت در هر چيز ميل كردن به طرف آن به منظور طلب نفع است ، و رغبت از هر چيز به معناى دورى و بى ميلى از آن و ترك آن است ، و حرف «''' باء '''» در «''' بانفسهم عن نفسه '''» براى سببيت است ، و معناى جمله را چنين مى كند «''' و ايشان را حقى نيست كه بخاطر اشتغال به خود از آن جناب صرفنظر نموده ، در مواقع خطر در جنگها و در سختيهاى سفر تركش ‍ گويند، و خود سرگرم لذائذ زندگى گردند '''» .
كلمه «''' ظما '''» به معناى عطش ، و كلمه «''' نصب '''» به معناى تعب ، و كلمه «''' مخمصة '''» به معناى گرسنگى ، و «''' غيظ '''» به معناى شدت غضب ، و «''' مؤ طاء '''» به معناى زمينى است كه مسير راه باشد و بر آن بگذرند.
كلمه «''' ظما '''» به معناى عطش ، و كلمه «''' نصب '''» به معناى تعب ، و كلمه «''' مخمصة '''» به معناى گرسنگى ، و «''' غيظ '''» به معناى شدت غضب ، و «''' مؤ طاء '''» به معناى زمينى است كه مسير راه باشد و بر آن بگذرند.
خط ۷۹: خط ۸۱:
و جمله «''' ليجزيهم الله احسن ما كانوا يعملون '''» غايت و نتيجه اى است كه بر جمله «''' كتب لهم '''» مترتب شده ، و معنايش اين است كه «''' نتيجه اين نوشتن اين است كه خداوند جزاى بهترين اعمالشان را بدهد '''» و اگر تنها جزاى نيكوترين اعمالشان را ذكر كرد، براى اين است كه بيشتر رغبت صاحب عمل متوجه آنگونه اعمال است . ممكن هم هست از اين جهت باشد كه پاداش بهترين اعمال مستلزم پاداش ساير اعمال نيز هست . و نيز ممكن است منظور از «''' احسن اعمال '''» جهاد در راه خدا باشد؛ براى اينكه جهاد از همه اعمال نيك ديگر سخت تر و نيز مهم تر است ، زيرا قيام امر دين بدان بستگى دارد.
و جمله «''' ليجزيهم الله احسن ما كانوا يعملون '''» غايت و نتيجه اى است كه بر جمله «''' كتب لهم '''» مترتب شده ، و معنايش اين است كه «''' نتيجه اين نوشتن اين است كه خداوند جزاى بهترين اعمالشان را بدهد '''» و اگر تنها جزاى نيكوترين اعمالشان را ذكر كرد، براى اين است كه بيشتر رغبت صاحب عمل متوجه آنگونه اعمال است . ممكن هم هست از اين جهت باشد كه پاداش بهترين اعمال مستلزم پاداش ساير اعمال نيز هست . و نيز ممكن است منظور از «''' احسن اعمال '''» جهاد در راه خدا باشد؛ براى اينكه جهاد از همه اعمال نيك ديگر سخت تر و نيز مهم تر است ، زيرا قيام امر دين بدان بستگى دارد.
البته در اين ميان معناى ديگرى نيز هست ، و آن اين است كه جزاى عمل در حقيقت همان خود عمل است كه به سوى پروردگار رفته است ، و بهترين جزا همان بهترين اعمال است ، پس ، در نتيجه جزا دادن به احسن اعمال معنايش جزا دادن به احسن جزاء است . معناى ديگرى نيز هست ، و آن اين است كه خداى سبحان گناهان ايشان را كه مختلط به اعمال نيك ايشان شده مى آمرزد و جهات نقص اعمال آنان را مى زدايد، و مى پوشاند، و بدين وسيله عمل ايشان را بعد از آنكه عمل نيك بود به صورت عمل نيكوتر درمى آورد و آنگاه به آن عمل نيكوتر پاداش ‍ مى دهد، و ممكن هم هست اين وجه با وجه قبلى به يك معنا برگردد - دقت بفرمائيد -.
البته در اين ميان معناى ديگرى نيز هست ، و آن اين است كه جزاى عمل در حقيقت همان خود عمل است كه به سوى پروردگار رفته است ، و بهترين جزا همان بهترين اعمال است ، پس ، در نتيجه جزا دادن به احسن اعمال معنايش جزا دادن به احسن جزاء است . معناى ديگرى نيز هست ، و آن اين است كه خداى سبحان گناهان ايشان را كه مختلط به اعمال نيك ايشان شده مى آمرزد و جهات نقص اعمال آنان را مى زدايد، و مى پوشاند، و بدين وسيله عمل ايشان را بعد از آنكه عمل نيك بود به صورت عمل نيكوتر درمى آورد و آنگاه به آن عمل نيكوتر پاداش ‍ مى دهد، و ممكن هم هست اين وجه با وجه قبلى به يك معنا برگردد - دقت بفرمائيد -.
وَ مَا كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِن كلِّ فِرْقَةٍ مِّنهُمْ طائفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فى الدِّينِ
وَ مَا كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِن كلِّ فِرْقَةٍ مِّنهُمْ طائفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فى الدِّينِ
سياق آيه دلالت مى كند بر اينكه منظور از جمله «''' لينفروا كافة '''» بيرون شدن همگى براى جهاد است ، و ضمير در «''' فرقة منهم '''» به مؤ منين برمى گردد، كه نبايد همگيشان بيرون روند، و لازمه آن اين است كه مقصود از «''' نفر '''» كوچ كردن به سوى رسول خدا باشد.
سياق آيه دلالت مى كند بر اينكه منظور از جمله «''' لينفروا كافة '''» بيرون شدن همگى براى جهاد است ، و ضمير در «''' فرقة منهم '''» به مؤ منين برمى گردد، كه نبايد همگيشان بيرون روند، و لازمه آن اين است كه مقصود از «''' نفر '''» كوچ كردن به سوى رسول خدا باشد.
بنابراين ، آيه شريفه در اين مقام است كه مؤ منين ساير شهرها را نهى كند از اينكه تماميشان به جهاد بروند، بلكه بايد يك عده از ايشان به مدينة الرسول آمده ، احكام را از آن جناب بياموزند، و عده ديگرى به جهاد بروند.
بنابراين ، آيه شريفه در اين مقام است كه مؤ منين ساير شهرها را نهى كند از اينكه تماميشان به جهاد بروند، بلكه بايد يك عده از ايشان به مدينة الرسول آمده ، احكام را از آن جناب بياموزند، و عده ديگرى به جهاد بروند.
خط ۹۱: خط ۹۳:
و ثالثا معانى ديگرى كه مفسرين احتمال داده اند - و ذيلا پاره اى از آنها نقل مى شود - از سياق آيه دور است ؛ مثلا بعضى گفته اند: مقصود از اينكه فرمود: نبايد همه كوچ كنند اين است كه نبايد همه براى آموختن احكام دين به مدينه بيايند. بعضى ديگر گفته اند مقصود از كوچ كردن در جمله «''' فلو لا نفر '''» كوچ كردن براى جهاد، و مقصود از «''' ليتفقهوا '''» در شهر ماندن عده اى ديگر است ، تا وقتى آن مجاهدين به شهر برگشتند اين عده آنان را انذار كنند. اينها و همچنين معانى ديگرى كه احتمال داده اند از سياق دور است ، و ما متعرض نقل و بحث در آنها نمى شويم .
و ثالثا معانى ديگرى كه مفسرين احتمال داده اند - و ذيلا پاره اى از آنها نقل مى شود - از سياق آيه دور است ؛ مثلا بعضى گفته اند: مقصود از اينكه فرمود: نبايد همه كوچ كنند اين است كه نبايد همه براى آموختن احكام دين به مدينه بيايند. بعضى ديگر گفته اند مقصود از كوچ كردن در جمله «''' فلو لا نفر '''» كوچ كردن براى جهاد، و مقصود از «''' ليتفقهوا '''» در شهر ماندن عده اى ديگر است ، تا وقتى آن مجاهدين به شهر برگشتند اين عده آنان را انذار كنند. اينها و همچنين معانى ديگرى كه احتمال داده اند از سياق دور است ، و ما متعرض نقل و بحث در آنها نمى شويم .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش