۱۹٬۳۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
مثلا كودكان يا صحرانشينان وقتى به چيزى برمى خورند كه برايشان تازگى دارد، از ميان همه جهات آن ، ابتدا از جهتى سؤ ال مى كنند كه به آن مانوس ترند، يعنى ابتدا مى پرسند اين چه حقيقتى است؟ آنگاه سؤال مى كنند كه چه كسى آن را درست كرده ؟ سپس مى پرسند فايده آن چيست و براى چه منظورى ساخته شده؟ | مثلا كودكان يا صحرانشينان وقتى به چيزى برمى خورند كه برايشان تازگى دارد، از ميان همه جهات آن ، ابتدا از جهتى سؤ ال مى كنند كه به آن مانوس ترند، يعنى ابتدا مى پرسند اين چه حقيقتى است؟ آنگاه سؤال مى كنند كه چه كسى آن را درست كرده ؟ سپس مى پرسند فايده آن چيست و براى چه منظورى ساخته شده؟ | ||
<span id='link108'><span> | <span id='link108'><span> | ||
== | ==هرچه اشتغال و سرگرمى به امور مادى بيشتر باشد، توجه به مبدأ و معاد كمتر می شود == | ||
انسان فرضى مورد گفتار ما هم كه تقريبا مى توان گفت يك انسان فطرى است و هنوز فطرتش از آلودگيها پاك است از آنجايى كه جز به ساده ترين اسباب زندگى اشتغال نداشته و ذهنش از خاطرات و افكار گوناگونى كه ذهن انسانهاى متمدن و شهرى را به خود مشغول مى كند، خالى و فارغ است ، زيرا كه انسانهاى متمدن، به قدرى مشاغل مادى و افكار پراكنده دارند كه خاطرشان حتى براى يك لحظه آسوده نيست. حوادث بيشمار آسمانى و زمينى اطراف انسان ابتدائى را احاطه كرده بدون اينكه اسباب طبيعى آنها را بشناسد، از اينجهت ذهن وى آمادگى بيشترى براى انتقال به سبب مافوق طبيعى دارد. | انسان فرضى مورد گفتار ما هم كه تقريبا مى توان گفت يك انسان فطرى است و هنوز فطرتش از آلودگيها پاك است از آنجايى كه جز به ساده ترين اسباب زندگى اشتغال نداشته و ذهنش از خاطرات و افكار گوناگونى كه ذهن انسانهاى متمدن و شهرى را به خود مشغول مى كند، خالى و فارغ است ، زيرا كه انسانهاى متمدن، به قدرى مشاغل مادى و افكار پراكنده دارند كه خاطرشان حتى براى يك لحظه آسوده نيست. حوادث بيشمار آسمانى و زمينى اطراف انسان ابتدائى را احاطه كرده بدون اينكه اسباب طبيعى آنها را بشناسد، از اينجهت ذهن وى آمادگى بيشترى براى انتقال به سبب مافوق طبيعى دارد. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
و لذا مى بينيم كه دين دارى و عنايت و اهتمام نسبت به مراسم دينى و همچنين بحث در الهيات ، در قاره آسيا بيشتر است تا اروپا، و در آسيا نيز اين قبيل مسائل در شهرهاى كوچك و دهات ، قدر و قيمت و ارزش بيشترى دارد، تا در شهرهاى بزرگ ، جهتش روشن است ، زيرا جامعه هر قدر وسيعتر و سطح زندگيش هر چه بالاتر باشد، حوائج ماديش بيشتر و مشاغل آن متراكمتر است ، و دلها كمتر فراغتى به دست مى آورند كه به معنويات بپردازند، و خلاصه در دلها جاى تهى براى توجه به مبدأ و معاد كمتر است. | و لذا مى بينيم كه دين دارى و عنايت و اهتمام نسبت به مراسم دينى و همچنين بحث در الهيات ، در قاره آسيا بيشتر است تا اروپا، و در آسيا نيز اين قبيل مسائل در شهرهاى كوچك و دهات ، قدر و قيمت و ارزش بيشترى دارد، تا در شهرهاى بزرگ ، جهتش روشن است ، زيرا جامعه هر قدر وسيعتر و سطح زندگيش هر چه بالاتر باشد، حوائج ماديش بيشتر و مشاغل آن متراكمتر است ، و دلها كمتر فراغتى به دست مى آورند كه به معنويات بپردازند، و خلاصه در دلها جاى تهى براى توجه به مبدأ و معاد كمتر است. | ||
خلاصه اينكه اگر داستان حضرت ابراهيم (عليه السلام ) را كه در آيات مورد بحث و همچنين در آياتى از سوره مريم و انبيا و صافات حكايت شده به دقت مطالعه كنيم ، خواهيم ديد كه آنجناب در احتجاج با پدر و قومش حالتى شبيه به حالت انسان | خلاصه اينكه اگر داستان حضرت ابراهيم (عليه السلام ) را كه در آيات مورد بحث و همچنين در آياتى از سوره مريم و انبيا و صافات حكايت شده به دقت مطالعه كنيم ، خواهيم ديد كه آنجناب در احتجاج با پدر و قومش حالتى شبيه به حالت انسان ساده اى را داشته است كه فرض شد. | ||
زيرا مى بينيم عينا مانند همان انسان فرضى مى پرسد: اين سنگ و چوبى كه در برابرش خاضع مى شويد چيست؟ و مانند كسى كه هيچ چيزى نديده و از دين و بى دينى حكايتى نشنيده ، مى پرسد: در برابر اين ستارگان و آفتاب و ماه چه مى كنيد؟ و چرا چنين مى كنيد؟ از پدر و قومش مى پرسد: «ما هذه التماثيل التى انتم لها عاكفون» و نيز مى پرسد: «ما تعبدون»؟ در جواب مى گويند: «نعبد اصناما فنظل لها عاكفين» دوباره مى پرسد: «هل يسمعونكم اذ تدعون»؟ «او ينفعونكم او يضرون»؟ در جواب مى گويند: «بل وجدنا آبائنا كذلك يفعلون». | زيرا مى بينيم عينا مانند همان انسان فرضى مى پرسد: اين سنگ و چوبى كه در برابرش خاضع مى شويد چيست؟ و مانند كسى كه هيچ چيزى نديده و از دين و بى دينى حكايتى نشنيده ، مى پرسد: در برابر اين ستارگان و آفتاب و ماه چه مى كنيد؟ و چرا چنين مى كنيد؟ از پدر و قومش مى پرسد: «ما هذه التماثيل التى انتم لها عاكفون» و نيز مى پرسد: «ما تعبدون»؟ در جواب مى گويند: «نعبد اصناما فنظل لها عاكفين» دوباره مى پرسد: «هل يسمعونكم اذ تدعون»؟ «او ينفعونكم او يضرون»؟ در جواب مى گويند: «بل وجدنا آبائنا كذلك يفعلون». | ||
و اين سنخ گفتار، | و اين سنخ گفتار، همان طورى كه ملاحظه مى كنيد گفتار كسى است كه تاكنون نه بتى ديده و نه بتپرستى ، و حال آنكه در مهد وثنيت و محيط بت پرستى (يعنى بابل كلدان ) بار آمده و رشد يافته است . | ||
<span id='link109'><span> | <span id='link109'><span> | ||
==اين كه غرض از اين تعبيرات تحقير بت ها باشد، از ادب ابراهيم «ع»، دور است == | ==اين كه غرض از اين تعبيرات تحقير بت ها باشد، از ادب ابراهيم «ع»، دور است == | ||
در اينجا ممكن است كسى بگويد: غرض ابراهيم (عليه السلام ) از اينگونه تعبيرات تحقير بتها و اشاره به اين بوده كه من آن احترامات و آن آثار و خواصى كه شما براى اين بتها قائليد، قائل نيستم و اصلا من اينها را نميشناسم ، | در اينجا ممكن است كسى بگويد: غرض ابراهيم (عليه السلام ) از اينگونه تعبيرات تحقير بتها و اشاره به اين بوده كه من آن احترامات و آن آثار و خواصى كه شما براى اين بتها قائليد، قائل نيستم و اصلا من اينها را نميشناسم ، |
ویرایش