۱۹٬۳۱۳
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۴ </center> | ||
و امّا ملك اعتبارى - كه يكى از آثارش جواز تصرفات است - از متفرّعات ملك حقيقى است. | و امّا ملك اعتبارى - كه يكى از آثارش جواز تصرفات است - از متفرّعات ملك حقيقى است. | ||
پس خداى | |||
فَأَنذَرْتُكمْ نَاراً | پس خداى تعالى، مالك هر چيزى است. نه از يك جهت و دو جهت، بلكه از هر جهت، و هيچ چيزى از او چيزى را مالك نيست. پس كسى معارض او نيست و مانعى كه او را از ملكش منع كند، وجود ندارد، و هيچ چيزى بر او غالب نمى شود. همچنان كه خودش فرمود: «'''و اللّه يحكم لا معقّب لحكمه'''»، و نيز فرمود: «'''و يفعل اللّه ما يشاء'''». | ||
اين قسمت از | |||
و «''' | «'''فَأَنذَرْتُكمْ نَاراً تَلَظّى لا يَصلَاهَا إِلّا الاَشقَى الَّذِى كَذَّب وَ تَوَلّى'''»: | ||
اين قسمت از آيات، به خاطر اين كه حرف «فاء» در آغازش آمده، نتيجه گيرى از مطالب گذشته است. مى فرمايد: حال كه معلوم شد هدايت به عهدۀ ماست، اينك من شما را از آتش جهنّم انذار مى كنم. با اين بيان، نكته التفاتى هم كه در جملۀ «فأنذرتكم» به كار رفته؛ روشن مى شود، قبلا، يعنى در جملۀ «إنّ علينا للهدى»، هدايت را به خدا و كاركنان درگاهش نسبت داده، مى فرمود: «بر ماست»، و در اين جمله، «انذار» را تنها به خود نسبت داده مى فرمايد: «من شما را انذار مى كنم»؛ خواسته به اين نكته اشاره كند كه: هدايت، قضايى است حتمى، و به همين جهت، «منذر حقيقى» خداى تعالى است، هرچند كه با زبان رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» انجام شود. | |||
و «'''تلظّىِ آتش '''»، به معناى زبانه كشيدن شعله آتش است. و مراد از «آتشى كه تلظّى مى كند»، آتش جهنم است، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: «كلّا إنّها لظى». | |||
بيان اينكه تكذيب كننده دعوت حقّ و روى گرداننده از آن «'''اشقى '''» است ، | بيان اينكه تكذيب كننده دعوت حقّ و روى گرداننده از آن «'''اشقى '''» است ، | ||
و مراد از كلمه «'''اشقى '''» مطلق هر كافرى است كه با تكذيب آيات خدا و اعراض از آن كافر شود، چون چنين كسى از هر شقى اى شقى تر است براى اينكه ساير بدبختها در زندگى دنياى خود بدبختند، يا در بدن خود مبتلا به بيمارى و يا نقص عضوند، و يا مالشان از بين مى رود، و يا به داغ فرزند خود مبتلا مى شوند، و اين بدبختى ها تمام شدنى است ، ولى آن كسى كه كفر مى ورزد، در زندگى آخرتى بدبخت است ، يعنى بدبختى است كه بدبختيش پايان ندارد، و منتهى به خلاصى و نجات نمى شود، و اميد رهايى در آن نيست . | و مراد از كلمه «'''اشقى '''» مطلق هر كافرى است كه با تكذيب آيات خدا و اعراض از آن كافر شود، چون چنين كسى از هر شقى اى شقى تر است براى اينكه ساير بدبختها در زندگى دنياى خود بدبختند، يا در بدن خود مبتلا به بيمارى و يا نقص عضوند، و يا مالشان از بين مى رود، و يا به داغ فرزند خود مبتلا مى شوند، و اين بدبختى ها تمام شدنى است ، ولى آن كسى كه كفر مى ورزد، در زندگى آخرتى بدبخت است ، يعنى بدبختى است كه بدبختيش پايان ندارد، و منتهى به خلاصى و نجات نمى شود، و اميد رهايى در آن نيست . |
ویرایش