گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
خدای تعالى با نكره آوردن لفظ «كلمات»، امر آن كلمات را مبهم گذاشت و فرمود: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِمَاتٍ» الخ، و اطلاق لفظ «كلمه»، بر موجود عينى در قرآن كريم آمده، و در آيه: «بِكَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسِيحُ عَيسَى بنُ مَريَمَ»، صريحا اين لفظ را در عيسى بن مريم «عليهما السلام» اطلاق نموده.
خدای تعالى با نكره آوردن لفظ «كلمات»، امر آن كلمات را مبهم گذاشت و فرمود: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِمَاتٍ» الخ، و اطلاق لفظ «كلمه»، بر موجود عينى در قرآن كريم آمده، و در آيه: «بِكَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسِيحُ عَيسَى بنُ مَريَمَ»، صريحا اين لفظ را در عيسى بن مريم «عليهما السلام» اطلاق نموده.


و اما اين كه بعضى از مفسرين گفته اند: كه منظور از كلمات كلماتى است كه خدا در سوره اعراف از آدم و حوا حكايت كرده ، و فرموده : «'''قالا: ربنا ظلمنا انفسنا، و ان لم تغفرلنا، و ترحمنا، لنكونن من الخاسرين '''» الخ ، تفسير صحيحى نيست ، براى اينكه مسئله توبه همانطور كه آيات اين سوره ، يعنى سوره بقره دلالت مى كند، بعد از واقعه هبوط بزمين واقع شده ، چون مى فرمايد: «'''فقلنا: اهبطوا بعضكم لبعض عدو'''»، تا آنجا كه مى فرمايد: «'''فتلقى آدم من ربه كلمات ، فتاب عليه '''» الخ ، و اين كلماتى كه آدم و همسرش بآن تكلم كرده اند، قبل از هبوط، و در بهشت آموخته بودند، چون در سوره اعراف مى فرمايد: «'''فنادا هما ربهما: الم انهكما عن تلكما الشجره '''»؟ تا آنجا كه مى فرمايد: «'''قالا: ربنا ظلمنا انفسنا'''»، و در آخر مى فرمايد: «'''قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو'''» الخ ، پس اقرار بظلم به نفس در بهشت واقع شده ، نه در زمين ، و حال آنكه گفتيم : تلقى كلمات در زمين بوده .
و اما اين كه بعضى از مفسران گفته اند كه: منظور از «كلمات»، كلماتى است كه خدا در سوره «اعراف» از آدم و حوا حكايت كرده و فرموده: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمنَا أنفُسَنَا وَ إن لَم تَغفِر لَنَا وَ تَرحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِينَ»، تفسير صحيحى نيست.  


بلكه ظاهر اينكه گفتند: (پروردگارا بخود ستم كرديم ) الخ ، تذلل و خضوعى است از آندو، در مقابل ندائى كه خدا بآنان كرد، خواسته اند بعد از اعتراف بربوبيت خدا، و اينكه بخاطر ظلمى كه كرديم مشرف بخطر خسران شده ايم ، اعلام كنند: باينكه امر بدست خداى سبحان است ، هر جور بخواهد امر مى كند.
براى اين كه مسئله «توبه»، همان طور كه آيات اين سوره، يعنى سوره «بقره» دلالت مى كند، بعد از واقعه هبوط به زمين واقع شده. چون مى فرمايد: «فَقُلنَا اهبِطُوا بَعضُكُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ»، تا آن جا كه مى فرمايد: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيهِ»، و اين كلماتى كه آدم و همسرش به آن تكلم كرده اند، قبل از هبوط، و در بهشت آموخته بودند. چون در سوره «اعراف» مى فرمايد: «فَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا ألَم أنهَكُمَا عَن تِلكُمَا الشَّجَرَةَ»، تا آن جا كه مى فرمايد: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمنَا أنفُسَنَا». و در آخر مى فرمايد: «قَالَ اهبِطُوا بَعضُكُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ». پس اقرار به ظلم به نفس در بهشت واقع شده، نه در زمين، و حال آن كه گفتيم: تلقى كلمات  در زمين بوده، بلكه ظاهر اين كه گفتند: «پروردگارا! به خود ستم كرديم»، تذلل و خضوعى است از آن دو، در مقابل ندایى كه خدا به آنان كرد.
 
خواسته اند بعد از اعتراف به ربوبيت خدا و اين كه به خاطر ظلمى كه كرديم، مشرف به خطر خسران شده ايم، اعلام كنند به اين كه: امر به دست خداى سبحان است، هر جور بخواهد، امر مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۲۵ </center>
و در تفسير قمى از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرموده : موسى از پروردگارش مسئلت كرد: بين او و آدم جمع كند، و خدا هم جمع نموده ، وى را موفق بزيارت او نمود، موسى گفت : اى پدر، مگر جز اين بود كه خدا تو را بدست قدرت خود بيافريد؟ و از روح خود در تو بدميد؟ و ملائكه را به سجده بر تو وادار نمود؟، پس چرا وقتى دستور داد: از يك درخت بهشت نخورى ، نافرمانى كردى ؟ آدم گفت : اى موسى ! بگو ببينم ، خطيئه من در تورات چند سال قبل از خلقتم نوشته شده ؟ گفت : سى هزار سال آدم گفت : همينطور است ، آنگاه امام صادق عليه السلام فرمود: آدم با همين كلام موسى را قانع ساخت .
و در تفسير قمى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرموده:  
 
موسى از پروردگارش مسئلت كرد: بين او و آدم جمع كند، و خدا هم جمع نموده، وى را موفق به زيارت او نمود. موسى گفت: اى پدر! مگر جز اين بود كه خدا تو را به دست قدرت خود بيافريد و از روح خود، در تو بدميد و ملائكه را به سجده بر تو وادار نمود، پس چرا وقتى دستور داد: از يك درخت بهشت نخورى، نافرمانى كردى؟
 
آدم گفت: اى موسى! بگو ببينم، خطيئه من در تورات چند سال قبل از خلقتم نوشته شده؟ گفت: سى هزار سال. آدم گفت: همين طور است. آنگاه امام صادق «عليه السلام» فرمود: آدم با همين كلام، موسى را قانع ساخت.
 
مؤلف: قريب به اين معنا را علامه سيوطى، در «الدرّ المنثور»، به چند طريق، از رسول خدا «ص» نقل كرده.
 
و در علل، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: به خدا سوگند، خدای تعالى آدم را براى دنيا خلق كرده بود، و اگر او را در بهشت جاى داد، براى اين بود كه نافرمانى بكند، و آنگاه او را به همان جای كه براى آن جا خلقتش كرده بود، برگرداند.


# مؤ لف : قريب باين معنا را علامه سيوطى در المنثور بچند طريق از رسول خدا (ص ) نقل كرده .
مؤلف: اين معنا، در روايت عياشى، از امام صادق «عليه السلام» هم گذشت كه فرمود: آدم دوستى از ميانه ملائكه داشت، (تا آخر حديث).


و در علل از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: بخدا سوگند خدايتعالى آدم را براى دنيا خلق كرده بود، و اگر او را در بهشت جاى داد، براى اين بود كه نافرمانى بكند، و آنگاه او را بهمانجائيكه براى آنجا خلقتش كرده بود، برگرداند.
و در كتاب احتجاج، در ضمن احتجاج على «عليه السلام» با مرد شامى، كه از آن جناب پرسيده بود: گرامى ترين وادی هاى روى زمين كجاست؟ فرمود: بيابانى است كه آن جا را «سرانديب» می خوانند. آدم وقتى از آسمان هبوط كرد، در آن جا سقوط كرد.


# مؤ لف : اين معنا در روايت عياشى ، از امام صادق عليه السلام هم گذشت ، كه فرمود: آدم دوستى از ميانه ملائكه داشت ، (تا آخر حديث ).
مؤلف: مقابل اين روايت، روايات بسيار زيادى است كه دلالت دارد بر اين كه آدم در مكه سقوط كرد، و بعضى از اين روايات گذشت. ممكن هم هست ميانه اين روايات مختلف جمع كرده، گفت: ممكن است آن جناب، اول از آسمان به سرانديب فرود آمده، و بار دوم، از سرانديب، به سرزمين مكه هبوط كرده باشد، نه به دو نزول، در عرض هم، تا جمع ممكن نباشد.


و در كتاب احتجاج ، در ضمن احتجاج على عليه السلام با مرد شامى ، كه از آنجناب پرسيده بود: گرامى ترين واديهاى روى زمين كجا است ؟ فرمود: بيابانى است كه آنجا را سرانديب ميخوانند، آدم وقتى از آسمان هبوط كرد، در آنجا سقوط كرد.
و در «الدرّ المنثور»، از طبرانى، و از كتاب عظمت ابى الشيخ، و ابن مردويه، همگى از ابوذر روايت شده كه گفت:  


# مؤ لف : مقابل اين روايت ، روايات بسيار زيادى است ، كه دلالت دارد بر اينكه آدم در مكه سقوط كرد، و بعضى از اين روايات گذشت ، ممكن هم هست ميانه اين روايات مختلف ، جمع كرده ، گفت : ممكن است آنجناب اول از آسمان به سرانديب فرود آمده ، و بار دوم از سرانديب به سرزمين مكه هبوط كرده باشد، نه به دو نزول ، در عرض هم ، تا جمع ممكن نباشد.
حضور حضرت رسول «ص» عرضه داشتم: يا رسول اللّه! آيا به نظر شما آدم پيغمبر بود، يا نه؟


و در درالمنثور از طبرانى ، و از كتاب عظمت ابى الشيخ ، و ابن مردويه ، همگى از ابى ذر، روايت شده كه گفت : حضور حضرت رسول عرضه داشتم : يا رسول اللّه ! آيا بنظر شما آدم پيغمبر بود، يا نه ؟ در پاسخ فرمود: هم نبى بود، و هم رسول ، چون خدايتعالى قبلا با او صحبت كرده بود، و فرموده بود: «'''يا آدم اسكن انت و زوجك الجنه '''» پس معلوم ميشود بآنجناب وحى ميشده .
در پاسخ فرمود: هم نبى بود و هم رسول. چون خدای تعالى قبلا با او صحبت كرده بود و فرموده بود: «يَا آدَمُ اسكُن أنتَ وَ زَوجُكَ الجَنَّة». پس معلوم می شود به آن جناب وحى می شده.


# مؤ لف : اهل سنت و جماعت ، قريب باين معنا را بچند طريق روايت كرده اند.
مؤلف: اهل سنت و جماعت، قريب به اين معنا را، به چند طريق روايت كرده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۲۶ </center>
<span id='link262'><span>
<span id='link262'><span>
۲۰٬۲۹۵

ویرایش