۲۰٬۲۹۵
ویرایش
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
خدای تعالى با نكره آوردن لفظ «كلمات»، امر آن كلمات را مبهم گذاشت و فرمود: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِمَاتٍ» الخ، و اطلاق لفظ «كلمه»، بر موجود عينى در قرآن كريم آمده، و در آيه: «بِكَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسِيحُ عَيسَى بنُ مَريَمَ»، صريحا اين لفظ را در عيسى بن مريم «عليهما السلام» اطلاق نموده. | خدای تعالى با نكره آوردن لفظ «كلمات»، امر آن كلمات را مبهم گذاشت و فرمود: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِمَاتٍ» الخ، و اطلاق لفظ «كلمه»، بر موجود عينى در قرآن كريم آمده، و در آيه: «بِكَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسِيحُ عَيسَى بنُ مَريَمَ»، صريحا اين لفظ را در عيسى بن مريم «عليهما السلام» اطلاق نموده. | ||
و اما اين كه بعضى از | و اما اين كه بعضى از مفسران گفته اند كه: منظور از «كلمات»، كلماتى است كه خدا در سوره «اعراف» از آدم و حوا حكايت كرده و فرموده: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمنَا أنفُسَنَا وَ إن لَم تَغفِر لَنَا وَ تَرحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِينَ»، تفسير صحيحى نيست. | ||
بلكه ظاهر | براى اين كه مسئله «توبه»، همان طور كه آيات اين سوره، يعنى سوره «بقره» دلالت مى كند، بعد از واقعه هبوط به زمين واقع شده. چون مى فرمايد: «فَقُلنَا اهبِطُوا بَعضُكُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ»، تا آن جا كه مى فرمايد: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيهِ»، و اين كلماتى كه آدم و همسرش به آن تكلم كرده اند، قبل از هبوط، و در بهشت آموخته بودند. چون در سوره «اعراف» مى فرمايد: «فَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا ألَم أنهَكُمَا عَن تِلكُمَا الشَّجَرَةَ»، تا آن جا كه مى فرمايد: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمنَا أنفُسَنَا». و در آخر مى فرمايد: «قَالَ اهبِطُوا بَعضُكُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ». پس اقرار به ظلم به نفس در بهشت واقع شده، نه در زمين، و حال آن كه گفتيم: تلقى كلمات در زمين بوده، بلكه ظاهر اين كه گفتند: «پروردگارا! به خود ستم كرديم»، تذلل و خضوعى است از آن دو، در مقابل ندایى كه خدا به آنان كرد. | ||
خواسته اند بعد از اعتراف به ربوبيت خدا و اين كه به خاطر ظلمى كه كرديم، مشرف به خطر خسران شده ايم، اعلام كنند به اين كه: امر به دست خداى سبحان است، هر جور بخواهد، امر مى كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۲۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۲۵ </center> | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرموده: | ||
موسى از پروردگارش مسئلت كرد: بين او و آدم جمع كند، و خدا هم جمع نموده، وى را موفق به زيارت او نمود. موسى گفت: اى پدر! مگر جز اين بود كه خدا تو را به دست قدرت خود بيافريد و از روح خود، در تو بدميد و ملائكه را به سجده بر تو وادار نمود، پس چرا وقتى دستور داد: از يك درخت بهشت نخورى، نافرمانى كردى؟ | |||
آدم گفت: اى موسى! بگو ببينم، خطيئه من در تورات چند سال قبل از خلقتم نوشته شده؟ گفت: سى هزار سال. آدم گفت: همين طور است. آنگاه امام صادق «عليه السلام» فرمود: آدم با همين كلام، موسى را قانع ساخت. | |||
مؤلف: قريب به اين معنا را علامه سيوطى، در «الدرّ المنثور»، به چند طريق، از رسول خدا «ص» نقل كرده. | |||
و در علل، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: به خدا سوگند، خدای تعالى آدم را براى دنيا خلق كرده بود، و اگر او را در بهشت جاى داد، براى اين بود كه نافرمانى بكند، و آنگاه او را به همان جای كه براى آن جا خلقتش كرده بود، برگرداند. | |||
مؤلف: اين معنا، در روايت عياشى، از امام صادق «عليه السلام» هم گذشت كه فرمود: آدم دوستى از ميانه ملائكه داشت، (تا آخر حديث). | |||
و در | و در كتاب احتجاج، در ضمن احتجاج على «عليه السلام» با مرد شامى، كه از آن جناب پرسيده بود: گرامى ترين وادی هاى روى زمين كجاست؟ فرمود: بيابانى است كه آن جا را «سرانديب» می خوانند. آدم وقتى از آسمان هبوط كرد، در آن جا سقوط كرد. | ||
مؤلف: مقابل اين روايت، روايات بسيار زيادى است كه دلالت دارد بر اين كه آدم در مكه سقوط كرد، و بعضى از اين روايات گذشت. ممكن هم هست ميانه اين روايات مختلف جمع كرده، گفت: ممكن است آن جناب، اول از آسمان به سرانديب فرود آمده، و بار دوم، از سرانديب، به سرزمين مكه هبوط كرده باشد، نه به دو نزول، در عرض هم، تا جمع ممكن نباشد. | |||
و در كتاب | و در «الدرّ المنثور»، از طبرانى، و از كتاب عظمت ابى الشيخ، و ابن مردويه، همگى از ابوذر روايت شده كه گفت: | ||
حضور حضرت رسول «ص» عرضه داشتم: يا رسول اللّه! آيا به نظر شما آدم پيغمبر بود، يا نه؟ | |||
در پاسخ فرمود: هم نبى بود و هم رسول. چون خدای تعالى قبلا با او صحبت كرده بود و فرموده بود: «يَا آدَمُ اسكُن أنتَ وَ زَوجُكَ الجَنَّة». پس معلوم می شود به آن جناب وحى می شده. | |||
مؤلف: اهل سنت و جماعت، قريب به اين معنا را، به چند طريق روايت كرده اند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۲۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۲۶ </center> | ||
<span id='link262'><span> | <span id='link262'><span> |
ویرایش