گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:
<span id='link114'><span>
<span id='link114'><span>


==توهم عجيب بعضى از مفسران، در مورد داستان هاى قرآن كريم ==
==توهم عجيب بعضى از مفسّران، در مورد داستان هاى قرآن كريم ==
اينجاست كه بايد خواننده عزيز را از توهم عجيب و غريبى كه بعضى از مفسرين در آيه مورد بحث كرده اند خبردار كنيم ، راستى توهم عجيبى است، و آن اين است كه:  
اين جاست كه بايد خواننده عزيز را از توهم عجيب و غريبى كه بعضى از مفسّران در آيه مورد بحث كرده اند، خبردار كنيم. راستى توهم عجيبى است و آن، اين است كه:  


اگر قرآن اسم پدر ابراهيم را نبرده ، نسبت به روش هدايتى قرآن تازگى ندارد چون قرآن هميشه بيانش بر فروگذارى و توضيح ندادن در تاريخ انبيا و قصص گذشتگان است ، مثلا در هيچ جاى قرآن ديده نمى شود كه روز وقوع حادثه و تاريخ آن را ذكر نموده و يا از محل وقوع آن اسم برده و يا اوضاع طبيعى و اجتماعى و سياسى مردمى را كه تاريخشان را ذكر مى كند روشن كرده باشد.  
اگر قرآن اسم پدر ابراهيم را نبرده، نسبت به روش هدايتى قرآن تازگى ندارد. چون قرآن هميشه بيانش بر فروگذارى و توضيح ندادن در تاريخ انبيا و قصص گذشتگان است. مثلا در هيچ جاى قرآن ديده نمى شود كه روز وقوع حادثه و تاريخ آن را ذكر نموده و يا از محل وقوع آن اسم برده و يا اوضاع طبيعى و اجتماعى و سياسى مردمى را كه تاريخشان را ذكر مى كند، روشن كرده باشد.  


و اين بى اعتنايى شايد به خاطر آن باشد كه مى خواهد طورى داستان را نقل كرده باشد، كه نتيجه بهترى عايد شود، حال اين داستان صحيح است يا نه و در چه زمانى و در چه محلى واقع شده كارى به آن ندارد.  
و اين بى اعتنايى، شايد به خاطر آن باشد كه مى خواهد طورى داستان را نقل كرده باشد، كه نتيجه بهترى عايد شود. حال اين داستان صحيح است، يا نه و در چه زمانى و در چه محلى واقع شده، كارى به آن ندارد.  


آرى بعيد نيست كه قرآن كريم به منظور رسيدن به مقصود خود كه همانا هدايت به سوى سعادت انسانى است داستانهاى معروف در بين مردم و مخصوصا بين اهل كتاب را گرفته و از نقل آن براى منظور خود استفاده كند، هر چند اطمينانى در صحت آن داستانها و اطلاعى از خصوصيات آنها نداشته باشد، حتى گر چه داستان مزبور افسانه اى خيالى باشد.  
آرى، بعيد نيست كه قرآن كريم، به منظور رسيدن به مقصود خود، كه همانا هدايت به سوى سعادت انسانى است، داستان هاى معروف در بين مردم و مخصوصا بين اهل كتاب را گرفته و از نقل آن براى منظور خود استفاده كند، هر چند اطمينانى در صحت آن داستان ها و اطلاعى از خصوصيات آن ها نداشته باشد. حتى گرچه داستان مزبور، افسانه اى خيالى باشد.  


از آن جمله داستان موسى و همسفرش يوشع بن نون و داستان مردن چهل هزار نفر از قوم موسى و زنده شدن آنان در زمان سومين خليفه آنجناب و امثال آن است.
از آن جمله، داستان موسى و همسفرش يوشع بن نون و داستان مُردن چهل هزار نفر از قوم موسى و زنده شدن آنان در زمان سومين خليفه آن جناب و امثال آن است.


و اين سخن ، خود خطاى بزرگى است ، زيرا مساله داستاننويسى و فنون آن كه در جاى خود صحيح نيز هست ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۳۶ </center>
هيچ ربطى به قرآن كريم ندارد. زيرا قرآن كتاب تاريخ و رمان نيست بلكه كتاب عزيزى است كه نه در خود آن باطلى هست و نه بعدها دست دسيسه بازان ، مى تواند باطلى را در آن راه دهد، اين خود قرآن است كه خود را در آيات زيادى كه فعلا از ذكر آنها خوددارى مى شود، چنين توصيف مى كند:  
و اين سخن، خود خطاى بزرگى است. زيرا مسأله داستان نويسى و فنون آن، كه در جاى خود صحيح نيز هست، هيچ ربطى به قرآن كريم ندارد. زيرا قرآن، كتاب تاريخ و رمان نيست، بلكه كتاب عزيزى است، كه نه در خود آن باطلى هست و نه بعدها دست دسيسه بازان، مى تواند باطلى را در آن راه دهد. اين، خود قرآن است كه خود را در آيات زيادى كه فعلا از ذكر آن ها خوددارى مى شود، چنين توصيف مى كند:  


«قرآن جز حق نمى گويد» و «بعد از حق چيزى جز گمراهى نيست»، «قرآن كتابيست كه هيچ وقت به منظور حق و هدايت به آن، كمك از داستان هاى باطل و گمراه كننده نمى گيرد»، «قرآن كتابيست كه به سوى حق و راه راست هدايت مى كند»، «آنچه در قرآن است ، حجت مى باشد براى كسى كه به آن تمسك جويد، و حجت است عليه آنكس كه آنرا ترك گويد». با اين حال چگونه يك دانشمند كنجكاو، به خود اجازه مى دهد كه بگويد: قرآن به منظور هدايت، از رأى باطل و داستان هاى دروغين و خرافات و تخيلات نيز استفاده كرده است ؟.
«قرآن جز حق نمى گويد»، و «بعد از حق، چيزى جز گمراهى نيست»، «قرآن، كتابی است كه هيچ وقت به منظور حق و هدايت به آن، از داستان هاى باطل و گمراه كننده کمک نمى گيرد»، «قرآن، كتابی است كه به سوى حق و راه راست هدايت مى كند»، «آنچه در قرآن است، حجت مى باشد براى كسى كه به آن تمسك جويد، و حجت است عليه آن كس كه آن را ترك گويد».  
 
با اين حال، چگونه يك دانشمند كنجكاو، به خود اجازه مى دهد كه بگويد: قرآن به منظور هدايت، از رأى باطل و داستان هاى دروغين و خرافات و تخيّلات نيز استفاده كرده است؟




۱۹٬۲۴۱

ویرایش