گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و در اينكه معاد براى به كرسى نشاندن وعده هائى است كه داده ، فرموده : «'''كما بدانا اول خلق نعيده وعدا علينا انا كنا فاعلين '''» و آيات ديگرى كه در اين باب هست ، و در اينكه عبادت غرض اصلى از آفريدن جن و انس است فرموده : «'''و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون '''».
و در اين كه معاد براى به كرسى نشاندن وعده هایى است كه داده، فرموده: «كَمَا بَدَأنَا أوَّلَ خَلقٍ نُعِيدُهُ وَعداً عَلَينَا إنّا كُنَّا فَاعِلِين»، و آيات ديگرى كه در اين باب هست، و در اين كه «عبادت» غرض اصلى از آفريدن جن و انس است، فرموده: «وَ مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإنسَ إلّا لِيَعبُدُونَ».


و اگر عمل صالح و يا انسان صالح و نيكوكار را غرض از خلقت معرفى كرده منافات با اين معنا ندارد كه مى بينيم در خلقت ، اغراض ديگرى نيز هست ، و انسان در حقيقت يكى از آن اغراض است ، براى اينكه وحدت و اتصالى كه حاكم بر سراسر عالم است اين معنا را تجويز مى كند، كه در مقام بيان غرض از خلقت يك بار نام انسان برده شود، بار ديگر نام موجودى ديگر، براى اينكه همه اين انواع موجودات محصول ارتباط و نتيجه ازدواج عامى است كه دائما در بين اجزاى عالم جريان دارد.  
و اگر عمل صالح و يا انسان صالح و نيكوكار را غرض از خلقت معرفى كرده، منافات با اين معنا ندارد كه مى بينيم در خلقت، اغراض ديگرى نيز هست، و انسان در حقيقت، يكى از آن اغراض است. براى اين كه وحدت و اتصالى كه حاكم بر سراسر عالَم است، اين معنا را تجويز مى كند، كه در مقام بيان غرض از خلقت، يك بار نام انسان برده شود، بار ديگر نام موجودى ديگر. براى اين كه همه اين انواع موجودات، محصول ارتباط و نتيجه ازدواج عامى است كه دائما در بين اجزاى عالَم جريان دارد.  


پس چه مانعى دارد كه يك بار به نوع انسان بگويند كه از خلقت آسمانها و زمين تو منظور بودى ، و بار ديگر به نوعى ديگر از موجودات.
پس چه مانعى دارد كه يك بار به نوع انسان بگويند كه از خلقت آسمان ها و زمين، تو منظور بودى، و بار ديگر به نوعى ديگر از موجودات.


استنتاج وجود ملائكه قبل از خلقت آسمانها و زمين ، از جمله : «'''و كان عرشه على الماء'''»  
استنتاج وجود ملائكه قبل از خلقت آسمانها و زمين ، از جمله : «'''و كان عرشه على الماء'''»  


علاوه بر اين ، انسان كاملترين انواع موجودات و متقن ترين مخلوقات جسمانى موجود در آسمانها و زمين است ، و اگر جنس بشر در جانب علم و عمل رشدى صالح و نموى درست داشته باشد ذات او از هر موجود ديگر افضل و شريفتر و مقامش رفيعتر است و درجه بلندترى دارد، هر چند كه آسمانها هيكلى بسيار بزرگتر دارند، و خداى تعالى در مقام احتجاج عليه كفار خطاب به ايشان مى فرمايد: «'''ءانتم اشد خلقا ام السماء بنيها'''».  
علاوه بر اين، انسان كامل ترين انواع موجودات و متقن ترين مخلوقات جسمانى موجود در آسمان ها و زمين است، و اگر جنس بشر در جانب علم و عمل رشدى صالح و نموى درست داشته باشد، ذات او از هر موجود ديگر افضل و شريف تر و مقامش رفيع تر است و درجه بلندترى دارد. هر چند كه آسمان ها هيكلى بسيار بزرگتر دارند، و خداى تعالى، در مقام احتجاج عليه كفار خطاب به ايشان مى فرمايد: «ءَأنتُم أشَدُّ خَلقاً أمِ السَّمَاءُ بَنَيهَا».  


و معلوم است كه هر مصنوعى كه مشتمل بر كمال و نقص باشد، كمال آن ، غرض و مورد نظر صانع آن است نه نقص آن ، و به همين جهت است كه خود ما مراحل مختلف وجود انسان را كه روزى منى بود و سپس جنين شد و آنگاه طفل شد و همچنين ساير مراحل آن را مقدمه وجود يك انسان كامل و تمام عيار شمرده مى گوييم اين مراحل ، مقدمه پديد آمدن آن انسان است ، چون غرض اصلى ، پديد آمدن آن انسان كامل است ، و اما مراحل نقص آن منظور نيست و همچنين است هر موجود ديگر.
و معلوم است كه هر مصنوعى كه مشتمل بر كمال و نقص باشد، كمال آن، غرض و مورد نظر صانع آن است، نه نقص آن. و به همين جهت است كه خود ما مراحل مختلف وجود انسان را كه روزى منى بود و سپس جنين شد و آنگاه طفل شد و همچنين ساير مراحل آن را، مقدمه وجود يك انسان كامل و تمام عيار شمرده، مى گوييم: اين مراحل، مقدمه پديد آمدن آن انسان است. چون غرض اصلى، پديد آمدن آن انسان كامل است، و اما مراحل نقص آن منظور نيست و همچنين است هر موجود ديگر.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۷ </center>
و با اين بيان روشن مى شود كه بهترين افراد انسان - اگر در بين انسانها افرادى باشند كه از هر جهت برترى داشته باشند - غايت و غرض اصلى از خلقت آسمانها و زمينند، و لفظ آيه نيز خالى از اشاره و دلالت بر اين معنا نيست ، براى اينكه جمله «'''ايكم احسن عملا'''» ميفهماند كه مقصود اصلى مشخص كردن كسى است كه بهتر از ديگران عمل مى كند چه اينكه آن ديگران اصلا عمل خوب نداشته باشند، و يا داشته باشند ولى به پايه آنان نرسند.  
و با اين بيان روشن مى شود كه بهترين افراد انسان - اگر در بين انسان ها افرادى باشند كه از هر جهت برترى داشته باشند - غايت و غرض اصلى از خلقت آسمان ها و زمين اند، و لفظ آيه نيز، خالى از اشاره و دلالت بر اين معنا نيست. براى اين كه جملۀ «أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً»، می فهماند كه مقصود اصلى، مشخص كردن كسى است كه بهتر از ديگران عمل مى كند، چه اين كه آن ديگران اصلا عمل خوب نداشته باشند، و يا داشته باشند، ولى به پايه آنان نرسند.  


پس ، كسى كه عملش از عمل تمامى افراد بهتر است ، چه اينكه تمامى افراد نيكوكار باشند ولى به پايه آن شخص نرسند، و يا اصلا نيكوكار نباشند بلكه بدكار باشند، مشخص كردن آن كس غرض و مقصود از خلقت است ، و با اين بيان معناى حديث قدسى كه در آن خداى تعالى در خطاب به پيامبر گرامياش فرموده : «'''لو لاك لما خلقت الافلاك - اگر تو در نظر نبودى من افلاك را نمى آفريدم '''» روشن مى شود، براى اينكه آن جناب از تمامى افراد بشر افضل است .
پس كسى كه عملش از عمل تمامى افراد بهتر است، چه اين كه تمامى افراد نيكوكار باشند، ولى به پايه آن شخص نرسند، و يا اصلا نيكوكار نباشند، بلكه بدكار باشند، مشخص كردن آن كس غرض و مقصود از خلقت است، و با اين بيان، معناى حديث قدسى كه در آن خداى تعالى در خطاب به پيامبر گرامی اش فرموده: «لَولَاكَ لَمَا خَلَقتُ الأفلَاك: اگر تو در نظر نبودى، من افلاك را نمى آفريدم» روشن مى شود. براى اين كه آن جناب، از تمامى افراد بشر افضل است.
<span id='link152'><span>
<span id='link152'><span>
و در مجمع البيان آمده كه جبائى گفته است : در اين آيه دلالتى است بر اينكه قبل از خلقت آسمانها و زمين ملائكه بوده اند، زيرا آيه صريح است در اينكه قبل از خلقت آسمانها و زمين عرش خدا بر آب بوده و آفريدن عرش بر آب هيچ حسنى ندارد، مگر وقتى كه در آن ميان مكلفى باشد تا از راه عرش و آب استدلال بر وجود صاحب عرش كند.


و على بن عيسى گفته : سخن جبائى درست نيست ، زيرا خبر دادن از اينكه عرش خدا قبل از خلقت آسمانها و زمين بر آب بوده تنها فايده اش استدلال مكلفين آن زمان نيست ، بلكه ممكن است اين خبر مصلحتى براى مكلفين داشته باشد كه بعد از خلقت آسمانها و زمين خلق شده اند (مثل جن و انس )، پس ما مجبور نيستيم وجه جبائى را بپذيريم . سيد مرتضى - قدس سره - نيز همين نظريه را اختيار كرده.
و در مجمع البيان آمده كه جبایى گفته است: در اين آيه، دلالتى است بر اين كه قبل از خلقت آسمان ها و زمين ملائكه بوده اند. زيرا آيه صريح است در اين كه قبل از خلقت آسمان ها و زمين، عرش خدا بر آب بوده و آفريدن عرش بر آب هيچ حسنى ندارد، مگر وقتى كه در آن ميان مكلفى باشد تا از راه عرش و آب، استدلال بر وجود صاحب عرش كند.  


مؤلف: اين دو نظريه اى كه صاحب مجمع البيان نقل كرده اساسش مذهب معتزله است ، كه گفته اند: افعال خداى تعالى معلل به اغراض ‍ است ، و هيچ كار خدا بدون غرض و مصلحت و جهات حسن نيست ، هر چند كه اين مصلحت عبارت باشد از اينكه ملائكه را خلق كند و آنگاه به مكلفين ، يعنى همان ملائكه خبر دهد كه عرشش بر آب است ، و آن مكلفين از اين خبر عبرت بگيرند و به خدا ايمان بياورند، و با ايمان آوردنشان مصلحتى از مصالحشان تاءمين گردد. ليكن ما در بحثهاى قبلى خود گفتيم كه اين سخن درست نيست ، زيرا هيچ چيزى (و حتى غرض و هدف و نتيجه و علت و امثال اينها) نمى تواند در خدا حكم كند،
و على بن عيسى گفته: سخن جبایى درست نيست. زيرا خبر دادن از اين كه عرش خدا قبل از خلقت آسمان ها و زمين بر آب بوده، تنها فايده اش استدلال مكلفين آن زمان نيست، بلكه ممكن است اين خبر، مصلحتى براى مكلفين داشته باشد، كه بعد از خلقت آسمان ها و زمين خلق شده اند، (مثل جنّ و انس). پس ما مجبور نيستيم وجه جبایى را بپذيريم. سيد مرتضى - قدس سره - نيز همين نظريه را اختيار كرده.
 
مؤلف: اين دو نظريه اى كه صاحب مجمع البيان نقل كرده، اساسش مذهب معتزله است، كه گفته اند: افعال خداى تعالى، معلّل به اغراض است، و هيچ كار خدا بدون غرض و مصلحت و جهات حسن نيست، هر چند كه اين مصلحت عبارت باشد از اين كه ملائكه را خلق كند و آنگاه به مكلفين، يعنى همان ملائكه خبر دهد كه عرشش بر آب است، و آن مكلفين از اين خبر عبرت بگيرند و به خدا ايمان بياورند، و با ايمان آوردنشان، مصلحتى از مصالحشان تأمين گردد. ليكن ما در بحث هاى قبلى خود گفتيم كه اين سخن درست نيست. زيرا هيچ چيزى (و حتى غرض و هدف و نتيجه و علت و امثال اين ها) نمى تواند در خدا حكم كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۸ </center>
و خداى تعالى را محكوم خود سازد، و گفتيم كه غير خدا هر چه كه فرض شود اگر داراى واقعيت باشد - نه صرف اعتبار - مخلوق خدا و تحت تدبير خدا است ، آرى : «'''ان الحكم الا لله '''» و «'''اللّه خالق كل شى ء'''»، حكم منحصرا كار خدا است ، غير او حاكمى نيست تا در او حكم كند و اثر بگذارد، و غير او هر چه كه فرض شود مخلوق او است .
و خداى تعالى را محكوم خود سازد، و گفتيم كه غير خدا، هرچه كه فرض شود، اگر داراى واقعيت باشد - نه صرف اعتبار - مخلوق خدا و تحت تدبير خدا است.
 
آرى «إنِ الحُكمُ إلّا لِلّهّ» و «اللّهُ خَالِقُ كُلِّ شَئ»، حكم، منحصرا كار خدا است، غير او حاكمى نيست تا در او حكم كند و اثر بگذارد، و غير او، هر چه كه فرض شود، مخلوق او است.
<span id='link153'><span>
<span id='link153'><span>


==مراد از كفار از اينكه مساءله معاد و بعث بعد از مرگ سحر خواندند ==
==مراد از كفار از اين كه مسأله معاد و بعث بعد از مرگ سحر خواندند ==
پس جهات حسن و مصلحت (و غرض و هدف و امثال اينها) امورى است كه بر ما حكم مى كند و ما را وادار مى سازد به اينكه برخيزيم و فلان كار را شروع كنيم تا آن غرض حاصل گردد، و اين جهات حسن و مصلحتها امورى هستند خارج از (ذات ) و خارج از افعال ما، كه در ما بدان جهت كه ما فاعل هستيم و با انجام كارهاى خود ميخواهيم سعادت زندگى خود را تاءمين كنيم اثرى ميگذارند، اما آيا خداى سبحان نيز مثل ما است كه تحت تاءثير چيزى قرار گيرد؟  
پس جهات حسن و مصلحت (و غرض و هدف و امثال اين ها)، امورى است كه بر ما حكم مى كند و ما را وادار مى سازد به اين كه برخيزيم و فلان كار را شروع كنيم تا آن غرض حاصل گردد، و اين جهات حسن و مصلحت ها امورى هستند خارج از (ذات) و خارج از افعال ما، كه در ما بدان جهت كه ما فاعل هستيم و با انجام كارهاى خود می خواهيم سعادت زندگى خود را تأمين كنيم، اثرى می گذارند، اما آيا خداى سبحان نيز، مثل ما است كه تحت تأثير چيزى قرار گيرد؟  
 
نه! حاشا، او اجلّ از اين است. براى اين كه اين جهات حسن و مصالح، قوانين عمومى هستند كه از نظام عمومى عالَم و روابط موجود بين اجزاى خلقت گرفته شده اند.
 
(مثلا اگر ما به خاطر مصلحت سيرى غذا می خوريم، و به خاطر مصلحت سلامتى از دوا استفاده مى كنيم، اين مصلحت ها از نظام عمومى عالَم گرفته شده كه اولا انسان نيازمند به غذا و بيمار محتاج دوا است، و ثانيا فلان موجود می تواند غذاى بشر باشد - بر خلاف چيزهایى ديگر كه نمى تواند غذاى بشر واقع گردد - و فلان دوا، فلان اثر را در مزاج بشر دارد. پس همه آنچه كه ما مصلحتش می خوانيم، امورى است خارج از ما كه قبل از ما در عالم و در نظام جارى در عالم وجود داشته).
 
و اين عالَم و نظام جارى در آن، فعل خداى سبحان است، و به هيچ وجه ممكن نيست كه مفهوم انتزاع شده از چيزى جلوتر از آن چيز تحقق يابد. مثلا مصلحت، كه امرى است انتزاعى جلوتر از منشأ انتزاعش، يعنى فعل تحقق يابد، و تازه به اين حد هم قناعت ننموده، حتى از صاحب فعل هم جلو بيفتد، و قبل از صاحب فعل، تحقق داشته باشد و در صاحب فعل اثر بگذارد.


نه ، حاشا، او اجل از اين است ، براى اينكه اين جهات حسن و مصالح ، قوانين عمومى هستند كه از نظام عمومى عالم و روابط موجود بين اجزاى خلقت گرفته شده اند، (مثلا اگر ما به خاطر مصلحت سيرى غذا ميخوريم ، و به خاطر مصلحت سلامتى از دوا استفاده مى كنيم ، اين مصلحتها از نظام عمومى عالم گرفته شده كه اولا انسان نيازمند به غذا و بيمار محتاج دوا است ، و ثانيا فلان موجود ميتواند غذاى بشر باشد - بر خلاف چيزهائى ديگر كه نمى تواند غذاى بشر واقع گردد - و فلان دوا، فلان اثر را در مزاج بشر دارد، پس همه آنچه كه ما مصلحتش ميخوانيم امورى است خارج از ما كه قبل از ما در عالم و در نظام جارى در عالم وجود داشته )، و اين عالم و نظام جارى در آن فعل خداى سبحان است ، و به هيچ وجه ممكن نيست كه مفهوم انتزاع شده از چيزى جلوتر از آن چيز تحقق يابد، مثلا مصلحت ، كه امرى است انتزاعى جلوتر از منشاء انتزاعش يعنى فعل تحقق يابد، و تازه به اين حد هم قناعت ننموده حتى از صاحب فعل هم جلو بيفتد، و قبل از صاحب فعل ، تحقق داشته باشد و در صاحب فعل اثر بگذارد.
و اما اين كه در آيه شريفه، خلقت آسمان ها و زمين را با جملۀ «لَيَبلُوَكُم أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً» تعليل كرده، و نيز تعليل هاى بسيار ديگرى نظاير اين تعليل كه در قرآن كريم آمده، در حقيقت از قبيل تعليل به فوايدى است كه در خلقت هست، و به مصالحى كه بر آن متفرع مى شود، و خداى تعالى در جاى ديگر نيز خبر داده كه فعلش خالى از حسن نيست، و فرموده:


و اما اينكه در آيه شريفه خلقت آسمانها و زمين را با جمله «'''ليبلوكم ايكم احسن عملا'''» تعليل كرده ، و نيز تعليلهاى بسيار ديگرى نظاير اين تعليل كه در قرآن كريم آمده در حقيقت از قبيل تعليل به فوايدى است كه در خلقت هست ، و به مصالحى كه بر آن متفرع مى شود، و خداى تعالى در جاى ديگر نيز خبر داده كه فعلش خالى از حسن نيست ، و فرموده : «'''الذى احسن كل شى ء خلقه '''». پس خداى سبحان خيرى است كه در او هيچ شرى نيست ، و حسنى است كه در او هيچ قبحى وجود ندارد، و معلوم است كسى كه چنين باشد به هيچ وجه شر و قبيح از او صادر نمى شود.
«الَّذِى أحسَنَ كُلَّ شَئ خَلقَهُ». پس خداى سبحان، خيرى است كه در او هيچ شرى نيست، و حُسنى است كه در او هيچ قبحى وجود ندارد. و معلوم است كسى كه چنين باشد، به هيچ وجه، شر و قبيح از او صادر نمى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۹ </center>
و مقتضاى آنچه در گذشته بيان شد اين نيست كه معناى حسن اين باشد كه از خدا سر زده باشد، و به عبارتى ديگر: نيك آن چيزى باشد كه خدا انجام داده و يا مردم را امر كرده باشد كه آن را انجام دهند، هر چند كه عقل آن را قبيح بداند، و قبيح آن باشد كه از خدا صادر نشده ، و يا مردم را از انجام آن نهى كرده باشد، هر چند كه عقل آن را حسن و زيبا بداند، براى اينكه چنين چيزى با اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «'''قل ان اللّه لا يامر بالفحشاء'''» سازگار نيست.
و مقتضاى آنچه در گذشته بيان شد، اين نيست كه معناى حُسن اين باشد كه از خدا سر زده باشد، و به عبارتى ديگر: نيك آن چيزى باشد كه خدا انجام داده و يا مردم را امر كرده باشد كه آن را انجام دهند، هرچند كه عقل آن را قبيح بداند، و قبيح آن باشد كه از خدا صادر نشده، و يا مردم را از انجام آن نهى كرده باشد، هر چند كه عقل آن را حسن و زيبا بداند. براى اين كه چنين چيزى با اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «قُل إنَّ اللّهَ لَا يَأمُرُ بِالفَحشَاء» سازگار نيست.


مقصود از كلمه امت در آيه: «و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امة معدودة»
==مقصود از كلمه امت در آيه: «و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امة معدودة»==


«'''لَئن قُلْت إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّبِينٌ'''»:
«'''لَئن قُلْت إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّبِينٌ'''»:
۱۵٬۹۴۷

ویرایش