گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
فاعل «يَأخُذَهُم»، خداى سبحان است و در قرآن كريم، بسيار «اخذ» به خدا نسبت داده شده. بعضى گفته اند: فاعل آن عذاب است، يعنى عذاب آنان را بگيرد.
فاعل «يَأخُذَهُم»، خداى سبحان است و در قرآن كريم، بسيار «اخذ» به خدا نسبت داده شده. بعضى گفته اند: فاعل آن عذاب است، يعنى عذاب آنان را بگيرد.


==مراد از «اخذ در تقلب» و «اخذ بر تخوف» كه مشركان بدان تهديد شده اند==
==مراد از تهدید مشرکان، به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»==


و كلمه تقلب به معناى حالى بحالى شدن است، و مراد، تحول مشركين در مقاصد و اعمال زشتشان و انتقال از نعمتى به نعمت ديگر از نعمتهاى مادى است، چنانچه در جاى ديگر فرموده: «لا يغرنك تقلب الذين كفروا فى البلاد متاع قليل ثم ماويهم جهنم و بئس المهاد».
و كلمۀ «تقلّب»، به معناى حالى به حالى شدن است، و مراد، تحول مشركان در مقاصد و اعمال زشتشان و انتقال از نعمتى به نعمت ديگر، از نعمت هاى مادى است. چنانچه در جاى ديگر فرموده: «لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِى البِلَادِ * مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأوَيهُم جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المِهَادُ».


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۸۲ </center>
پس مراد از اخذ ايشان در تقلبشان اين شد كه خدا (و يا عذاب) ايشان را در عين سرگرمى و تقلب در گناهان و مكر با خدا و رسول بگيرد، و ممكن هم هست كه معنا اين باشد كه خدا ايشان را با خود همان نعمتهايى كه در آن غوطه مى خورند عذابشان كند، يعنى نعمت آنان را بر ايشان نقمت سازد، و اين نسبت به جمله «فما هم بمعجزين» سازگارتر و مناسب تر است.
پس مراد از «أخذ» ايشان در «تقلّب» شان، اين شد كه خدا (و يا عذاب) ايشان را در عين سرگرمى و تقلّب در گناهان و مكر با خدا و رسول بگيرد. و ممكن هم هست كه معنا اين باشد كه: خدا ايشان را با خود همان نعمت هايى كه در آن غوطه مى خورند، عذابشان كند. يعنى نعمت آنان را بر ايشان نقمت سازد، و اين نسبت به جملۀ «فَمَا هُم بِمُعجِزِينَ»، سازگارتر و مناسب تر است.


و اين كه فرمود: «فما هم بمعجزين» در مقام تعليل اخذ در تقلب و در مكر است، يعنى ايشان خدا را در آنچه مى خواهد عاجز نخواهند كرد به واسطه غلبه بر خدا و يا بواسطه فرار از حكم او. و معنا واضح است.
و اين كه فرمود: «فَمَا هُم بِمُعجِزِين»، در مقام تعليل «أخذ در تقلّب» و در مكر است. يعنى ايشان، خدا را در آنچه مى خواهد، عاجز نخواهند كرد، به واسطه غلبه بر خدا و يا به واسطه فرار از حكم او. و معنا واضح است.


«'''أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ'''»:
«'''أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ'''»:


كلمه «تخوف» به معناى تمكن و جاى گيرى ترس در دل است، پس «اخذ بر تخوف»، به معناى عذابى است كه با سابقه ترس فرا رسد، و خلاصه قبلا نشانه هايش برسد تا هر كه مى خواهد به وسيله توبه و ندامت و امثال آن از فرا رسيدن آن جلوگيرى كند و بنابراين، اخذ بر تخوف در مقابل آمدن «عذاب من حيث لا يشعرون» است، اولى عذاب با مقدمه و نشانه هاى قبلى و دومى عذاب بى خبر و ناگهانى است.
كلمۀ «تَخَوُّف»، به معناى تمكن و جاى گيرى ترس در دل است. پس «أخذ بر تخوّف»، به معناى عذابى است كه با سابقه ترس فرا رسد، و خلاصه قبلا نشانه هايش برسد، تا هر كه مى خواهد به وسيله توبه و ندامت و امثال آن از فرارسيدن آن جلوگيرى كند. بنابراين، «أخذ بر تخوّف»، در مقابل آمدن «عذاب مِن حَيثُ لَا يَشعُرُون» است. اولى عذاب با مقدمه و نشانه هاى قبلى، و دومى عذاب بى خبر و ناگهانى است.


و چه بسا بعضى گفته اند كه: اخذ بر تخوف، به معناى عذاب به هر چيزى است كه ترسناك باشد ولى هلاكت نياورد، مانند زلزله و طوفان و غير آن دو.
و چه بسا بعضى گفته اند كه: «أخذ بر تخوّف»، به معناى عذاب به هر چيزى است كه ترسناك باشد، ولى هلاكت نياورد، مانند زلزله و طوفان و غير آن دو.


و باز چه بسا بعضى گفته اند كه معناى تخوف ، تنقص است ، يعنى اينكه خداوند ايشان را به نقص ميوه ها و ساير نعمت ها مبتلا نمايد، و به تدريج يكى پس از ديگرى نعمتهاى خوبى را از ايشان سلب كند، مثلا امنيت و سپس باران و آنگاه ارزانى و فراوانى و در آخر سلامت بدنى را از ايشان بگيرد، و همين طور.
و باز چه بسا بعضى گفته اند كه: معناى «تخوّف»، تنقّص است. يعنى اين كه خداوند ايشان را به نقص ميوه ها و ساير نعمت ها مبتلا نمايد، و به تدريج، يكى پس از ديگرى، نعمت هاى خوبى را از ايشان سلب كند. مثلا امنيت و سپس باران و آنگاه ارزانى و فراوانى و در آخر، سلامت بدنى را از ايشان بگيرد، و همين طور.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۸۳ </center>
و اينكه فرموده: «ان ربكم لرؤف رحيم» در مقابل تعليل، و بيان اخذ بر تخوف است، و معنايش اين است كه اگر خداى تعالى از ميان همه عذابها، عذاب اخذ بر تخوف را كه نسبت به عذاب هاى شمرده شده عذاب آسانترى است انتخاب فرمود از اين جهت بود كه او رؤف و مهربان است و در تعبير «ربكم» نيز اشاره اى به اين علت هست، و اين تعليل نسبت به دو وجه اول از وجوه تفسير روشن است.  
و اين كه فرموده: «إنَّ رَبَّكُم لَرَؤِفٌ رَحِيمٌ»، در مقابل تعليل، و بيان أخذ بر تخوّف است، و معنايش اين است كه: اگر خداى تعالى از ميان همه عذاب ها، عذاب اخذ بر تخوّف را كه نسبت به عذاب هاى شمرده شده، عذاب آسانترى است، انتخاب فرمود، از اين جهت بود كه او، «رؤف» و «مهربان است». و در تعبير «رَبَّكُم» نيز، اشاره اى به اين علت هست، و اين تعليل نسبت به دو وجه اول از وجوه تفسير، روشن است.  


اما نسبت به وجه سوم كه بعضى گفتند مراد از تخوف ناقص كردن نعمت ها است علت بودنش از اين باب است كه كم كردن نعمت ها خود مهلت و فرصتى است كه بدكاران در آن مهلت توانند توبه نموده مافات را به نحوى جبران نمايند.
اما نسبت به وجه سوم كه بعضى گفتند: مراد از «تخوّف»، ناقص كردن نعمت ها است، علت بودنش از اين باب است كه كم كردن نعمت ها، خود مهلت و فرصتى است كه بدكاران در آن مهلت می توانند توبه نموده، مافات را به نحوى جبران نمايند.


البته اين را هم بايد دانست كه شمردن عذاب در آيه مورد بحث چنانچه بعضى گفته اند دليل بر اين نيست كه عذاب خدا منحصر در همانها است، بلكه انواعى از آن را مى شمارد.
البته اين را هم بايد دانست كه شمردن عذاب در آيه مورد، بحث چنانچه بعضى گفته اند، دليل بر اين نيست كه عذاب خدا، منحصر در همان ها است، بلكه انواعى از آن را مى شمارد.
<span id='link259'><span>
<span id='link259'><span>


۲۰٬۵۶۷

ویرایش