گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:


==كلام فخر رازى در شأن نزول سوره «ليل» و نقد و بررسى آن ==
==كلام فخر رازى در شأن نزول سوره «ليل» و نقد و بررسى آن ==
از سوى ديگر، از طرق اهل سنّت رواياتى آمده كه اين سوره، درباره ابوبكر نازل شده. فخر رازى، در تفسير كبيرش گفته: همۀ مفسّران اجماع دارند بر اين كه: مراد از آن، يعنى از كلمۀ اتقى، ابوبكر است، ولى بايد دانست كه شيعه، به تمامی شان، منكر اين روايت اند و مى گويند: اين سوره درباره على بن ابى طالب نازل شده. به دليل اين كه: قرآن، در جاى ديگر نيز، به دادن زكاتش ستوده، فرموده: «'''يؤتون الزكوة و هم راكعون'''». پس ‍ آيه «'''الأتقى الّذى يؤتى ماله يتزكّى'''» هم، به مضمون همان آيه اشاره دارد، و آنگاه كلمۀ «'''أتقى '''» را به معناى افضل خلق در تقوا، و يا به عبارت ديگر، باتقواترين خلق گرفته اند كه اشكال آن گذشت.
از سوى ديگر، از طرق اهل سنّت رواياتى آمده كه اين سوره، درباره ابوبكر نازل شده. فخر رازى، در تفسير كبيرش گفته: همۀ مفسّران اجماع دارند بر اين كه: مراد از آن، يعنى از كلمۀ اتقى، ابوبكر است، ولى بايد دانست كه شيعه، به تمامی شان، منكر اين روايت اند و مى گويند: اين سوره درباره على بن ابى طالب نازل شده. به دليل اين كه: قرآن، در جاى ديگر نيز، به دادن زكاتش ستوده، فرموده: «يؤتون الزكوة و هم راكعون». پس ‍ آيه «الأتقى الّذى يؤتى ماله يتزكّى» هم، به مضمون همان آيه اشاره دارد، و آنگاه كلمۀ «أتقى» را به معناى افضل خلق در تقوا، و يا به عبارت ديگر، باتقواترين خلق گرفته اند كه اشكال آن گذشت.


و اما اينكه به شيعه نسبت داده شده كه همگى روايت بالا را منكر شده اند، و روايت ابى دحداح را پذيرفته اند دليل مورد اعتمادشان صحيح حميرى گذشته ، و روايات ديگرى است كه همان مفاد را مى رساند.
و اما اين كه به شيعه نسبت داده شده كه همگى روايت بالا را منكر شده اند، و روايت ابودحداح را پذيرفته اند، دليل مورد اعتمادشان صحيح «حميرى» گذشته و روايات ديگرى است، كه همان مفاد را مى رساند.


بله در يك روايت ضعيف از برقى ، از اسماعيل بن مهران ، از ايمن بن محرز، از ابى بصير، از امام صادق (عليه السلام ) آمده كه در تفسير آيه «'''و سيجنبها الاتقى '''» فرمود: اما اين آيه مربوط است به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، و هر كه او را پيروى كند، و اما آيه «'''الذى يوتى ماله يتزكى '''»، در خصوص امير المؤ منين (عليه السلام ) است چون درباره همان جناب است كه در جاى ديگر فرموده : «'''و يوتون الزكوه و هم راكعون '''» و اما آيه «'''و ما لا حد عنده من نعمه تجزى '''» راجع به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است كه احدى به او نعمتى نداده تا جزاى آن را از او طلبكار باشد بلكه نعمت آن جناب است كه بر تمامى خلايق جارى است ، صلوات اللّه عليه .
بله، در يك روايت ضعيف از برقى، از اسماعيل بن مهران، از ايمن بن محرز، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» آمده كه در تفسير آيه «و سيجنّبُهَا الأتقى» فرمود:
امّا اين آيه مربوط است به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، و هر كه او را پيروى كند. و امّا آيه «الّذى يؤتى ماله يتزكّى»، در خصوص اميرالمؤمنين «عليه السلام» است. چون درباره همان جناب است كه در جاى ديگر فرموده: «و يؤتون الزكوة و هم راكعون»؛ و اما آيه «و ما لأحد عنده من نعمة تُجزى» راجع به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» است كه احدى به او نعمتى نداده تا جزاى آن را از او طلبكار باشد، بلكه نعمت آن جناب است كه بر تمامى خلايق جارى است، صلوات اللّه عليه.


و اين روايت به خاطر اينكه يكى از راويانش يعنى ايمن بن محرز شناخته شده نيست ضعيف و غير قابل اعتماد است . علاوه بر اين ، مضمون آن جنبه تطبيق عمومات بر مصاديق را دارد، و جنبه تفسيرى ندارد، و يكى از ادله واضح آن اين است كه موصوف يعنى كلمه اتقى را بر رسول خدا تطبيق كرده ، و صفت آن را كه آيه «'''الذى يوتى ماله ...'''» است ، بر امير المومنين ، و دوباره آيه بعدى را بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) تطبيق نموده ، و اگر اين روايت درست باشد نظم كلام بكلى بهم مى خورد، البته اين در صورتى است كه كلمه «'''واو'''» در آيه «'''و الذى يوتى ...'''» در روايت اضافه شده باشد، (همچنانكه مى بينيم در قرآن واو ندارد) و اما اگر فرض كنيم كه جزو آيه بوده ، روايت از نظر تحريف مردود است ، چون جزو روايات تحريف شمرده مى شود، كه همه مردودند.
و اين روايت، به خاطر اين كه يكى از راويانش، يعنى «ايمن بن محرز» شناخته شده نيست، ضعيف و غيرقابل اعتماد است. افزون بر اين، مضمون آن جنبه تطبيق عمومات بر مصاديق را دارد و جنبۀ تفسيرى ندارد؛ و يكى از ادله واضح آن، اين است كه موصوف، يعنى كلمۀ «أتقى» را بر رسول خدا تطبيق كرده، و صفت آن را كه آيه «الّذى يؤتى مالَه ...» است، بر اميرالمؤمنين، و دوباره آيه بعدى را بر رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» تطبيق نموده. و اگر اين روايت درست باشد، نظم كلام به كلّى بهم مى خورد. البته اين در صورتى است كه كلمۀ «واو» در آيه «و الّذى يؤتى ...» در روايت اضافه شده باشد. (همچنان كه مى بينيم در قرآن واو ندارد). و امّا اگر فرض كنيم كه جزو آيه بوده، روايت از نظر تحريف مردود است، چون جزو روايات تحريف شمرده مى شود، كه همه مردودند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۲۰ </center>
و از حميرى حكايت شده كه از احمد بن محمد، از احمد بن محمد ابن ابى نصر، از ابى الحسن رضا (عليه السلام ) روايت كرده كه راوى گفت : از آن جناب از معناى آيه «'''ان علينا للهدى '''» پرسيدم ، فرمود: آرى خدا است هر كه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد گمراه مى كند.
و از حميرى حكايت شده كه از احمد بن محمّد، از احمد بن محمّد ابن ابى نصر، از ابى الحسن رضا «عليه السلام» روايت كرده كه راوى گفت: از آن جناب، از معناى آيه «إنّ علينا للهدى» پرسيدم. فرمود: آرى، خداست هر كه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد، گمراه مى كند.


عرضه داشتم : خدا امورت را اصلاح كند، جمعى از ياران ما پنداشته اند كه معرفت اكتسابى است ، هر كس فكر خود را درست بكار بيندازد به معرفت مى رسد.
عرضه داشتم: خدا امورت را اصلاح كند، جمعى از ياران ما پنداشته اند كه معرفت اكتسابى است، هر كس فكر خود را درست به كار بيندازد، به معرفت مى رسد.
امام اين سخن را نادرست دانست و فرمود: اينها اگر درست مى گويند چرا اين خير را براى خود كسب نمى كنند؟ نه ، چنين نيست كه هر كس ‍ بخواهد و به هر مقدار كه بخواهد بتواند معرفت كسب كند، هيچ احدى از مردم را نمى بينى مگر آنكه از جهاتى از بعضى ديگر بهتر است ، و آن بعض از جهاتى ديگر از او بهترند، نمونه اش بنى هاشمند كه موضعشان موضعى است كه مى دانى ، قرابتشان با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به حدى است كه مى دانى ، و همه مى دانيم كه آنان سزاوارترند به خلافت از شما، مع ذلك از آن محرومند، گمان مى كنى آل محمد (عليهم السلام ) به فكر خود نبودند؟ و آيا مى توانى بگويى كه شما راه و رسم زندگى را مى دانيد و ايشان نمى دانند؟
آنگاه فرمود: ابو جعفر (عليه السلام ) مى فرمود: اگر براى همه مردم مقدور بود همه ما را دوست مى داشتند.


مؤلف: اما هدايت - كه در اينجا منظور از آن رساندن به هدف است - تنها كار خداى سبحان است ، براى اينكه اين هدايت از شوون ربوبيت است . و اما گمراه كردن ، منظور از آن گمراهى به عنوان مجازات است ، نه گمراه كردن ابتدايى ، كه چنين اضلالى به خداى تعالى نسبت داده نمى شود، پس هر جا اضلال به جناب او منسوب مى شود در حقيقت معنايش امساك از نازل كردن رحمت و هدايت نكردن است ، نه گمراه كردن ، و چون هدايت كار او است امساك از آن هم منسوب به او است .
امام اين سخن را نادرست دانست و فرمود: اين ها اگر درست مى گويند، چرا اين خير را براى خود كسب نمى كنند؟ نه، چنين نيست كه هر كس ‍ بخواهد و به هر مقدار كه بخواهد، بتواند معرفت كسب كند. هيچ احدى از مردم را نمى بينى مگر آن كه از جهاتى، از بعضى ديگر بهتر است، و آن بعض از جهاتى ديگر، از او بهترند. نمونه اش، بنى هاشم اند كه موضعشان، موضعى است كه مى دانى؛ قرابتشان با رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» به حدى است كه مى دانى. و همه مى دانيم كه آنان سزاوارترند به خلافت از شما، مع ذلك، از آن محروم اند. گمان مى كنى آل محمّد «عليهم السلام» به فكر خود نبودند؟ و آيا مى توانى بگويى كه شما، راه و رسم زندگى را مى دانيد و ايشان نمى دانند؟
 
آنگاه فرمود: ابوجعفر «عليه السلام» مى فرمود: اگر براى همه مردم مقدور بود، همه ما را دوست مى داشتند.
 
مؤلف: اما هدايت - كه در اين جا منظور از آن رساندن به هدف است - تنها كار خداى سبحان است. براى اين كه اين هدايت، از شؤون ربوبيّت است. و اما گمراه كردن، منظور از آن، گمراهى به عنوان مجازات است، نه گمراه كردن ابتدايى، كه چنين اضلالى به خداى تعالى نسبت داده نمى شود. پس هرجا اضلال به جناب او منسوب مى شود، در حقيقت معنايش امساك از نازل كردن رحمت و هدايت نكردن است، نه گمراه كردن. و چون هدايت كار اوست، امساك از آن هم منسوب به اوست.
سوره ضحى
سوره ضحى
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۲۱ </center>
۱۹٬۳۰۲

ویرایش