گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




توضيح و توجيه اينكه مقصود از فتح مبين در آيه : ((انا فتحنا لك فتحا مبينا(( صلح حديبيه است
==مقصود از فتح مبين در آيه: «إنّا فَتَحنَا لَكَ فَتحاً مُبِيناً»، صلح حديبيه است==
و اما اينكه اين صلح فتحى مبين است كه خدا به پيغمبرش روزى كرده ، دقت در لحن آيات مربوط به اين داستان ، سرش را روشن مى كند، چون بيرون شدن رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و مؤ منين به منظور حج خانه خدا، عملى بسيار خطرناك بود، آنقدر كه اميد برگشتن به مدينه عادتا محتمل نبود، و آيه ((بل ظننتم ان لن ينقلب الرسول و المؤ منون الى اهليهم ابدا(( به همين معنا اشاره مى كند؛ چون مسلمانان عده اى قليل ، يعنى هزار و چهار صد نفر بودند و با پاى خود به طرف قريش مى رفتند، قريشى كه داغ جنگ بدر و احد و احزاب را از آنان در دل دارند، قريشى كه داراى پيروانى بسيارند و نيز داراى شوكت و قوتند، و مسلمانان كجا مى توانند حريف لشكر نيرومند مشركين ، آن هم در داخل شهر آنان باشند؟
و اما اين كه اين صلح، «فتحى مبين» است كه خدا به پيغمبرش روزى كرده، دقت در لحن آيات مربوط به اين داستان، سرّش را روشن مى كند. چون بيرون شدن رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و مؤمنان به منظور حج خانه خدا، عملى بسيار خطرناك بود. آن قدر كه اميد برگشتن به مدينه عادتا محتمل نبود، و آيه «بَل ظَنَنتُم أن لَن يَنقَلِبَ الرّسُول وَ المُؤمِنُون إلى أهلِيهِم أبداً»، به همين معنا اشاره مى كند. چون مسلمانان عده اى قليل، يعنى هزار و چهار صد نفر بودند و با پاى خود به طرف قريش مى رفتند. قريشى كه داغ جنگ بدر و اُحُد و احزاب را از آنان در دل دارند. قريشى كه داراى پيروانى بسيارند و نيز داراى شوكت و قوت اند، و مسلمانان كجا مى توانند حريف لشكر نيرومند مشركان، آن هم در داخل شهر آنان باشند؟
و ليكن خداى سبحان مساءله را به نفع رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و مؤ منين و به ضرر مشركين تغيير داد، به طورى كه مشركين به اين مقدار راضى شدند كه براى مدت ده سال صلح كنند، با اينكه مؤ منين چنين اميدى از آنان نداشتند، ولى سرانجام چنين شد، و صلح كردند كه مدت ده سال جنگ نداشته باشند، و هر يك از قريش به طرف مسلمين رفت ، و يا از طرف مسلمين به طرف قريش رفت ، آزارش ندهند، و در امانش بدانند. و نيز رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آن سال را به مدينه برگردد، و سال بعد به مكه وارد شود، و مردم مكه ، شهر را براى سه روز براى ايشان خالى كنند.
 
وليكن خداى سبحان، مسأله را به نفع رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و مؤمنان و به ضرر مشركان تغيير داد، به طورى كه مشركان به اين مقدار راضى شدند كه براى مدت ده سال صلح كنند، با اين كه مؤمنان چنين اميدى از آنان نداشتند، ولى سرانجام چنين شد، و صلح كردند كه مدت ده سال جنگ نداشته باشند، و هر يك از قريش به طرف مسلمين رفت، و يا از طرف مسلمين به طرف قريش رفت، آزارش ندهند، و در امانش بدانند.  
 
و نيز رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، آن سال را به مدينه برگردد، و سال بعد به مكه وارد شود، و مردم مكه، شهر را براى سه روز، براى ايشان خالى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۸۰ </center>
<span id='link258'><span>
<span id='link258'><span>
==صلح حديبيه مؤ ثرترين عامل براى فتح مكه در قرن هشتم هجرى بود ==
==صلح حديبيّه، مؤثرترين عامل براى فتح مكه، در قرن هشتم هجرى بود ==
و اين سرنوشت روشنترين فتح و پيروزى است كه خدا نصيب پيامبرش كرد و مؤ ثرترين عامل براى فتح مكه در سال هشتم هجرى شد، چون جمع كثيرى از مشركين در اين دو سال بين ((صلح و فتح مكه (( اسلام آوردند، علاوه بر اين ، سال بعد از صلح ، يعنى سال هفتم هجرى ، خيبر و قراى اطرافش را هم فتح كردند، و مسلمانان شوكتى بيشتر يافتند، و دامنه اسلام وسعتى روشن يافت ، و نفرات مسلمين بيشتر شد، و آوازه شان منتشر شد، و بلاد زيادى را اشغال كردند. آنگاه در سال هشتم رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) براى فتح مكه حركت كرد، در حالى كه به جاى هزار و چهار صد نفر در صلح حديبيه ، ده و يا دوازده هزار نفر لشكر داشت .
و اين سرنوشت روشن ترين فتح و پيروزى است كه خدا نصيب پيامبرش كرد و مؤثرترين عامل براى فتح مكه در سال هشتم هجرى شد. چون جمع كثيرى از مشركان در اين دو سال، بين «صلح و فتح مكه»، اسلام آوردند. علاوه بر اين، سال بعد از صلح، يعنى سال هفتم هجرى، خيبر و قراى اطرافش را هم فتح كردند، و مسلمانان شوكتى بيشتر يافتند، و دامنه اسلام وسعتى روشن يافت، و نفرات مسلمين بيشتر شد، و آوازه شان منتشر شد، و بلاد زيادى را اشغال كردند.  
بعضى از مفسرين در باره ((فتح (( گفته اند: مراد از آن ، فتح مكه است ، و معناى ((انا فتحنا لك (( اين است كه ما برايت مقدر كرده ايم كه مكه را بعدها فتح كنى . اما اين تفسير با قرائن آيه نمى سازد.
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از اين فتح ، فتح خيبر است ، و معنايش - بنابر اينكه سوره در هنگام مراجعت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) از صلح حديبيه به مدينه نازل شده باشد - اين است كه ما برايت مقدر كرده ايم كه خيبر را فتح كنى . اين تفسير نيز همانند تفسير قبلى است .
آنگاه در سال هشتم، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، براى فتح مكه حركت كرد، در حالى كه به جاى هزار و چهار صد نفر در صلح حديبيه، ده و يا دوازده هزار نفر لشكر داشت.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از ((فتح (( فتح معنوى است ، كه عبارت است از پيروزى بر دشمنان از نظر مستدل بودن منطق ، و از نظر معجزات درخشان و آشكارى كه كلمه حق به وسيله آنها بر باطل غلبه كرد، و اسلام به وسيله آنها بر كفر غلبه يافت . اين وجه هم هر چند در جاى خود حرف بى اشكالى است ، ليكن با سياق آيات درست در نمى آيد.
 
لِّيَغْفِرَ لَك اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِك وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْك وَ يهْدِيَك صِرَطاً مُّستَقِيماً وَ يَنصرَك اللَّهُ نَصراً عَزِيزاً
بعضى از مفسران، در باره «فتح» گفته اند: مراد از آن، فتح مكه است، و معناى «إنّا فَتَحنَا لَكَ»، اين است كه ما برايت مقدر كرده ايم كه مكه را بعدها فتح كنى. اما اين تفسير با قرائن آيه نمى سازد.
لام در كلمه ((ليغفر(( به طورى كه از ظاهر عبارت برمى آيد لام تعليل است ، ظاهرش اين است كه غرض از اين ((فتح مبين (( عبارت است از ((آمرزش تو نسبت به گناهان گذشته و آينده ات (( و ما مى دانيم كه هيچ رابطه اى بين فتح مذكور با آمرزش گناهان نيست و هيچ معناى معقولى براى تعليل آن فتح به مغفرت به ذهن نمى رسد، پس چه بايد كرد، و چطور آيه را معنا كنيم ؟
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از اين فتح، فتح خيبر است، و معنايش - بنابر اين كه سوره در هنگام مراجعت رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» از صلح حديبيه به مدينه نازل شده باشد - اين است كه ما برايت مقدر كرده ايم كه خيبر را فتح كنى. اين تفسير نيز همانند تفسير قبلى است.
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «فتح»، فتح معنوى است، كه عبارت است از پيروزى بر دشمنان از نظر مستدل بودن منطق، و از نظر معجزات درخشان و آشكارى كه كلمه حق به وسيله آن ها بر باطل غلبه كرد، و اسلام به وسيله آن ها بر كفر غلبه يافت. اين وجه هم، هرچند در جاى خود حرف بى اشكالى است، ليكن با سياق آيات درست در نمى آيد.
 
«'''لِّيَغْفِرَ لَك اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِك وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْك وَ يهْدِيَك صِرَاطاً مُّستَقِيماً وَ يَنصرَك اللَّهُ نَصراً عَزِيزاً'''»:
 
لام در كلمه «لِيَغفِرَ» - به طورى كه از ظاهر عبارت بر مى آيد - لام تعليل است، ظاهرش اين است كه غرض از اين «فتح مبين» عبارت است از: «آمرزش تو نسبت به گناهان گذشته و آينده ات»، و ما مى دانيم كه هيچ رابطه اى بين فتح مذكور با آمرزش گناهان نيست و هيچ معناى معقولى براى تعليل آن فتح به مغفرت به ذهن نمى رسد. پس چه بايد كرد، و چطور آيه را معنا كنيم؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۸۱ </center>
<span id='link259'><span>
<span id='link259'><span>
۱۵٬۹۴۰

ویرایش