گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۵۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
و «صبر»، عبارت است از: ثبات بر شدائد، در مواقعى كه مصائب و يا جنگى پيش مى آيد، و اين دو خُلق، يعنى «وفاى به عهد» و «صبر»، هر چند شامل تمامى اخلاق فاضله نمی شود، ولیكن اگر در كسى پيدا شد، بقيه آن خُلق ها نيز پيدا می شود.
و «صبر»، عبارت است از: ثبات بر شدائد، در مواقعى كه مصائب و يا جنگى پيش مى آيد، و اين دو خُلق، يعنى «وفاى به عهد» و «صبر»، هر چند شامل تمامى اخلاق فاضله نمی شود، ولیكن اگر در كسى پيدا شد، بقيه آن خُلق ها نيز پيدا می شود.


و اين دو خلق، يكى متعلق به سكون است و ديگرى متعلق به حركت. وفاى به عهد، متعلق به حركت، و صبر، متعلق به سكون. پس در حقيقت ذكر اين دو صفت از ميان همه اوصاف مؤمنان، به منزله اين است كه فرموده باشد: «مؤمنان، وقتى حرفى می زنند، پاى حرف خود ايستاده اند و از عمل به گفته خود شانه خالى نمی كنند».
و اين دو خُلق، يكى متعلق به سكون است و ديگرى متعلق به حركت. وفاى به عهد، متعلق به حركت، و صبر، متعلق به سكون. پس در حقيقت ذكر اين دو صفت از ميان همه اوصاف مؤمنان، به منزله اين است كه فرموده باشد: «مؤمنان، وقتى حرفى می زنند، پاى حرف خود ايستاده اند و از عمل به گفته خود شانه خالى نمی كنند».


و اما اين كه براى بار دوم مؤمنان را معرفى نموده كه: «أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا»، براى اين بود كه صدق، وصفى است كه تمامى فضائل علم و عمل را در بر می گيرد. ممكن نيست كسى داراى صدق باشد و عفت و شجاعت و حكمت و عدالت، چهار ريشه اخلاق فاضله را نداشته باشد. چون آدمى به غير از اعتقاد و قول و عمل، چيز ديگرى ندارد و وقتى بنا بگذارد كه جز راست نگويد، ناچار می شود اين سه چيز را با هم مطابق سازد. يعنى نكند، مگر آنچه را كه می گويد و نگويد، مگر آنچه را كه معتقد است و گرنه دچار دروغ می شود.
و اما اين كه براى بار دوم مؤمنان را معرفى نموده كه: «أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا»، براى اين بود كه صدق، وصفى است كه تمامى فضائل علم و عمل را در بر می گيرد. ممكن نيست كسى داراى صدق باشد و عفت و شجاعت و حكمت و عدالت، چهار ريشه اخلاق فاضله را نداشته باشد.  


و انسان مفطور بر قبول حق و خضوع باطنى در برابر آن است، هرچند كه در ظاهر اظهار مخالفت كند.
چون آدمى به غير از اعتقاد و قول و عمل، چيز ديگرى ندارد و وقتى بنا بگذارد كه جز راست نگويد، ناچار می شود اين سه چيز را با هم مطابق سازد. يعنى انجام ندهد، مگر آنچه را كه می گويد و نگويد، مگر آنچه را كه معتقد است و گرنه دچار دروغ می شود.
بنابراين، اگر اذعان به حق كرد و بر حسب فرض بنا گذاشت كه جز راست نگويد، ديگر اظهار مخالفت نمی كند. تنها چيزى را می گويد كه بدآن معتقد است و تنها عملى را می كند كه مطابق گفتارش است. در اين هنگام است كه ايمان خالص و اخلاق فاضله و عمل صالح، همه با هم برايش فراهم می شود.
 
و انسان، مفطور بر قبول حق و خضوع باطنى در برابر آن است، هرچند كه در ظاهر اظهار مخالفت كند.
بنابراين، اگر اذعان به حق كرد و بر حسب فرض بنا گذاشت كه جز راست نگويد، ديگر اظهار مخالفت نمی كند. تنها چيزى را می گويد كه به آن معتقد است و تنها عملى را می كند كه مطابق گفتارش است. در اين هنگام است كه ايمان خالص و اخلاق فاضله و عمل صالح، همه با هم برايش فراهم می شود.


همچنان كه در جاى ديگر نيز، در شأن مؤمنان فرموده: «یَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ: اى كسانی كه ايمان آورده ايد، از خدا بترسيد و با راستگويان باشيد».  
همچنان كه در جاى ديگر نيز، در شأن مؤمنان فرموده: «یَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ: اى كسانی كه ايمان آورده ايد، از خدا بترسيد و با راستگويان باشيد».  
خط ۱۹۱: خط ۱۹۳:
از آن جمله فرموده: «إنَّ الأبرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً * عَيناً يَشرَبُ بِهَا عِبَادُ اللّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفجِيراً * يُوفُونَ بِالنَّذرِ وَ يَخَافُونَ يَوماً كَانَ شَرُّهُ مُستَطِيراً * وَ يُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسكِيناً وَ يَتِيماً وَ أسِيراً * إنَّمَا نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُم جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً». تا آن جا كه مى فرمايد: «وَ جَزَاؤهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً»:  
از آن جمله فرموده: «إنَّ الأبرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً * عَيناً يَشرَبُ بِهَا عِبَادُ اللّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفجِيراً * يُوفُونَ بِالنَّذرِ وَ يَخَافُونَ يَوماً كَانَ شَرُّهُ مُستَطِيراً * وَ يُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسكِيناً وَ يَتِيماً وَ أسِيراً * إنَّمَا نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُم جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً». تا آن جا كه مى فرمايد: «وَ جَزَاؤهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً»:  


به راستى ابرار از جامى می نوشند كه مزاج كافور دارد. چشمه اى كه بندگان خدا از آن می نوشند و آن را به هر جا كه خواهند، روان كنند. نيكوكاران به نذر وفا كنند و از روزى كه شرّ آن روز عالمگير است، بيم دارند و طعام را با آن كه دوستش دارند، به مستمند و يتيم و اسير دهند و منطقشان اين است كه ما شما را فقط براى رضاى خدا طعام می دهيم، و از شما پاداشى و سپاسى نخواهيم.  
به راستى ابرار از جامى می نوشند كه مزاج كافور دارد. چشمه اى كه بندگان خدا از آن می نوشند و آن را به هرجا كه خواهند، روان كنند. نيكوكاران به نذر وفا كنند و از روزى كه شرّ آن روز عالمگير است، بيم دارند و طعام را با آن كه دوستش دارند، به مستمند و يتيم و اسير دهند و منطقشان اين است كه ما شما را فقط براى رضاى خدا طعام می دهيم، و از شما پاداشى و سپاسى نخواهيم.  


تا آن جا كه فرمود: و پروردگارشان هم در عوض آن صبرى كه كردند، بهشت و ديبا پاداششان دهد، كه در اين آيات، ايمان به خدا و ايمان به روز جزا و انفاق در راه خدا و وفاى به عهد و صبر را نام برده.  
تا آن جا كه فرمود: و پروردگارشان هم در عوض آن صبرى كه كردند، بهشت و ديبا پاداششان دهد، كه در اين آيات، «ايمان به خدا» و «ايمان به روز جزا» و «انفاق در راه خدا» و «وفاى به عهد» و «صبر» را نام برده.  


و نيز فرموده: «كَلَّا إنَّ كِتَابَ الأبرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ * وَ مَا أدرَيكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَرقُومٌ * يَشهَدُهُ المُقَرَّبُونَ * إنَّ الأبرَارَ لَفِى نَعِيمٍ». تا آن جا كه مى فرمايد: «يُسقَونَ مِن رَحِيقٍ مَختُومٍ»، و تا آن جا كه مى فرمايد: «عَيناً يَشرَبُ بِهَا المُقَرَّبُونَ»:  
و نيز فرموده: «كَلَّا إنَّ كِتَابَ الأبرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ * وَ مَا أدرَيكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَرقُومٌ * يَشهَدُهُ المُقَرَّبُونَ * إنَّ الأبرَارَ لَفِى نَعِيمٍ». تا آن جا كه مى فرمايد: «يُسقَونَ مِن رَحِيقٍ مَختُومٍ»، و تا آن جا كه مى فرمايد: «عَيناً يَشرَبُ بِهَا المُقَرَّبُونَ»:  
خط ۲۰۱: خط ۲۰۳:
كه اگر ميان اين آيات و آيات سوره «دهر» كه گذشت، تطبيق به عمل آيد، آن وقت حقيقت وصف مؤمنان و فرجام كارشان - اگر در آن دقت كنى - به خوبى روشن می گردد.
كه اگر ميان اين آيات و آيات سوره «دهر» كه گذشت، تطبيق به عمل آيد، آن وقت حقيقت وصف مؤمنان و فرجام كارشان - اگر در آن دقت كنى - به خوبى روشن می گردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۵۳ </center>
از يكسو در اين آيات ايشان را توصيف كرده باينكه عباداللّه هستند، و عباداللّه مقرب درگاه خدايند و در ضمن اوصافى كه براى عباد خود ذكر كرده ، فرموده : «'''ان عبادى ليس لك عليهم سلطان '''»، (تو اى ابليس بر بندگان من تسلط نمى يابى ) و از سوى ديگر مقربين را توصيف كرده ، باينكه : «'''و السابقون السابقون ، اولئك المقربون ، فى جنات النعيم '''»، (سبقت گيرندگان در دنيا بسوى خيرات كه سبقت گيرندگان به مغفرتند در آخرت ، اينان به تنهائى مقربين و در بهشت نعيمند) پس معلوم ميشود اين عباداللّه كه در آخرت بسوى نعمت خدا سبقت مى گيرند، همانهايند كه در دنيا بسوى خيرات سبقت ميگرفتند و اگر به تفحص از حال ايشان ادامه بدهى ، مطالب عجيبى برايت كشف ميشود.
از يك سو در اين آيات، ايشان را توصيف كرده به اين كه «عبادُ اللّه: هستند و «عباد اللّه»، مقرّب درگاه خدايند. و در ضمن اوصافى كه براى عباد خود ذكر كرده، فرموده: «إنَّ عِبَادِى لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطَانٌ: تو اى ابليس، بر بندگان من تسلط نمى يابى». و از سوى ديگر، مقرّبان را توصيف كرده به اين كه: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ المُقَرَّبُونَ * فِى جَنَّاتٍ النَّعِيم: سبقت گيرندگان در دنيا به سوى خيرات، كه سبقت گيرندگان به مغفرت اند در آخرت. اينان، به تنهایى مقرّبان و در بهشت نعيم اند».
 
پس معلوم می شود: اين «عبادُ اللّه» كه در آخرت به سوى نعمت خدا سبقت مى گيرند، همان هايند كه در دنيا، به سوى خيرات سبقت می گرفتند، و اگر به تفحص از حال ايشان ادامه بدهى، مطالب عجيبى برايت كشف می شود.
 
پس از آنچه گذشت، اين معنا روشن شد كه:
 
«ابرار»، داراى مرتبه عاليه اى از ايمان هستند و آن، مرتبه چهارم است كه بيانش گذشت، و خدای تعالى در باره شان فرموده: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَم يَلبِسُوا إيمَانَهُم بِظُلمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ: كسانى كه ايمان آوردند و ايمان خود را با ظلم نياميختند، تنها اينان هستند كه داراى امنيت اند و هم راه يافتگانند».


پس از آنچه گذشت اين معنا روشن شد: كه ابرار داراى مرتبه عاليه اى از ايمان هستند و آن مرتبه چهارم است كه بيانش ‍ گذشت و خدايتعالى در باره شان فرموده : «'''الذين آمنوا، و لم يلبسوا ايمانهم بظلم ، اولئك لهم الامن و هم مهتدون '''»، (كسانى كه ايمان آوردند و ايمان خود را با ظلم نياميختند، تنها اينان هستند كه داراى امنيتند و هم راه يافتگانند).
«'''وَ الصَّابِرِينَ فِى البَأسَاء'''»: كلمۀ «صَابِرِين» را منصوب آورد، يعنى نفرمود: «صَابِرُونَ»، و نصب آن به تقدير مدح است، تا به عظمت امر صبر اشاره كرده باشد.  


«'''و الصابرين فى الباساء'''» كلمه (صابرين ) را منصوب آورد، يعنى نفرمود (صابرون ) و نصب آن به تقدير مدح است تا به عظمت امر صبر اشاره كرده باشد، بعضى هم گفته اند كه اصولا وقتى كلامى كه در وصف كسى ايراد ميشود طول بكشد وصفى پشت سر وصفى بياورند، نظريه علماى ادب بر اين است كه ميان اوصاف گاهگاهى مدح و ذمى بياورند و باين منظور اعراب وصف را مختلف سازند، گاهى به رفع بخوانند و گاهى به نصب .
بعضى هم گفته اند كه: اصولا وقتى كلامى كه در وصف كسى ايراد می شود، طول بكشد، وصفى پشت سر وصفى بياورند. نظريه علماى ادب بر اين است كه ميان اوصاف، گاه گاهى مدح و ذمّى بياورند و به اين منظور، اعراب وصف را مختلف سازند. گاهى به رفع بخوانند و گاهى به نصب.
<span id='link640'><span>
<span id='link640'><span>


۲۰٬۸۸۷

ویرایش