گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸: خط ۱۸:


==شاكر بودن خداى تعالى، وصفى حقيقى است، نه مجازى ==
==شاكر بودن خداى تعالى، وصفى حقيقى است، نه مجازى ==
و كلمه شاكر و عليم دو اسم از اسماء حسناى خدا است و شكر باين معنا است كه شخصى كه مورد احسان كسى قرار گرفته ، احسان او را تلافى كند، يا صرفا احسانش را با زبان اظهار كند كه تو چنين و چنان كردى و يا با عمل آنرا تلافى كند مثلا اگر منعمى بمن با مال خود انعام كرده يا با ثناى جميل انعامش را تلافى كنم و يا آنقدر مال در راه رضاى او خرج كنم تا او از من راضى شود و عمل من از احسان او حكايت كند.
و كلمه «شاكر» و «عليم»، دو اسم از اسماء حُسناى خدا است و «شكر»، به اين معناست كه شخصى كه مورد احسان كسى قرار گرفته، احسان او را تلافى كند، يا صرفا احسانش را با زبان اظهار كند كه تو چنين و چنان كردى و يا با عمل، آن را تلافى كند. مثلا اگر منعمى به من با مال خود انعام كرده، يا با ثناى جميل انعامش را تلافى كنم و يا آن قدر مال در راه رضاى او خرج كنم، تا او از من راضى شود و عمل من از احسان او حكايت كند.
و خداى سبحان هر چند كه قديم الاحسان است و هر احسانى كه كسى به كسى بكند باز احسان او است ، واحدى حقى بعهده او ندارد، تا او شكرش بجاى آرد وليكن در عين حال خودش اعمال صالحه بندگان را با اينكه همان هم احسان او است به بندگان ، مع ذلك احسان بنده را به خودش خوانده و خود را شكرگزار بنده نيكوكارش خوانده است ، و اين خود احسانى است بالاى احسان ، و به همين عنايت فرموده :


«'''هل جزاء الاحسان الا الاحسان '''» (آيا پاداش احسان بنده به خداوند، غير احسان خداوند به بنده ميتواند باشد)؟
و خداى سبحان، هرچند كه قديم الاحسان است و هر احسانى كه كسى به كسى بكند، باز احسان او است، و احدى حقى به عهده او ندارد، تا او شكرش به جاى آرد، وليكن در عين حال، خودش اعمال صالحه بندگان را با اين كه همان هم احسان اوست به بندگان، مع ذلك احسان بنده را به خودش خوانده و خود را شكرگزار بنده نيكوكارش خوانده است.


و نيز فرموده : «'''ان هذا كان لكم جزاء، و كان سعيكم مشكورا'''»، (اين است جزاى شما، و سعى شما شكرگزارى شده است ) پس اطلاق شكرگزارى بر خدايتعالى ، اطلاقى است حقيقى نه مجازى .
و اين، خود احسانى است بالاى احسان، و به همين عنايت فرموده: «هَل جَزَاءُ الإحسَانِ إلَّا الإحسَان: آيا پاداش احسان بنده به خداوند، غير احسان خداوند به بنده می تواند باشد»؟
 
و نيز فرموده: «إنَّ هَذَا كَانَ لَكُم جَزَاءً وَ كَانَ سَعيُكُم مَشكُوراً: اين است جزاى شما، و سعى شما شكرگزارى شده است». پس اطلاق شكرگزارى بر خدای تعالى، اطلاقى است حقيقى، نه مجازى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۸۲ </center>
<span id='link569'><span>
<span id='link569'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
در تفسير عياشى از بعضى اصحاب اماميه از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه گفت : من از آنجناب از سعى ميانه صفا و مروه پرسيدم كه آيا واجب است و يا مستحب ؟ فرمود: واجب است ، عرضه داشتم : آخر خدايتعالى مى فرمايد: «'''فلا جناح عليه ان يطوف بهما'''»؟ فرمود: اين در عمره قضاء است ، چون رسولخدا (ص ) با مشركين شرط كرده بود كه بتها را از ميانه صفا و مروه بردارند، تا وى و اصحابش سعى كنند، مردى از اصحابش هنوز سعيش ‍ تمام نشده بود كه مشركين دوباره بت ها را به جاى خود عودت دادند، در نتيجه ا ين مسئله پيش آمد كه آيا سعى آن مرد صحيح است و يا بخاطر حضور بت ها باطل ؟ لذا اين آيه شريفه در پاسخ اين سؤ ال نازل شد كه اگر سعى كرده ايد، ميانه صفا و مروه ، در حالى كه بت ها هم بوده اند، عيبى ندارد و جناحى بر شما نيست .
در تفسير عياشى از بعضى اصحاب اماميه از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه گفت : من از آنجناب از سعى ميانه صفا و مروه پرسيدم كه آيا واجب است و يا مستحب ؟ فرمود: واجب است ، عرضه داشتم : آخر خدايتعالى مى فرمايد: «'''فلا جناح عليه ان يطوف بهما'''»؟ فرمود: اين در عمره قضاء است ، چون رسولخدا (ص ) با مشركين شرط كرده بود كه بتها را از ميانه صفا و مروه بردارند، تا وى و اصحابش سعى كنند، مردى از اصحابش هنوز سعيش ‍ تمام نشده بود كه مشركين دوباره بت ها را به جاى خود عودت دادند، در نتيجه ا ين مسئله پيش آمد كه آيا سعى آن مرد صحيح است و يا بخاطر حضور بت ها باطل ؟ لذا اين آيه شريفه در پاسخ اين سؤ ال نازل شد كه اگر سعى كرده ايد، ميانه صفا و مروه ، در حالى كه بت ها هم بوده اند، عيبى ندارد و جناحى بر شما نيست .
۲۰٬۸۸۷

ویرایش