۲۰٬۸۶۰
ویرایش
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
به خلاف نظريه ما كه اين اشكال ها بدان متوجه نيست. ما در وراى اين ادراكات، نفسى مجرّد از ماده قائليم كه سراپاى بدن و سلسله اعصاب و بافته هاى مغزى و حواس ظاهرى و باطنى، همه و همه ابزار و وسائل و وسائط كار او هستند، و او در اين چارديوارى بدن نيست، بلكه تنها ارتباط و علاقه اى به اين بدن دارد. | به خلاف نظريه ما كه اين اشكال ها بدان متوجه نيست. ما در وراى اين ادراكات، نفسى مجرّد از ماده قائليم كه سراپاى بدن و سلسله اعصاب و بافته هاى مغزى و حواس ظاهرى و باطنى، همه و همه ابزار و وسائل و وسائط كار او هستند، و او در اين چارديوارى بدن نيست، بلكه تنها ارتباط و علاقه اى به اين بدن دارد. | ||
و اگر بگويند: آن چيزی كه در ساختمان بدنى من، «من» را درك مى كند، جزئى از مغز است كه ادراك هاى بسيار را به صورت واحد «من» درك مى | و اگر بگويند: آن چيزی كه در ساختمان بدنى من، «من» را درك مى كند، جزئى از مغز است كه ادراك هاى بسيار را به صورت واحد «من» درك مى كند، نه سلسله اعصاب؟ | ||
در جواب می گویيم: باز اشكال به حال خود باقى است، زيرا فرض اين بود كه اين جزء از مغز، عينا خود همان ادراك هاى بسيار و پشت سرِ هم است، نه اين كه در يك طرف مغز سر، | در جواب می گویيم: باز اشكال به حال خود باقى است، زيرا فرض اين بود كه اين جزء از مغز، عينا خود همان ادراك هاى بسيار و پشت سرِ هم است، نه اين كه در يك طرف مغز سر، |
ویرایش