گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
(و اين روش مانند همه آنچه كه اسلام بدان دعوت نموده، بر طبق فطرت و ناموس خلقت است). چون انسان داراى دو جنبه است: يكى جسم و يكى روح. نه جسم تنها است و نه روح تنها، و در نتيجه اگر بخواهد به سعادت زندگى برسد، به هر دو كمال و هر دو سعادت نيازمند است، هم مادى و هم معنوى.
(و اين روش مانند همه آنچه كه اسلام بدان دعوت نموده، بر طبق فطرت و ناموس خلقت است). چون انسان داراى دو جنبه است: يكى جسم و يكى روح. نه جسم تنها است و نه روح تنها، و در نتيجه اگر بخواهد به سعادت زندگى برسد، به هر دو كمال و هر دو سعادت نيازمند است، هم مادى و هم معنوى.


==مراد از «شهادت» و «شُهَدَاءَ عَلَى النّاس»، در آیه شریفه==
==مراد از «شهادت» و شهید بودن رسول خدا «ص» بر امت، در آیه شریفه==


و چون اين امت وسط و عدل است، لذا هر دو طرف افراط و تفريط بايد با آن سنجش شود. پس به همين دليل، «شهيد» بر ساير مردم هم كه در دو طرف قرار دارند، هست. و چون رسول اسلام «ص»، مَثَل اعلاى اين امت است، لذا او «شهيد بر امت» است، و افراد امت بايد خود را با او بسنجند و او، ميزانى است كه حال آحاد و تك تك امت با آن وزن می شود. و «امت»، ميزانى است كه حال ساير امت ها با آن وزن می شود. و خلاصه مردمى كه در دو طرف افراط و تفريط قرار دارند، بايد خود را با امت اسلام بسنجند، و به افراط و تفريط خود متوجه شوند.
و چون اين امت «وسط» و «عدل» است، لذا هر دو طرف افراط و تفريط بايد با آن سنجش شود. پس به همين دليل، «شهيد» بر ساير مردم هم كه در دو طرف قرار دارند، هست. و چون رسول اسلام «ص»، مَثَل اعلاى اين امت است، لذا او «شهيد بر امت» است، و افراد امت بايد خود را با او بسنجند و او، ميزانى است كه حال آحاد و تك تك امت با آن وزن می شود. و «امت»، ميزانى است كه حال ساير امت ها با آن وزن می شود. و خلاصه مردمى كه در دو طرف افراط و تفريط قرار دارند، بايد خود را با امت اسلام بسنجند، و به افراط و تفريط خود متوجه شوند.


اين آن معنایى است كه بعضى از مفسران در تفسير آيه بيان كرده، و گفتار وى، هرچند در جاى خود صحيح و دقيق است، جز اين كه با لفظ آيه منطبق نيست. براى اين كه درست است كه وسط بودن امت، مصحح آن است كه امت نامبرده، ميزان و مرجع براى دو طرف افراط و تفريط باشد، ولى ديگر مصحح آن نيست كه شاهد بر دو طرف هم باشد، و يا دو طرف را مشاهده بكند. چون خيلى روشن است كه هيچ تناسبى ميانه وسط بودن به اين معنا و شاهد بودن نيست.
اين آن معنایى است كه بعضى از مفسران در تفسير آيه بيان كرده، و گفتار وى، هرچند در جاى خود صحيح و دقيق است، جز اين كه با لفظ آيه منطبق نيست. براى اين كه درست است كه وسط بودن امت، مصحح آن است كه امت نامبرده، ميزان و مرجع براى دو طرف افراط و تفريط باشد، ولى ديگر مصحح آن نيست كه شاهد بر دو طرف هم باشد، و يا دو طرف را مشاهده بكند. چون خيلى روشن است كه هيچ تناسبى ميانه وسط بودن به اين معنا و شاهد بودن نيست.
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:


و پُر واضح است كه حواس عادى و معمولى كه در ما هست و نيز قواى متعلق به آن حواس، تنها و تنها می تواند شكل ظاهرى اعمال را ببيند، و گيرم كه ما شاهد بر اعمال ساير امت ها باشيم، در صورتی كه بسيارى از اعمال آن ها در خلوت انجام می شود، تازه تحمل شهادت ما از اعمال آن ها، تنها مربوط به ظاهر و موجود آن اعمال می شود، نه آنچه كه براى حسّ ما، معدوم و غايب است، و حقايق و باطن اعمال، و معانى نفسانى از كفر و ايمان و فوز و خسران و بالاخره هر آنچه كه از حس آدمى پنهان است، كه راهى براى درك و احساس آن نيست، احوالى درونى است، كه مدار حساب و جزاى ربُّ العالمين در قيامت و روز بروز سريره ها بر آن است، همچنان كه خودش فرمود: «وَلَكنِ يُؤاخِذُكُم بِمَا كَسَبَت قُلُوبُكُم: خدا شما را به آنچه در دل هايتان پيدا شده، مؤاخذه مى كند.
و پُر واضح است كه حواس عادى و معمولى كه در ما هست و نيز قواى متعلق به آن حواس، تنها و تنها می تواند شكل ظاهرى اعمال را ببيند، و گيرم كه ما شاهد بر اعمال ساير امت ها باشيم، در صورتی كه بسيارى از اعمال آن ها در خلوت انجام می شود، تازه تحمل شهادت ما از اعمال آن ها، تنها مربوط به ظاهر و موجود آن اعمال می شود، نه آنچه كه براى حسّ ما، معدوم و غايب است، و حقايق و باطن اعمال، و معانى نفسانى از كفر و ايمان و فوز و خسران و بالاخره هر آنچه كه از حس آدمى پنهان است، كه راهى براى درك و احساس آن نيست، احوالى درونى است، كه مدار حساب و جزاى ربُّ العالمين در قيامت و روز بروز سريره ها بر آن است، همچنان كه خودش فرمود: «وَلَكنِ يُؤاخِذُكُم بِمَا كَسَبَت قُلُوبُكُم: خدا شما را به آنچه در دل هايتان پيدا شده، مؤاخذه مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۴۸۴ </center>
پس اين احوال چيزى نيست كه انسان بتواند آن را درك نموده و بشمارد، و از انسان هاى معاصر تشخيص دهد، تا چه رسد به انسان هاى غايب، مگر كسى كه خدا متولّى امر او باشد، و به دست خود، اين گونه اسرار را براى او كشف كند، كه وجود چنين فردى، از آيه «وَ لَا يَملِكُ الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إلّا مَن شَهِدَ بِالحَقِّ وَ هُم يَعلَمُونَ: اين خدايان دروغين كه مشركان به جاى خدا می خوانند، مالك شفاعت نيستند. تنها مالك شفاعت، كسى است كه به حق شاهد باشد، و هم علم داشته باشند»، استفاده می شود كه عيسى «عليه السلام»، به طور قطع از اين افراد است كه خدای تعالى، درباره اش فرموده كه از شهيدان است. همچنان كه در دو آيه قبل گذشت. پس او شهيد به حق است، و عالم به حقيقت.


پس اين احوال چيزى نيست كه انسان بتواند آنرا درك نموده ، و بشمارد، و از انسانهاى معاصر تشخيص دهد، تا چه رسد به انسانهاى غايب ، مگر كسى كه خدا متولى امر او باشد،
و خلاصه كلام اين شد كه:  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۴۸۴ </center>
و بدست خود اينگونه اسرار را براى او كشف كند، كه وجود چنين فردى از آيه «'''و لا يملك الذين يدعون من دونه الشفاعة ، الا من شهد بالحق و هم يعلمون '''»، (اين خدايان دروغين كه مشركين بجاى خدا ميخوانند، مالك شفاعت نيستند، تنها مالك شفاعت كسى است كه به حق شاهد باشد، و هم علم داشته باشند) استفاده ميشود كه عيسى (عليه السلام ) بطور قطع از اين افراد است ، كه خدايتعالى درباره اش فرموده كه از شهيدان است همچنانكه در دو آيه قبل گذشت ، پس او شهيد بحق است ، و عالم به حقيقت .


معناى صحيح «'''شهادت '''» در آيات قرآنى ،تحمل (ديدن ) حقائق اعمال مردم است
«شهادت» مورد نظر آيه، اين نيست كه به قول آن مفسّر، امت داراى دينى كامل و جامع حوائج جسمانى و روحانى باشد. چون علاوه بر اين كه معنایى است خلاف ظاهر كلمه شهادت، خلاف ظاهر آيات شريفه قرآن نيز هست، بلكه عبارت است از: تحمل (ديدن) حقايق اعمال، كه مردم در دنيا انجام مى دهند. چه آن حقيقت سعادت باشد، چه شقاوت. چه ردّ و چه قبول. چه انقياد، و چه تمرّد.


و خلاصه كلام اين شد كه شهادت مورد نظر آيه ، اين نيست كه بقول آن مفسر، امت داراى دينى كامل و جامع حوائج جسمانى و روحانى باشد، چون علاوه بر اينكه معنائى است خلاف ظاهر كلمه شهادت ، خلاف ظاهر آيات شريفه قرآن نيز هست . بلكه عبارتست از تحمل - ديدن - حقايق اعمال ، كه مردم در دنيا انجام مى دهند، چه آن حقيقت سعادت باشد چه شقاوت چه رد، و چه قبول ، چه انقياد، و چه تمرد.
و سپس در روز قيامت بر طبق آنچه ديده شهادت دهد. روزى كه خدای تعالى از هر چيز استشهاد مى كند. حتى از اعضاء بدن انسان شهادت مى گيرد. روزى كه رسول مى گويد: «يَا رَبِّ إنَّ قَومِى اتَّخَذُوا هَذَا القُرآنَ مَهجُوراً: پروردگارا! امت من اين قرآن را متروك گذاشتند».  


و سپس در روز قيامت بر طبق آنچه ديده شهادت دهد، روزى كه خدايتعالى از هر چيز استشهاد مى كند، حتى از اعضاء بدن انسان شهادت مى گيرد، روزى كه رسول مى گويد: «'''يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا'''»، (پروردگارا امت من اين قرآن را متروك گذاشتند). و معلوم است كه چنين مقام كريمى شاءن همه امت نيست ، چون كرامت خاصه ايست براى اولياء طاهرين از ايشان ، و اما صاحبان مرتبه پائين تر از اولياء كه مرتبه افراد عادى و مؤ منين متوسط در سعادت است ، چنين شهادتى ندارند، تا چه رسد به افراد جلف و تو خالى ، و از آن پائين تر، فرعونهاى طاغى اين امت ، (كه هيچ عاقلى جراءت نمى كند بگويد اين طبقه از امت نيز مقام شهادت بر باطن اعمال مردم را دارا هستند).
و معلوم است كه چنين مقام كريمى، شأن همه امت نيست، چون كرامت خاصّه ای است براى اولياء طاهرين از ايشان. و اما صاحبان مرتبه پایين تر از اولياء، كه مرتبه افراد عادى و مؤمنان متوسط در سعادت است، چنين شهادتى ندارند، تا چه رسد به افراد جلف و تو خالى. و از آن پایين تر، فرعون هاى طاغى اين امت، (كه هيچ عاقلى جرأت نمى كند بگويد اين طبقه از امت نيز مقام شهادت بر باطن اعمال مردم را دارا هستند).


انشاءاللّه بزودى در ذيل آيه : «'''و من يطع اللّه و الرسول ، فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين ، و حسن اولئك رفيقا'''»، خواهى ديد: كه كمترين مقامى كه اين شهداء - يعنى شهداى اعمال - دارند، اينست كه در تحت ولايت خدا، و در سايه نعمت اويند، و اصحاب صراط مستقيم هستند، كه در تفسير آيه «'''صراط الذين انعمت عليهم '''»، اجمالش گذشت .
إن شاء اللّه، به زودى در ذيل آيه: «وَ مَن يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءَ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً»، خواهى ديد كه: كمترين مقامى كه اين شهداء - يعنى شهداى اعمال - دارند، اين است كه در تحت ولايت خدا، و در سايه نعمت اويند، و اصحاب صراط مستقيم هستند، كه در تفسير آيه «صِرَاطَ الَّذِينَ أنعَمتَ عَلَيهِم»، اجمالش گذشت.


پس مراد از شهيد بودن امت ، اين است كه شهداء نامبرده و داراى آن خصوصيات ، در اين امت هستند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۴۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۴۸۵ </center>
همچنانكه در قضيه تفضيل بنى اسرائيل بر عالميان معنايش اينست كه افرادى كه بر همه عالميان برترى دارند، در اين امتند، نه اينكه تك تك بنى اسرائيليان بر عالميان برترند، بلكه وصف بعض را به كل نسبت داده ، براى اينكه اين بعض در آن كل هستند، و از آن جمعيتند، پس شهيد بودن امت اسلام به همين معناست ، كه در اين امت كسانى هستند كه شاهد بر مردم باشند، و رسول ، شاهد بر آنان باشد.
پس مراد از «شهيد بودن امت»، اين است كه: شهداء نامبرده و داراى آن خصوصيات، در اين امت هستند،
همچنان كه در قضيه تفضيل بنى اسرائيل بر عالميان، معنايش اين است كه افرادى كه بر همه عالميان برترى دارند، در اين امت اند. نه اين كه تك تك بنى اسرائيليان بر عالميان برترند، بلكه وصف «بعض» را به «كلّ» نسبت داده، براى اين كه اين بعض در آن كلّ هستند، و از آن جمعيت اند.
 
پس «شهيد بودن امت اسلام» به همين معناست، كه در اين امت، كسانى هستند كه شاهد بر مردم باشند، و «رسول»، شاهد بر آنان باشد.


حال اگر بگوئى آيه : «'''و الذين آمنوا باللّه و رسله ، اولئك هم الصديقون و الشهداء عند ربهم '''»، (كسانى كه بخدا و فرستادگانش ايمان مى آورند، آنان نزد پروردگارشان صديقين و شهداء هستند)، دلالت دارد بر اينكه عموم مؤ منين شهداء هستند.
حال اگر بگویى آيه: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِم: كسانى كه به خدا و فرستادگانش ايمان مى آورند، آنان نزد پروردگارشان، صدّيقين و شهداء هستند»، دلالت دارد بر اين كه عموم مؤمنان، «شهداء» هستند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۳۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۱}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۳۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۲۰٬۸۸۷

ویرایش