۱۹٬۲۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
==علت سبقت معانى مادى كلمات وضع شده به ذهن == | ==علت سبقت معانى مادى كلمات وضع شده به ذهن == | ||
توضيح اين كه: انس و عادت - همان طورى كه گفته شده - باعث می شود كه ذهن آدمى در هنگام شنيدن يك كلمه و يا يك جمله، به معناى مادى آن سبقت جويد، و قبل از هر معناى ديگر، آن معناى مادى و يا لواحق آن به ذهن در آيد. و ما انسان ها از آن جایی كه | توضيح اين كه: انس و عادت - همان طورى كه گفته شده - باعث می شود كه ذهن آدمى در هنگام شنيدن يك كلمه و يا يك جمله، به معناى مادى آن سبقت جويد، و قبل از هر معناى ديگر، آن معناى مادى و يا لواحق آن به ذهن در آيد. و ما انسان ها از آن جایی كه بدن هايمان و قواى بدنی مان، مادام كه در اين دنياى مادى هستيم، در ماده غوطه ور است و سر و كارش همه با ماده است، لذا مثلا اگر لفظ حيات، و علم، و قدرت، و سمع، و بصر، و كلام، و اراده، و رضا و غضب، و خلق و امر، و امثال آن را مى شنويم، فورا معناى مادى اين ها به ذهن ما در مى آيد. همان معنایى كه از اين كلمات در خود سراغ داريم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۵ </center> | ||
و همچنين، وقتى كلمات آسمان و زمين، و لوح و قلم، و عرش و كرسى، و فرشته و بال فرشته، و شيطان و لشگريان او، از پياده نظام و سواره نظامش را مى شنويم، مصاديق طبيعى و مادى آن به ذهن ما سبقت می جويد و قبل از هر معناى ديگرى، داخل در فهم ما مى شود. | و همچنين، وقتى كلمات آسمان و زمين، و لوح و قلم، و عرش و كرسى، و فرشته و بال فرشته، و شيطان و لشگريان او، از پياده نظام و سواره نظامش را مى شنويم، مصاديق طبيعى و مادى آن به ذهن ما سبقت می جويد و قبل از هر معناى ديگرى، داخل در فهم ما مى شود. | ||
و چون مى شنويم كه می گويند: | و چون مى شنويم كه می گويند: خدا، عالََم را خلق كرده، و يا فلان كار را كرده، و يا به فلان چيز عالِم است، و يا فلان چيز را اراده كرده و يا خواسته، و يا مى خواهد؛ همه اين ها را مانند خلق، و علم، و اراده، و مشيّت، خودمان مقيّد به زمانش مى كنيم. چون معهود در ذهن ما اين است كه خواسته ماضى و مربوط به گذشته است، و می خواهد مضارع و مربوط به آينده است، درباره (خواسته و می خواهد) خدا همين فرق را مى گذاريم. | ||
باز وقتى مى شنويم كه خدای تعالى مى فرمايد: | باز وقتى مى شنويم كه خدای تعالى مى فرمايد: «وَ لَدَينَا مَزِيدٌ نزد ما بيشتر هم هست». و يا مى فرمايد: «لاتّخذناهُ مِن لَدُنّا از نزد خود مى گيريم نه از ميان شما). و يا مى فرمايد: «وَ مَا عِندَ اللهِ خَيرٌ: آنچه نزد خدا است، بهتر است». و يا مى فرمايد: «إلَيهِ تُرجَعُون: به نزد او بر مى گرديد»، فورا به ذهنمان مى رسد كه كلمه «نزد»، همان معنایى را درباره خدا مى دهد كه درباره ما مى دهد، و آن عبارت است از: حضور در مكانى كه ما هستيم. | ||
و چون مى شنويم كه مى فرمايد: «وَ إذَا أرَدنَا أن نُهلِكَ قَريَةَ أمَرنَا مُترَفِيهَا: چون بخواهيم قريه اى را هلاك كنيم، به عيّاش هايش دستور مى دهيم كه»؛ و يا مى شنويم كه مى فرمايد: «وَ نُرِيدُ أن نَمُنّ: اراده كرده ايم كه منّت نهيم...»، و يا مى شنويم كه مى فرمايد: «يُرِيدُ اللهُ بِكُمُ اليُسرَ: خدا آسانى براى شما اراده كرده»، فورا به ذهنمان مى رسد كه اراده خدا هم از سنخ اراده ماست، و از اين قبيل كلمات را وقتى مى شنويم، مقيد به آن قيودى مى كنيم كه در خود ما مقيّد به آن هاست. | |||
چاره اى هم نداريم. براى اين كه از روز اول كه ما ابناء بشر، لفظ - چه فارسى چه عربى و چه هر زبانى ديگر- را وضع كرديم، براى اين وضع كرديم كه موجودى اجتماعى بوديم، و ناگزير بوديم منويّات خود را به يكديگر بفهمانيم، و فهماندن منويّات وسيله اى مى خواهد. لذا با يكديگر قرار گذاشتيم قبلا كه هر وقت من صداى (آب) را از خود در آوردم، تو بدان كه من آن چيزى را می گويم كه رفع تشنگى مى كند؛ و به همين منوال الفاظ ديگر). | چاره اى هم نداريم. براى اين كه از روز اول كه ما ابناء بشر، لفظ - چه فارسى چه عربى و چه هر زبانى ديگر- را وضع كرديم، براى اين وضع كرديم كه موجودى اجتماعى بوديم، و ناگزير بوديم منويّات خود را به يكديگر بفهمانيم، و فهماندن منويّات وسيله اى مى خواهد. لذا با يكديگر قرار گذاشتيم قبلا كه هر وقت من صداى (آب) را از خود در آوردم، تو بدان كه من آن چيزى را می گويم كه رفع تشنگى مى كند؛ و به همين منوال الفاظ ديگر). | ||
و زندگى اجتماعى را هم حوائج مادى به گردن ما گذاشت، چون منظور از آن اين بود كه دست به دست هم داده، هر يك، يكى از كارهاى اجتماع را انجام دهيم، تا به اين وسيله استكمال كرده باشيم، و كارهاى اجتماعى همه مربوط به امور مادى، و لوازم آن است. ناگزير الفاظ را وضع كرديم، براى مسمّى هایى كه غرض ما را تأمين مى كند. روى اين جهت هر لفظى را كه مى شنويم، فورا معناى | و زندگى اجتماعى را هم حوائج مادى به گردن ما گذاشت، چون منظور از آن اين بود كه دست به دست هم داده، هر يك، يكى از كارهاى اجتماع را انجام دهيم، تا به اين وسيله استكمال كرده باشيم، و كارهاى اجتماعى همه مربوط به امور مادى، و لوازم آن است. ناگزير الفاظ را وضع كرديم، براى مسمّى هایى كه غرض ما را تأمين مى كند. روى اين جهت هر لفظى را كه مى شنويم، فورا معناى مادی اش به ذهنمان مى رسد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۶ </center> | ||
<span id='link11'><span> | <span id='link11'><span> |
ویرایش