گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
==مقصود از اين كه مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند==
==مقصود از اين كه مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند==


«'''وَ يجْعَلُونَ لِمَا لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللَّهِ لَتُسئَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْترُونَ'''»:
«'''وَ يَجْعَلُونَ لِمَا لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللَّهِ لَتُسئَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْترُونَ'''»:


مفسرين گفته اند اين آيه عطف است بر ساير جنايت هاى ايشان كه آيات گذشته بر آنها دلالت مى كرد و تقدير كلام چنين است: «مشركين علاوه بر آنچه برايتان گفتيم مرتكب مى شدند و براى چيزهايى كه علم نداشتند نصيبى قرار مى دادند».  
مفسران گفته اند: اين آيه، عطف است بر ساير جنايت هاى ايشان، كه آيات گذشته بر آن ها دلالت مى كرد و تقدير كلام چنين است: «مشركان، علاوه بر آنچه برايتان گفتيم مرتكب مى شدند و براى چيزهايى كه علم نداشتند، نصيبى قرار مى دادند».  


و ظاهرا كلمه «ما» در جمله  « ما لا يعلمون» موصوله است، و مراد از آن همان آلهه ايشان است، و ضمير در «'''لا يعلمون '''» به مشركين بر مى گردد، و مفعول «لا يعلمون» حذف شده، و معناى جمله چنين است:  
و ظاهرا كلمۀ «مَا» در جملۀ « مَا لَا يَعلَمُون»، موصوله است، و مراد از آن، همان آلهه ايشان است، و ضمير در «لَا يَعلَمُونَ»، به مشركان بر مى گردد، و مفعول «لَا يَعلَمُونَ» حذف شده، و معناى جمله چنين است:  


مشركين براى آلهه خود كه خبر ندارند كه آن آلهه نفع و ضررى ندارند نصيبى از آنچه روزيشان كرده ايم قرار مى دهند. و مقصود از اين قرار دادن، آن نذرى است كه براى بتهاى خود مى كردند، و در سوره انعام آن را چنين حكايت كرده است: «و جعلوا لله مما ذرا من الحرث و الانعام نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا فما كان لشركائهم فلا يصل الى الله و ما كان لله فهو يصل الى شركائهم ساء ما يحكمون». اين وجهى است كه در تفسير آيه گفته اند، وليكن پذيرفتنش بى زحمت نيست.
مشركان، براى آلهه خود كه خبر ندارند كه آن آلهه، نفع و ضررى ندارند، نصيبى از آنچه روزی شان كرده ايم، قرار مى دهند. و مقصود از اين قرار دادن، آن نذرى است كه براى بت هاى خود مى كردند، و در سوره «أنعام»، آن را چنين حكايت كرده است:  
 
«وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمَّا ذَرَأ مِنَ الحَرثِ وَ الأنعَامِ نَصِيباً فَقَالُوا هَذَا لِلّهِ بِزَعمِهِم وَ هَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِم فَلَا يَصِلُ إلَى الله وَ مَا كَانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إلَى شُرَكَائِهِم سَاءَ مَا يَحكُمُون». اين وجهى است كه در تفسير آيه گفته اند، وليكن پذيرفتنش بى زحمت نيست.


وجه ديگرى كه ممكن است گفته شود اين است كه عطف بر جمله «يشركون» باشد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۹۷ </center>
كه در سابق گذشت و تقديرش چنين باشد: «اذا فريق منكم بربهم يشركون و يجعلون لما لا يعلمون نصيبا مما رزقناهم» و مقصود از «ما لا يعلمون» اسباب ظاهرى باشد كه آثار را بطور استقلال به آنها نسبت مى دادند و به حقيقت حال آنها جاهل بودند و جزما نمى دانستند كه آنها نفع و ضررى دارند، با اينكه احيانا مى ديدند كه از آن آثار كه توقع آن را داشتند تخلف مى كنند.
وجه ديگرى كه ممكن است گفته شود، اين است كه: عطف بر جملۀ «يُشرِكُون» باشد، که در سابق گذشت و تقديرش چنين باشد: «إذَا فَرِيقٌ مِنكُم بِرَبِّهِم يُشرِكُونَ وَ يَجعَلُونَ لِمَا لَا يَعلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقنَاهُم»، و مقصود از «مَا لَا يَعلَمُون»، اسباب ظاهرى باشد كه آثار را به طور استقلال به آن ها نسبت مى دادند و به حقيقت حال آن ها جاهل بودند و جز ما نمى دانستند كه آن ها نفع و ضررى دارند، با اين كه احيانا مى ديدند كه از آن آثار كه توقع آن را داشتند، تخلف مى كنند.


در اين آيه فرموده مشركين سهمى از رزق خود را به اسباب ظاهرى نسبت مى دادند و حال آنكه مشركين تمامى رزقهاى خود را مستقلا از اسباب مى پنداشتند و اصولا خدا را مؤثر در رزق نمى دانستند، و اين بدان جهت است كه بفهماند مشركين هر چند مرامشان چنين بود، ليكن علم فطرى داشتند به اينكه خدا هم تاثير در رزق دارد، حتى چند آيه قبل از اين فرموده بود كه در هنگام بيچارگى به درگاه خدا نعره مى زنند و وقتى اين اعترافشان در نظر گرفته شود و اسناد تاثير به اسبابشان نيز ملاحظه شود اين نتيجه بدست مى آيد كه ايشان اسباب را با خدا شريك در رزاقيت مى دانستند و سهمى از ارزاق را به اسباب نسبت مى دادند، و لذا در آخر بيان مورد بحث پس از توبيخ و ملامت ، تهديد شان كرده مى فرمايد: «تا لله لتسئلن عما كنتم تفترون».
در اين آيه فرموده مشركان، سهمى از رزق خود را به اسباب ظاهرى نسبت مى دادند و حال آن كه مشركان تمامى رزق هاى خود را مستقلا از اسباب مى پنداشتند و اصولا خدا را مؤثر در رزق نمى دانستند. و اين، بدان جهت است كه بفهماند مشركان، هرچند مرامشان چنين بود، ليكن علم فطرى داشتند به اين كه خدا هم در رزق تأثیر دارد، حتى چند آيه قبل از اين فرموده بود كه در هنگام بيچارگى به درگاه خدا نعره مى زنند، و وقتى اين اعترافشان در نظر گرفته شود و اسناد تأثير به اسبابشان نيز ملاحظه شود، اين نتيجه به دست مى آيد كه: ايشان، اسباب را با خدا شريك در رزاقيت مى دانستند و سهمى از ارزاق را به اسباب نسبت مى دادند. و لذا در آخر بيان مورد بحث، پس از توبيخ و ملامت، تهديد شان كرده مى فرمايد: «تَاللّهِ لَتُسئَلُنَّ عَمَّا كُنتُم تَفتَرُونَ».


«'''وَ يجْعَلُونَ للَّهِ الْبَنَاتِ سبْحَانَهُ وَ لَهُم مَّا يَشتهُونَ'''»:
«'''وَ يَجْعَلُونَ للَّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَ لَهُم مَا يَشتهُونَ'''»:


عتاب ديگرى است به مشركين در خصوص حكمى كه از روى جهل و بدون هيچ دليلى به آن حكم كرده و خود را احترام كرده و نسبت به پروردگار اسائه ادب نموده بودند، بر خداى سبحان جسارت نموده و پسرانى كه برايشان متولد مى شد براى خود دانسته و ليكن از دختران اكراه داشته و ايشان را به خدا نسبت مى دادند.
عتاب ديگرى است به مشركان، در خصوص حكمى كه از روى جهل و بدون هيچ دليلى، به آن حكم كرده و خود را احترام كرده و نسبت به پروردگار اسائه ادب نموده بودند، بر خداى سبحان جسارت نموده و پسرانى كه برايشان متولد مى شد، براى خود دانسته، وليكن از دختران اكراه داشته و ايشان را به خدا نسبت مى دادند.




۲۰٬۵۹۸

ویرایش