۲۰٬۹۵۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
و از همه اخبار نزديك تر به خبر | و از همه اخبار نزديك تر به خبر سِفر تكوين، اخبار كلدانيان است، و اينان، همان قومى هستند كه حادثه نوح در سرزمينشان رُخ داد. «برهوشع» و «يوسيفوس»، از اين قوم نقل كرده اند كه: | ||
زمانی كه «زيزستروس» بعد از اين كه پدرش «اوتيرت» از دنيا رفت، در عالَم رؤيا ديد كه - به او گفتند - به زودى آب ها طغيان مى كند، و تمام افراد بشر غرق مى شوند، و به او دستور دادند كه سفينه اى بسازد، تا به وسيله آن، خودش و اهل بيت و خواص و دوستانش را از غرق شدن حفظ كند. او نيز چنين كرد. | |||
و اين روايت، بدين جهت كه طوفان را مخصوص دوران جبارانى دانسته كه فساد را در زمين گسترش دادند و خدا آنان را با عذاب طوفان عقاب كرد، مطابق روايت سِفر تكوين است. | |||
بعضى از انگليسى ها، به الواحى از آجر دست يافتند كه در آن، اين روايت با حروف ميخى نوشته شده و متعلق به دوره «آشوربانيپال» بود. يعنى حدود ششصد و شصت سال قبل از ميلاد مسيح بوده و خود آن از نوشته اى متعلق به قرن هفتم قبل از ميلاد نقل شده بود. در نتيجه، نمى تواند از سِفر تكوين تورات گرفته شده باشد، چون قديمى تر از آن بوده است. | |||
يونانی ها نيز، خبرى از طوفان، روايت كرده اند و اين خبر را افلاطون در كتابش، به اين مضمون آورده كه: كاهنان مصرى به «سولون» - حكيم يونانى - گفتند: آسمان، طوفانى در زمين به پا كرد كه وضع زمين را به كلّى تغيير داد و چند نوبت و به طرق مختلف، بشر روى زمين هلاك گرديد، و اين امر، باعث شد كه انسان هاى عصر جديد، هيچ اثر و معارفى از آثار انسان هاى قبل از خود را در دست نداشته باشند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۸۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۸۴ </center> | ||
«مانيتون»، داستان طوفان را آورده و تاريخ آن را بعد از «هرمس اول»، كه بعد از «ميناس اول» بوده، ذكر كرده است، و به حسب اين نقل نيز، تاريخ طوفان قديم تر از تاريخى است كه تورات براى آنان ذكر كرده. | |||
و از قدماى يونان روايت شده كه: در قديم، طوفانى عالمگير حادث شد و همه روى زمين را فرا گرفت، تنها «دوكاليون» و همسرش «بيرا»، از آن نجات يافتند. | |||
و از قدماى فرس - ايرانيان - نيز روايت شده كه گفته اند: | |||
خدا طوفانى به پا كرد و زمين را كه به دست اهريمن - خداى شرور - مالامال از فساد و شر شده بود، غرق كرد، و گفته اند كه اين طوفان، نخست از داخل تنورى آغاز گرديد. تنورى كه در خانۀ عجوزه (زول كوفه) واقع بود و اين عجوزه، هميشه نان خود را در اين تنور مى پخت، وليكن مجوسيان، منكر طوفانى عالمگير بوده و گفته اند كه طوفان مورد بحث، تنها در سرزمين عراق بوده و دامنه اش، تا به حدود كردستان نيز كشيده شده بود. | |||
قدماى هند | قدماى هند نيز، وقوع طوفان را ثبت كرده و آن را به شكلى خرافى روايت كرده و هفت بار دانسته اند، و درباره آخرين طوفان گفته اند: پادشاه هنديان و همسرش، در يك كشتى عظيم كه آن را به امر اللّه خود «فشنو» ساخته و با ميخ و ليف خرما محكم كرده بود، نشستند و از غرق نجات يافتند، و اين كشتى بعد از طوفان و فروكش شدن آب، بر كوه جيمافات - هيماليا - به زمين نشست. | ||
ولى | ولى «برهمى ها»، مانند مجوسيان، منكر طوفانى عمومى هستند كه همه سرزمين هند را گرفته باشد، و مسأله تعدد وقوع طوفان، از ژاپنى ها و چينى ها و برزيلى ها و مكزيكى ها، و اقوامى ديگر نيز روايت شده، و همه اين روايات متفق اند در اين كه سبب پيدايش اين طوفان، ظلم و شرور انسان ها بوده، كه خداى تعالى، آنان را به اين وسيله عقاب كرده است. | ||
در كتاب | در كتاب «اوستا»، كه كتاب مقدس مجوسيان است، در نسخه اى كه به زبان فرانسه ترجمه و در پاريس چاپ شده، آمده است كه: «اهورا مزدا»، به «ايما» (كه به اعتقاد مجوسيان، همان جمشيد پادشاه است)، وحى كرد كه: به زودى، طوفانى واقع خواهد شد و همه زمين غرق خواهد گشت، و به او دستور داد تا چهارديوارى بسيار بلندى بسازد، به طورى كه هر كس داخل آن قرار بگيرد، از غرق شدن محفوظ بماند. | ||
و | و نيز، به او دستور داد تا از زنان و مردانى كه صالح براى نسل باشند، جماعتى را برگزيده و در آن چهار ديوارى جاى دهد، و همچنين از هر جنسى اجناس مختلف حيوانات، يك نر و ماده، داخل چهار ديوارى كند، و در داخل چهار ديوارى، اطاق ها و سالن هايى در چند طبقه بسازد، تا انسان هايى كه در آن جا جمع مى شوند، در آن اطاق ها منزل كنند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۸۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۸۵ </center> | ||
و همچنين، حيوانات و جانوران و مرغان نيز در آن جاى داشته باشند. و نيز، به وى دستور داد تا در داخل آن چهار ديوارى، درختان ميوه اى كه مورد حاجت مردم باشد، بكارد و حبوباتى كه مايه ارتزاق جانداران است، كشت و زرع كند تا در نتيجه، زندگى به كلّى از روى زمين قطع نشود و كسانى باشند كه در آينده زمين را آباد كنند. | |||
و در تاريخ ادب هند بطورى كه «'''عبدالوهاب نجار'''» در قصص الانبياى خود آورده ، درباره داستان نوح آمده : در هنگامى كه «'''مانو'''» (پسر اله به اعتقاد وثنى مسلك ها) داشت دست خود را مى شست ، ناگهان يك ماهى به دستش آمد كه مايه دهشت وى شد، چون ماهى سخن مى گفت و از او مى خواست كه وى را از هلاكت نجات دهد و به او وعده مى داد كه اگر چنين كند او نيز «'''مانو'''» را در آينده از خطرى عظيم نجات مى دهد، و آن خطر عظيم و عالمگير كه ماهى از آن خبر ميداد عبارت بود از طوفانى كه به زودى همه مخلوقات را هلاك مى كند، و بنابراين شرط، مانو آن ماهى را در مرتبان حفظ كرد. | و در تاريخ ادب هند بطورى كه «'''عبدالوهاب نجار'''» در قصص الانبياى خود آورده ، درباره داستان نوح آمده : در هنگامى كه «'''مانو'''» (پسر اله به اعتقاد وثنى مسلك ها) داشت دست خود را مى شست ، ناگهان يك ماهى به دستش آمد كه مايه دهشت وى شد، چون ماهى سخن مى گفت و از او مى خواست كه وى را از هلاكت نجات دهد و به او وعده مى داد كه اگر چنين كند او نيز «'''مانو'''» را در آينده از خطرى عظيم نجات مى دهد، و آن خطر عظيم و عالمگير كه ماهى از آن خبر ميداد عبارت بود از طوفانى كه به زودى همه مخلوقات را هلاك مى كند، و بنابراين شرط، مانو آن ماهى را در مرتبان حفظ كرد. |
ویرایش