۱۵٬۹۵۷
ویرایش
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
<span id='link268'><span> | <span id='link268'><span> | ||
ولى در مقابل اين اكثريت، عده اى هستند - مانند ابوحنيفه و امام الحرمين و غير آن دو - كه معتقدند: «ايمان»، شدت و ضعف نمى پذيرد و استدلال كرده اند به اين كه: «ايمان»، نام آن تصديقى است كه به حدّ جزم و قطع رسيده باشد و جزم و قطع، كم و زياد بردار نيست، و صاحب چنين تصديقى، اگر اطاعت كند، و يا گناهان را ضميمه تصديقش سازد، تصديقش تغيير نمى كند. | |||
ولى در مقابل اين | |||
آنگاه آياتى كه خلاف گفتۀ آنان را مى رساند، تأويل كرده، گفته اند: منظور از زيادى و كمى «ايمان»، زيادى و كمى عددى است. چون ايمان در هر لحظه تجديد مى شود، و در مثل پيامبر، ايمان هايش پشت سرِ هم است، و آن جناب حتى يك لحظه هم از برخورد با ايمانى نو فارغ نيست. به خلاف ديگران، كه ممكن است بين دو ايمانشان، فترت هاى كم و زيادى فاصله شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۹۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۹۰ </center> | ||
پس ايمان | پس «ايمان زياد»، يعنى ايمان هايى كه فاصله در آن ها اندك است، و «ايمان كم»، يعنى ايمان هايى كه فاصله در بين آن ها زياد است. | ||
و نيز | و نيز «ايمان»، يك كثرت ديگر هم دارد و آن كثرت، چيزهايى است كه ايمان متعلق به آن ها مى شود، و چون احكام و شرايع دين تدريجا نازل مى شده، مؤمنان هم، تدريجا به آن ها ايمان پيدا مى كردند، و ايمانشان هر لحظه از نظر عدد بيشتر مى شده. پس مراد از زياد شدن ايمان، زياد شدن عدد آن است. | ||
<span id='link269'><span> | <span id='link269'><span> | ||
ولى ضعف اين | ولى ضعف اين نظريه، بسيار روشن است. | ||
اما | اما اين كه استدلال كردند كه: «ايمان، نام تصديق جزمى است»، قبول نداريم. براى اين كه اولا گفتيم كه ايمان، نام تصديق جزمى توأم با التزام است، مگر آن كه مرادشان از تصديق، علم به التزام باشد. | ||
و ثانيا | و ثانيا اين كه گفتند: «اين تصديق، زيادى و كمى ندارد»، ادعايى است بدون دليل، بلكه عين ادعاء را دليل قرار دادن است، و اساسش هم اين است كه ايمان را امرى عرضى دانسته، و بقاء آن را به نحو تجدد امثال پنداشته اند. و اين هيچ فايده اى براى اثبات ادعايشان ندارد. براى اين كه ما مى بينيم بعضى از ايمان ها هست كه تندباد حوادث تكانش نمى دهد، و از بينش نمى برد. و بعضى ديگر را مى بينيم كه به كمترين جهت زايل مى شود، و يا با سست ترين شبهه اى كه عارضش مى شود، از بين مى رود، و چنين اختلافى را نمى شود با مسأله تجدد امثال و كمى فترت ها و زيادى آن، تعليل و توجيه كرد، بلكه چاره اى جز اين نيست كه آن را مستند به قوت و ضعف خود ايمان كنيم. حال چه اين كه تجدد امثال را هم بپذيريم، يا نپذيريم. | ||
علاوه بر | علاوه بر اين، مساءله تجدد امثال، در جاى خود باطل شده. | ||
و | و اين كه گفتند: «صاحب تصديق، چه اطاعت ضميمه تصديقش كند و چه معصيت، اثرى در تصديقش نمى گذارد»، سخنى است كه ما آن را نمى پذيريم. براى اين كه قوى شدن ايمان در اثر مداومت در اطاعت، و ضعيف شدنش در اثر ارتكاب گناهان، چيزى نيست كه كسى در آن ترديد كند. و همين قوت اثر و ضعف آن، كاشف از اين است كه مبدء اثر قوى و يا ضعيف بوده. خداى تعالى هم مى فرمايد: «إلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطّيِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ يَرفَعُهُ». و نيز فرموده: «ثُمّ كَانَ عَاقِبَة الّذِينَ أسَاؤُا السُؤاى أن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللّه وَ كَانُوا بِهَا يَستَهزِؤُن». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۹۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۹۱ </center> | ||
و اما | و اما اين كه آيات داله بر زياد و كم شدن ايمان را تأويل كردند، تأويلشان درست نيست. براى اين كه تأويل اولشان اين بود كه «ايمان زياد»، آن ايمان هاى متعددى است كه بين تك تك آن ها، فترت و فاصله زيادى نباشد. و «ايمان اندك»، ايمانى است كه عددش كم و فاصله بين دو عدد از آن ها زياد باشد. و اين تأويل، مستلزم آن است كه صاحب ايمان اندك در حال فترت هايى كه دارد، كافر و در حال تجدد ايمان، مؤمن باشد. و اين، چيزى است كه نه قرآن با آن سازگار است و نه در سراسر كلام خدا، چيزى كه مختصر اشعارى به آن داشته باشد، ديده مى شود. | ||
و اگر خداى تعالى فرموده : | و اگر خداى تعالى فرموده: «وَ مَا يُؤمِنُ أكثَرُهُم بِاللّه إلّا وَ هُم مُشرِكُون»، هرچند ممكن است به دو احتمال دلالت كند، يكى اين كه «ايمان»، خودش شدت و ضعف بپذيرد - كه نظر ما همين است - و يكى هم اين كه چنين دلالتى نداشته باشد، بلكه دلالت بر نفى آن داشته باشد. الّا اين كه دلالت اولی اش، قوى تر است. براى اين كه مدلولش اين است كه مؤمنان در عين حال ايمانشان، مشرك اند. پس ايمانشان نسبت به شرك، محض ايمان است، و شركشان نسبت به ايمان، محض شرك است و اين، همان شدّت و ضعف پذيرى ايمان است. | ||
و | و تأويل دومشان اين بود كه: زيادى و كمى ايمان و كثرت و قلت آن، بر حسب قلت و كثرت احكام نازله از ناحيه خدا است، و در حقيقت صفتى است مربوط به حال متعلق ايمان، و علت زيادى و كمى، ايمان است نه خودش. و اين صحيح نيست، زيرا اگر مراد آيه شريفه «لِيَزدَادُوا إيمَاناً مَعَ إيمَانِهِم» اين بود، جا داشت اين نتيجه را نتيجه تشريع احكامى زياد قرار بدهد، نه نتيجه انزال سكينت در قلوب مؤمنان - دقت فرماييد. | ||
ویرایش