گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۵: خط ۶۵:
<span id='link357'><span>
<span id='link357'><span>


==متّقى ترين افراد كسى است كه در راه رضاى خدا ازمال حود انفاق مى كند ==
==متّقى ترين افراد كسى است كه در راه رضاى خدا، از مال خود انفاق مى كند ==
و مراد از كلمه «'''اتقى '''» هر كسى است كه از شخصى ديگر باتقواتر باشد، و بيش از او از مخاطر پروا كند، چون بعضى از مردم تنها اين مقدار با تقوا هستند كه از اتلاف نفوس و كشتن مردم پرهيز مى كنند، و بعضى هستند كه تنها از فساد اموال مى پرهيزند، و بعضى هستند كه چون از فقر مى ترسند، به همين جهت از انفاق مال در راه خدا خوددارى مى كنند، و همچنين بعضى هستند كه از خدا مى پرهيزند، و مال خود را در راه رضاى او انفاق مى كنند، و از همه اين چند طايفه باتقواتر آن كسى است كه از خدا پروا نموده مال خود را در راه او انفاق مى كند، و به عبارت ديگر كسى است كه از خسران آخرت مى پرهيزد، و به همين انگيزه مال خود را انفاق مى كند.
و مراد از كلمۀ «أتقى»، هر كسى است كه از شخصى ديگر باتقواتر باشد و بيش از او، از مخاطر پروا كند. چون بعضى از مردم، تنها اين مقدار باتقوا هستند كه از اتلاف نفوس و كشتن مردم پرهيز مى كنند؛ و بعضى هستند كه تنها از فساد اموال مى پرهيزند؛ و بعضى هستند كه چون از فقر مى ترسند، به همين جهت از انفاق مال در راه خدا خوددارى مى كنند. و همچنين بعضى هستند كه از خدا مى پرهيزند، و مال خود را در راه رضاى او انفاق مى كنند. و از همه اين چند طايفه، باتقواتر آن كسى است كه از خدا پروا نموده، مال خود را در راه او انفاق مى كند. و به عبارت ديگر: كسى است كه از خسران آخرت مى پرهيزد و به همين انگيزه، مال خود را انفاق مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۶ </center>
پس مفضل عليه كلمه «'''اتقى '''» كسى است كه با دادن مال از خدا نمى پرهيزد، هر چند كه از پاره اى مخاطر دنيوى پرهيز دارد، و يا ساير اعمال صالح را انجام داده ، به اين مقدار از خداى تعالى پروا مى كند.
پس مفضلُ عليه كلمۀ «اتقى» كسى است كه با دادن مال از خدا نمى پرهيزد، هرچند كه از پاره اى مخاطر دنيوى پرهيز دارد؛ و يا ساير اعمال صالح را انجام داده، به اين مقدار از خداى تعالى پروا مى كند.
پس آيه شريفه به حسب مدلولش عام است و اختصاص به طايفه اى ندارد، دليل بر اين معنا اين است كه كلمه «'''اتقى '''» را با جمله «'''الذى يوتى ماله '''» توصيف كرده ، و معلوم است كه اين توصيف امرى است عمومى ، و همچنين توصيف هاى بعدى ، و اين منافات ندارد با اينكه آيات و يا همه سوره به خاطر يك واقعه خاصى نازل شده باشد، همچنان كه در روايات اسباب نزول سبب خاصى برايش ذكر شده .
 
و اما اطلاق مفضل عليه به طورى كه شامل همه مردم از صالح و طالح شود، و در نتيجه مفضل تنها شامل يك نفر گردد، و يا يك نفر در هر عصر بشود، و معنا چنين گردد كه از ميان همه مردم تنها آن يك نفرى داخل دوزخ نمى شود كه از همه باتقواتر است ، و نيز در جمله قبلى معنا چنين شود كه داخل دوزخ نمى شود مگر تنها آن يك فردى كه در هر عصر از سايرين شقى تر باشد، توجيهى است كه به هيچ وجه سياق آيات اول سوره با آن مساعدت ندارد، و همچنين با انذار عمومى كه در جمله «'''فانذرتكم نارا تلظى '''» شده نمى سازد، چون معنا ندارد بگوييم : همه شما را انذار مى كنم از آتش دوزخى كه به جز يك نفر از شما در آن جاودانه نمى افتد، و تنها يك نفر از شما از آن نجات مى يابد.
پس آيه شريفه به حسب مدلولش، عام است و اختصاص به طايفه اى ندارد. دليل بر اين معنا، اين است كه كلمۀ «أتقى» را با جملۀ «الّذى يؤتى مالَه» توصيف كرده، و معلوم است كه اين توصيف، امرى است عمومى. و همچنين، توصيف هاى بعدى، و اين منافات ندارد با اين كه آيات و يا همه سوره به خاطر يك واقعۀ خاصى نازل شده باشد. همچنان كه در روايات اسباب نزول، سبب خاصى برايش ذكر شده.
«'''الذى يوتى ماله يتزكى '''» - اين جمله صفت كلمه «'''اتقى '''» است ، مى فرمايد اتقى آن كسى است كه مال خود را مى دهد و انفاق مى كند، تا به اين وسيله مال خود را به نموى شايسته نمو دهد.
 
«'''و ما لاحد عنده من نعمه تجزى '''» - اين آيه مضمون آيه قبلى را تثبيت مى كند، مى فرمايد و اتقى كسى است كه كسى از او طلبى ندارد، و نعمتى نداده ، تا به عنوان تلافى آن مال را كه وى انفاق كرده به او داده باشد، پس كسى كه مصداق اتقى است مال را براى رضاى خدا انفاق مى كند، مؤ يد اين معنا جمله بعدى است كه مى فرمايد: «'''الا ابتغاء وجه ربه الاعلى '''».
و اما اطلاق مفضلُ عليه، به طورى كه شامل همۀ مردم از صالح و طالح شود و در نتيجه، مُفضل تنها شامل يك نفر گردد، و يا يك نفر در هر عصر بشود، و معنا چنين گردد كه: «از ميان همه مردم، تنها آن يك نفرى داخل دوزخ نمى شود كه از همه باتقواتر است»، و نيز در جملۀ قبلى، معنا چنين شود كه: «داخل دوزخ نمى شود، مگر تنها آن يك فردى كه در هر عصر، از سايرين شقى تر باشد»؛ توجيهى است كه به هيچ وجه سياق آيات اولِ سوره با آن مساعدت ندارد. و همچنين، با انذار عمومى كه در جملۀ «فأنذرتُكم نارا تلظّى» شده نمى سازد. چون معنا ندارد بگوييم: همۀ شما را انذار مى كنم از آتش دوزخى كه به جز يك نفر از شما در آن جاودانه نمى افتد، و تنها يك نفر از شما، از آن نجات مى يابد.
إِلا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الاَعْلى
 
اين استثناء منقطع و به معناى ليكن است ، و معناى آيه اين است كه : كسى طلبكار خدا نبوده ، و خدا مالى را كه به او داده به عنوان اداى دين نداده ، پس شخص انفاقگر مال خدا را در راه خدا انفاق مى كند تا رضاى پروردگار والاى خود را به دست آورد.
«'''الّذى يؤتى مالَه يتزكّى'''»:
 
اين جمله، صفت كلمۀ «أتقى» است. مى فرمايد: «اتقى» آن كسى است كه مال خود را مى دهد و انفاق مى كند تا به اين وسيله، مال خود را به نموّى شايسته، نمو دهد.
 
«'''و ما لأحد عنده من نعمة تُجزى'''»:
 
اين آيه مضمون آيه قبلى را تثبيت مى كند. مى فرمايد: و «اتقى» كسى است كه كسى از او طلبى ندارد و نعمتى نداده، تا به عنوان تلافى، آن مال را كه وى انفاق كرده، به او داده باشد. پس كسى كه مصداق «اتقى» است، مال را براى رضاى خدا انفاق مى كند. مؤيّد اين معنا جملۀ بعدى است كه مى فرمايد: «إلّا ابتغاء وجه رَبّه الأعلى».
 
«'''إِلّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأعْلى'''»:
 
اين استثناء منقطع و به معناى ليكن است، و معناى آيه اين است كه: كسى طلبكار خدا نبوده، و خدا مالى را كه به او داده، به عنوان اداى دين نداده. پس شخص انفاقگر، مال خدا را در راه خدا انفاق مى كند، تا رضاى پروردگار والاى خود را به دست آورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۷ </center>
و ما در سابق در معناى وجه اللّه تعالى و در معناى اسم اعلى بحث كرديم .
و ما در سابق، در معناى «وجه اللّه» تعالى و در معناى اسم «اعلى» بحث كرديم.
وَ لَسوْف يَرْضى
 
يعنى و هر آينه او - همان مرد اتقى - به زودى با دريافت اجر جزيل و پاداش حسن و جميلى كه پروردگارش به او مى دهد خشنود مى گردد.
«'''وَ لَسوْف يَرْضى'''»:
در اين آيه خداى تعالى را با دو صفت «'''رب '''» و «'''اعلى '''» ستوده ، تا اشاره كرده باشد به اينكه آنچه به عنوان جزا به او مى دهند كه بزرگترين جزا و گرانقدرترين است ، به مقتضاى ربوبيت خداى تعالى و تناسب با بلندى مقام او است ، (نه متناسب با عمل بنده ) و از اينجا وجه التفات در آيه قبلى روشن مى شود، در آيه «'''فانذرتكم '''» خداى تعالى متكلم بود، و در آيه قبلى غايب فرض شده ، تا به دو وصف رب و اعلى متصف گردد.
 
بحث روائى
يعنى: و هر آينه، او - همان مرد اتقى - به زودى، با دريافت اجر جزيل و پاداش حسن و جميلى كه پروردگارش به او مى دهد، خشنود مى گردد.
(رواياتى درباره نزول آيات : «'''فاءما من اعطى و اتّقى ...'''» در شاءن «'''ابودحداح '''»و روايتى درباره اينكه هدايت كننده خدا است )
 
در كافى به سند خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت : از امام باقر (عليه السلام ) معناى آيه «'''و الليل اذا يغشى '''»، و آيه «'''و النجم اذا هوى '''» و آيات نظائر اين دو را كه در آنها به حقايق تكوينى سوگند ياد شده پرسيدم و عرضه داشتم «'''آيا ما نيز مى توانيم مثلا به خورشيد و ستاره سوگند بخوريم ؟'''» فرمود: خداى تعالى مى تواند به هر يك از مخلوقاتش سوگند ياد كند، ولى بندگانش نمى توانند به غير او سوگند بخورند.
در اين آيه، خداى تعالى را با دو صفت «ربّ» و «اعلى» ستوده، تا اشاره كرده باشد به اين كه آنچه به عنوان جزا به او مى دهند - كه بزرگترين جزا و گرانقدرترين است - به مقتضاى ربوبيّت خداى تعالى و تناسب با بلندى مقام اوست. (نه متناسب با عمل بنده)، و از اين جا، وجه التفات در آيه قبلى روشن مى شود. در آيه «فأنذرتُكُم»، خداى تعالى متكلّم بود و در آيه قبلى، غايب فرض شده، تا به دو وصف «ربّ» و «اعلى» متصف گردد.
مؤ لف : اين روايت را مرحوم صدوق هم به سند خود از على بن مهزيار از ابو جعفر دوم امام جواد (عليه السلام ) نقل كرده . و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و الليل اذا يغشى '''» آمده كه امام درباره معنايش فرمود: سوگند به شب وقتى كه روز را مى پوشاند.
 
و از حميرى نقل شده كه در قرب الاسناد از احمد بن محمد، از احمد بن محمد بن ابى نصر، از ابى الحسن رضا (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب شنيدم در تفسير آيه «'''و الليل اذا يغشى '''» مى فرمود:مردى در حياط خانه مسلمانى درخت خرمايى داشت ، و به همين بهانه باعث زحمت صاحب خانه مى شد، صاحب خانه نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شكايت كرد،
<center> «'''بحث روایى'''» </center>
 
«'''رواياتى درباره شأن نزول آيات: «فأمّا من أعطى و اتّقى...'''»:
 
در كافى، به سند خود، از محمّد بن مسلم روايت كرده كه گفت: از امام باقر «عليه السلام»، معناى آيه «'''و اللّيل إذا يغشى'''»، و آيه «'''و النّجم إذا هوى'''» و آيات نظائر اين دو را - كه در آن ها، به حقايق تكوينى سوگند ياد شده - پرسيدم و عرضه داشتم: «آيا ما نيز مى توانيم مثلا به خورشيد و ستاره سوگند بخوريم»؟ فرمود: خداى تعالى، مى تواند به هر يك از مخلوقاتش سوگند ياد كند، ولى بندگانش نمى توانند به غير او سوگند بخورند.
 
مؤلّف: اين روايت را مرحوم صدوق هم، به سند خود، از على بن مهزيار، از ابوجعفر دوم، امام جواد «عليه السلام» نقل كرده. و در تفسير قمى، در ذيل آيه «و اللّيل إذا يغشى» آمده كه امام، درباره معنايش فرمود: سوگند به شب، وقتى كه روز را مى پوشاند.
 
و از حميرى نقل شده كه در قرب الاسناد، از احمد بن محمّد، از احمد بن محمّد بن ابى نصر، از ابى الحسن رضا «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: از آن جناب شنيدم در تفسير آيه «و اللّيل إذا يغشى» مى فرمود: مردى در حياط خانۀ مسلمانى درخت خرمايى داشت و به همين بهانه، باعث زحمت صاحب خانه مى شد. صاحب خانه، نزد رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» شكايت كرد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۸ </center>
حضرت ، صاحب درخت را خواست وقتى آمد فرمود: درخت خرمايت را به درخت خرمايى در بهشت مى فروشى ؟ آن مرد گفت : نه و نفروخت مردى از انصار كه كنيه اش ابى دحداح بود از اين معامله خبردار شد نزد صاحب نخله رفت ، و گفت درخت خرمايت را به حائط من بفروش ، آن مرد پذيرفت ابو دحداح نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شد و عرضه داشت : درخت خرماى فلانى را در مقابل حائطم خريدم ، حضرت فرمود در مقابل حائطت يك درخت خرماى بهشتى خواهى داشت .
حضرت، صاحب درخت را خواست. وقتى آمد، فرمود: درخت خرمايت را به درخت خرمايى در بهشت مى فروشى؟ آن مرد گفت: نه، و نفروخت. مردى از انصار كه - كُنيه اش ابودحداح بود - از اين معامله خبردار شد. نزد صاحب نخله رفت و گفت: درخت خرمايت را به حائط من بفروش. آن مرد پذيرفت. ابودحداح نزد رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» شد و عرضه داشت: درخت خرماى فلانى را در مقابل حائطم خريدم. حضرت فرمود: در مقابل حائطت، يك درخت خرماى بهشتى خواهى داشت.
در اينجا بود كه خداى تعالى بر پيامبرش اين آيه را نازل كرد: «'''و ما خلق الزوجين الذكر و الانثى ان سعيكم لشتى فاما من اعطى '''» يعنى درخت خرما را بدهد «'''و اتقى و صدق بالحسنى '''» يعنى وعده نخله اى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) داد «'''فسنيسره لليسرى ... تردى '''».
 
مؤ لف : اين روايت را قمى در تفسير خود بدون ذكر امام نقل كرده ، و كلمه «'''زوجين '''» تفسيرى است كه امام براى جمله «'''الذكر و الانثى '''» كرده .
در اين جا بود كه خداى تعالى، این آیه را بر پيامبرش نازل كرد: «و ما خلق الزوجين الذكر و الأنثى إنّ سعيكم لشتّى فأمّا من أعطى»، يعنى درخت خرما را بدهد «و اتّقى و صدّق بالحُسنى»، يعنى وعده نخله اى كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» داد «'''فسنُيسّرُهُ لليُسرى... تردّى».
و نيز در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و سيجنبها الاتقى '''» آمده كه امام فرمود: اين اتقى ابو دحداح بوده .
 
مؤ لف : اين رواياتى بود كه از طرق شيعه در تفسير اين آيات وارد شده .
مؤلّف: اين روايت را قمى، در تفسير خود، بدون ذكر امام نقل كرده، و كلمۀ «زوجين» تفسيرى است كه امام براى جملۀ «الذكر و الأنثى» كرده.
طبرسى رحمه اللّه عليه در مجمع البيان قصه را از واحدى نقل كرده كه او به سند خود از عكرمه از ابن عباس آورده ، و در آن آمده كه مردى انصارى وارد معامله آن درخت خرماشد و با صاحبش صحبت كرد، و در آخر آن را به چهل درخت خريد، و به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بخشيد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) هم آن را به صاحب خانه بخشيد، و سپس طبرسى از عطاء روايت كرده كه گفت : نام خريدار درخت ابو دحداح بود.
 
و سيوطى در الدر المنثور قصه را از ابن ابى حاتم از ابن عباس نقل كرده و بعد آن را تضعيف نموده .
و نيز، در تفسير قمى، در ذيل آيه «و سيجنّبُها الأتقى» آمده كه امام فرمود: اين «اتقى»، ابودحداح بوده.
 
مؤلّف: اين رواياتى بود كه از طرق شيعه، در تفسير اين آيات وارد شده.
 
طبرسى رحمة اللّه عليه، در مجمع البيان، قصه را از واحدى نقل كرده كه او، به سند خود، از عكرمه، از ابن عبّاس آورده و در آن، آمده كه: مردى انصارى وارد معامله آن درخت خرما شد و با صاحبش صحبت كرد و در آخر، آن را به چهل درخت خريد و به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بخشيد. رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» هم، آن را به صاحب خانه بخشيد. و سپس طبرسى، از عطاء روايت كرده كه گفت: نام خريدار درخت، «ابودحداح» بود.
 
و سيوطى در الدرّ المنثور، قصه را از ابن ابى حاتم، از ابن عبّاس نقل كرده و بعد آن را تضعيف نموده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۱۹ </center>
<span id='link359'><span>
<span id='link359'><span>
==كلام فخر رازى در شأن نزول سوره «ليل» و نقد و بررسى آن ==
==كلام فخر رازى در شأن نزول سوره «ليل» و نقد و بررسى آن ==
از سوى ديگر، از طرق اهل سنّت رواياتى آمده كه اين سوره، درباره ابوبكر نازل شده. فخر رازى، در تفسير كبيرش گفته: همۀ مفسّران اجماع دارند بر اين كه: مراد از آن، يعنى از كلمۀ اتقى، ابوبكر است، ولى بايد دانست كه شيعه، به تمامی شان، منكر اين روايت اند و مى گويند: اين سوره درباره على بن ابى طالب نازل شده. به دليل اين كه: قرآن، در جاى ديگر نيز، به دادن زكاتش ستوده، فرموده: «'''يؤتون الزكوة و هم راكعون'''». پس ‍ آيه «'''الأتقى الّذى يؤتى ماله يتزكّى'''» هم، به مضمون همان آيه اشاره دارد، و آنگاه كلمۀ «'''أتقى '''» را به معناى افضل خلق در تقوا، و يا به عبارت ديگر، باتقواترين خلق گرفته اند كه اشكال آن گذشت.
از سوى ديگر، از طرق اهل سنّت رواياتى آمده كه اين سوره، درباره ابوبكر نازل شده. فخر رازى، در تفسير كبيرش گفته: همۀ مفسّران اجماع دارند بر اين كه: مراد از آن، يعنى از كلمۀ اتقى، ابوبكر است، ولى بايد دانست كه شيعه، به تمامی شان، منكر اين روايت اند و مى گويند: اين سوره درباره على بن ابى طالب نازل شده. به دليل اين كه: قرآن، در جاى ديگر نيز، به دادن زكاتش ستوده، فرموده: «'''يؤتون الزكوة و هم راكعون'''». پس ‍ آيه «'''الأتقى الّذى يؤتى ماله يتزكّى'''» هم، به مضمون همان آيه اشاره دارد، و آنگاه كلمۀ «'''أتقى '''» را به معناى افضل خلق در تقوا، و يا به عبارت ديگر، باتقواترين خلق گرفته اند كه اشكال آن گذشت.
۱۹٬۳۰۲

ویرایش