۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۶}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۳۸: | خط ۴۰: | ||
<span id='link118'><span> | <span id='link118'><span> | ||
==آيات ۵۴ - ۵۸، سوره اعراف == | ==آيات ۵۴ - ۵۸، سوره اعراف == | ||
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض فى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ يُغْشى الَّيْلَ النهَارَ يَطلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسخَّرَتِ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الخَْلْقُ وَ الاَمْرُ تَبَارَك اللَّهُ رَب الْعَلَمِينَ(۵۴) | |||
ادْعُوا | ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يحِب الْمُعْتَدِينَ(۵۵) | ||
وَ لا تُفْسِدُوا فى الاَرْضِ بَعْدَ إِصلَحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طمَعاً | وَ لا تُفْسِدُوا فى الاَرْضِ بَعْدَ إِصلَحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طمَعاً إِنَّ رَحْمَت اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ(۵۶) | ||
وَ هُوَ | وَ هُوَ الَّذِى يُرْسِلُ الرِّيَحَ بُشرَا بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ حَتى إِذَا أَقَلَّت سحَاباً ثِقَالاً سقْنَهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كلِّ الثَّمَرَتِ كَذَلِك نخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّكُمْ تَذَكرُونَ(۵۷) | ||
وَ الْبَلَدُ | وَ الْبَلَدُ الطيِّب يخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِى خَبُث لا يخْرُجُ إِلا نَكِداً كذَلِك نُصرِّف الاَيَتِ لِقَوْمٍ يَشكُرُونَ(۵۸) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
پروردگار شما خدايى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش (و مقام تدبير امر اشياء) بر آمد، شب را با روز مى پوشاند در حالى كه روز، شتابان شب را مى جويد و (نيز) خورشيد و ماه و ستارگان را بيافريد در حالى كه رام فرمان اويند، هان ! از آن او است آفرينش و امر، پر بركت است پروردگار جهانيان (۵۴) | پروردگار شما خدايى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش (و مقام تدبير امر اشياء) بر آمد، شب را با روز مى پوشاند در حالى كه روز، شتابان شب را مى جويد و (نيز) خورشيد و ماه و ستارگان را بيافريد در حالى كه رام فرمان اويند، هان ! از آن او است آفرينش و امر، پر بركت است پروردگار جهانيان (۵۴) | ||
خط ۵۴: | خط ۵۶: | ||
يكى از اين راه كه خداى تعالى كسى است كه آسمان ها و زمين را آفريده و امور آن را به نظام احسنى كه جميع اجزاء و اطراف آن را به هم مرتبط مى سازد تدبير مى نمايد، پس او به تنهايى رب العالمين است . | يكى از اين راه كه خداى تعالى كسى است كه آسمان ها و زمين را آفريده و امور آن را به نظام احسنى كه جميع اجزاء و اطراف آن را به هم مرتبط مى سازد تدبير مى نمايد، پس او به تنهايى رب العالمين است . | ||
يكى هم از اين راه كه خداى تعالى آن كسى است كه براى جميع خلايق روزى فراهم نموده و انواع ميوه ها و غلات و هر رزق ديگرى را به عجيب ترين و لطيف ترين وجهى آفريده ، و اين خود دليل بر اين است كه پروردگار ديگرى براى عالم نيست . | يكى هم از اين راه كه خداى تعالى آن كسى است كه براى جميع خلايق روزى فراهم نموده و انواع ميوه ها و غلات و هر رزق ديگرى را به عجيب ترين و لطيف ترين وجهى آفريده ، و اين خود دليل بر اين است كه پروردگار ديگرى براى عالم نيست . | ||
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض فى سِتَّةِ أَيَّامٍ | |||
بحث درباره آسمان و شش روزى كه خداوند آسمان و زمين را در طول آن مدت آفريده ، در تفسير سوره (( حم سجده (( خواهد آمد - ان شاء الله -. | بحث درباره آسمان و شش روزى كه خداوند آسمان و زمين را در طول آن مدت آفريده ، در تفسير سوره (( حم سجده (( خواهد آمد - ان شاء الله -. | ||
ثُمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ يُغْشى الَّيْلَ النهَارَ يَطلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسخَّرَتِ بِأَمْرِهِ | |||
(( استواء(( به معناى تسلط و استقرار بر چيزى است ، و گاهى هم در معناى تساوى استعمال مى شود، مثلا گفته مى شود: (( استوى زيد و عمرو زيد و عمرو با هم برابرند(( ، در جمله (( لا يستوون عند الله (( از قرآن كريم نيز به اين معنا است . | (( استواء(( به معناى تسلط و استقرار بر چيزى است ، و گاهى هم در معناى تساوى استعمال مى شود، مثلا گفته مى شود: (( استوى زيد و عمرو زيد و عمرو با هم برابرند(( ، در جمله (( لا يستوون عند الله (( از قرآن كريم نيز به اين معنا است . | ||
معناى (( عرش (( و مراد از (( عرش خدا(( و تشبيه و تنظير عرش خدا به كرسى هاىحكومتى | معناى (( عرش (( و مراد از (( عرش خدا(( و تشبيه و تنظير عرش خدا به كرسى هاىحكومتى | ||
خط ۸۰: | خط ۸۲: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۸۸ </center> | ||
حرف باء در (( بامره (( براى سببيت است ، و بطورى كه از سياق آيه بر مى آيد مجموع آيه مورد بحث به منزله تفسيرى است براى جمله (( ثم استوى على العرش (( ، و اغلب آياتى كه عرش خدا را ذكر مى كند، مانند همين آيه چيزى را هم كه دلالت بر تدبير خداى تعالى كند، ذكر مى نمايد. | حرف باء در (( بامره (( براى سببيت است ، و بطورى كه از سياق آيه بر مى آيد مجموع آيه مورد بحث به منزله تفسيرى است براى جمله (( ثم استوى على العرش (( ، و اغلب آياتى كه عرش خدا را ذكر مى كند، مانند همين آيه چيزى را هم كه دلالت بر تدبير خداى تعالى كند، ذكر مى نمايد. | ||
أَلا لَهُ | أَلا لَهُ الخَْلْقُ وَ الاَمْرُ تَبَارَك اللَّهُ رَب الْعَلَمِينَ | ||
معنى و مراد از (( خلق (( و (( امر(( در: (( له الخلق و الامر(( | معنى و مراد از (( خلق (( و (( امر(( در: (( له الخلق و الامر(( | ||
(( خلق (( به حسب اصل لغت به معناى سنجش و اندازه گيرى چيزى است براى اينكه چيز ديگرى از آن بسازند، و در عرف دين در معناى ايجاد و ابداع بدون الگو استعمال مى شود. امر (( گاهى (( به معناى شان بوده و جمع آن (( امور(( است ، و گاهى هم به معناى دستور دادن و وادار كردن ماءمور، به انجام كار مورد نظر مى باشد، و بعيد نيست كه در اصل هم به همين معنا باشد، و سپس به صورت اسم مصدر استعمال مى شود و به معناى نتيجه امر و آن نظمى است كه در جميع كارهاى ماءمور و مظاهر حيات او است ، و چون اين معنا منطبق با همه شؤ ون حياتى انسان است ، لذا لفظ (( امر(( به معناى اسم مصدر در شاءن انسان استعمال شد و آن چيزى كه وجودش را اصلاح مى كند، و نيز از اين هم بيشتر وسعت يافته در شاءن هر چيز، چه انسان و چه غير انسان استعمال شد. بنابراين ، امر هر چيزى همان شاءنى است كه وجود آن را اصلاح و حركات و سكنات و اعمال و ارادات گوناگونش را تنظيم مى كند، پس اگر مى گويند: (( امر العبد الى مولاه (( معنايش اين است كه مولاى عبد حيات و معاش عبد را تدبير مى كند، و معناى (( امر المال الى مالكه (( اين است كه : اختيار مال به دست مالك است ، و معناى : (( امر الانسان الى ربه (( اين است كه تدبير مسير زندگى انسان بدست پروردگار او است . | (( خلق (( به حسب اصل لغت به معناى سنجش و اندازه گيرى چيزى است براى اينكه چيز ديگرى از آن بسازند، و در عرف دين در معناى ايجاد و ابداع بدون الگو استعمال مى شود. امر (( گاهى (( به معناى شان بوده و جمع آن (( امور(( است ، و گاهى هم به معناى دستور دادن و وادار كردن ماءمور، به انجام كار مورد نظر مى باشد، و بعيد نيست كه در اصل هم به همين معنا باشد، و سپس به صورت اسم مصدر استعمال مى شود و به معناى نتيجه امر و آن نظمى است كه در جميع كارهاى ماءمور و مظاهر حيات او است ، و چون اين معنا منطبق با همه شؤ ون حياتى انسان است ، لذا لفظ (( امر(( به معناى اسم مصدر در شاءن انسان استعمال شد و آن چيزى كه وجودش را اصلاح مى كند، و نيز از اين هم بيشتر وسعت يافته در شاءن هر چيز، چه انسان و چه غير انسان استعمال شد. بنابراين ، امر هر چيزى همان شاءنى است كه وجود آن را اصلاح و حركات و سكنات و اعمال و ارادات گوناگونش را تنظيم مى كند، پس اگر مى گويند: (( امر العبد الى مولاه (( معنايش اين است كه مولاى عبد حيات و معاش عبد را تدبير مى كند، و معناى (( امر المال الى مالكه (( اين است كه : اختيار مال به دست مالك است ، و معناى : (( امر الانسان الى ربه (( اين است كه تدبير مسير زندگى انسان بدست پروردگار او است . | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۱۰: | ||
طبقه ديگرى كه همان علماى اهل بحثند درباره معناى عرش به چند قول اختلاف كرده اند: | طبقه ديگرى كه همان علماى اهل بحثند درباره معناى عرش به چند قول اختلاف كرده اند: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۶}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش