۲۰٬۱۹۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
'''* ۱۰ - آزادى تا چه حدى محدود است؟''' | '''* ۱۰ - آزادى تا چه حدى محدود است؟''' | ||
و اما آن مقدار محدوديتى كه اجتماع در آزادى افراد ايجاد مى كند و اطلاق فطرى آن را تقييد مى نمايد، بر حسب اختلاف مجتمعات بشرى، از جهت زيادى قوانين و رسومى كه در مجتمع دائر مى باشد و كمى آن قوانين و رسوم، مختلف مى شود. زيرا آن چيزى كه بعد از اجتماع در تقييد آزادى هاى فردى اثر بسزایى دارد، همان قوانينى است كه در ميان مردم جارى مى شود. هر قدر مواد اين قوانين بيشتر و مراقبت در اعمال مردم دقيق تر باشد، معلوم است كه محروميت از آزادى و لاقيدى بيشتر خواهد بود. چنان كه هر قدر مراقبت قوانين كمتر باشد، آن محروميت ها نيز كمتر خواهد بود. ليكن در عين حال آن مقدار محدوديت واجبى كه در هيچ اجتماعى از به كار بستن آن مفرّى نيست و هيچ انسان اجتماعى نمى تواند آن را ناچيز بگيرد، محدوديتى است كه حفظ وجود اجتماع و سنن دائر و قوانين جارى از نقض و انتقاض موقوف بر آن است. | و اما آن مقدار محدوديتى كه اجتماع در آزادى افراد ايجاد مى كند و اطلاق فطرى آن را تقييد مى نمايد، بر حسب اختلاف مجتمعات بشرى، از جهت زيادى قوانين و رسومى كه در مجتمع دائر مى باشد و كمى آن قوانين و رسوم، مختلف مى شود. زيرا آن چيزى كه بعد از اجتماع در تقييد آزادى هاى فردى اثر بسزایى دارد، همان قوانينى است كه در ميان مردم جارى مى شود. هر قدر مواد اين قوانين بيشتر و مراقبت در اعمال مردم دقيق تر باشد، معلوم است كه محروميت از آزادى و لاقيدى بيشتر خواهد بود. | ||
چنان كه هر قدر مراقبت قوانين كمتر باشد، آن محروميت ها نيز كمتر خواهد بود. ليكن در عين حال آن مقدار محدوديت واجبى كه در هيچ اجتماعى از به كار بستن آن مفرّى نيست و هيچ انسان اجتماعى نمى تواند آن را ناچيز بگيرد، محدوديتى است كه حفظ وجود اجتماع و سنن دائر و قوانين جارى از نقض و انتقاض موقوف بر آن است. | |||
لذا هيچ مجتمعى از مجتمعات بشرى را نخواهيد يافت كه داراى قوّه دفاعى اى كه از نفوس و ذرارى آن مجتمع دفاع كند و ايشان را از نابودى و هلاكت حفظ نمايد، نبوده باشد، بلكه به هر اجتماعى كه نگاه كنيد، خواهيد ديد كه زمامدارى امور آن اجتماع را تكفل نموده و با گستردن امنيت عمومى و بى رحمى در برابر متعدى و ظالم، سنن جارى و عادات و رسوم مقدس جماعت را از انتقاض حفظ می كرده. اين شما و اين رسيدگى و مطالعه اوضاع جوامعى كه تاريخ اوضاع و احوال آنها را ضبط نموده، خواهيد ديد كه تاريخ نيز گفتار ما را تصديق مى كند. | لذا هيچ مجتمعى از مجتمعات بشرى را نخواهيد يافت كه داراى قوّه دفاعى اى كه از نفوس و ذرارى آن مجتمع دفاع كند و ايشان را از نابودى و هلاكت حفظ نمايد، نبوده باشد، بلكه به هر اجتماعى كه نگاه كنيد، خواهيد ديد كه زمامدارى امور آن اجتماع را تكفل نموده و با گستردن امنيت عمومى و بى رحمى در برابر متعدى و ظالم، سنن جارى و عادات و رسوم مقدس جماعت را از انتقاض حفظ می كرده. اين شما و اين رسيدگى و مطالعه اوضاع جوامعى كه تاريخ اوضاع و احوال آنها را ضبط نموده، خواهيد ديد كه تاريخ نيز گفتار ما را تصديق مى كند. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۷: | ||
اولاً بنا گذاشتن بر آزادى انسان به طور مطلق، امرى است كه صريحا مخالف حق فطرى و مشروع انسان است. آن هم حقى كه نسبت به ساير حقوق مشروع و فطرى انسان اولويت دارد. | اولاً بنا گذاشتن بر آزادى انسان به طور مطلق، امرى است كه صريحا مخالف حق فطرى و مشروع انسان است. آن هم حقى كه نسبت به ساير حقوق مشروع و فطرى انسان اولويت دارد. | ||
و ثانياً آن برده گيرى كه اسلام معتبرش دانسته، حقى است كه با قوانين فطرت مطابقت دارد، و آن، عبارت است از :برده گيرى دشمنان دين و محاربين با مجتمع اسلامى. چنين كسانى از حريت عمل محروم شده، به حكم اجبار، به داخل مجتمع اسلامى جلب و در زىّ بردگان در خواهند آمد، و آن قدر در آن مجتمع خواهند زيست، تا آن كه بر اساس تربيت صالح دينى تربيت يافته، تدريجا آزاد و به مجتمع احرار ملحق شوند. علاوه بر اين كه زمامدار مسلمين حق دارد كه اگر براى مجتمع دينى مصلحت بداند، تمامى بردگان را تا آخرين نفر آزاد نموده، يا در حق آن ها رفتار ديگرى كه منافى با احكام الهى نباشد، معمول دارد، و حال آن كه اگر اين بردگان به بردگى مسلمين در نيامده بودند، يقينا نه اين طور سالم و محترم مى زيستند و نه نعمت دين و تربيت دينى كه اعظم نعمت هاست، نصيبشان ميشد. | و ثانياً آن برده گيرى كه اسلام معتبرش دانسته، حقى است كه با قوانين فطرت مطابقت دارد، و آن، عبارت است از :برده گيرى دشمنان دين و محاربين با مجتمع اسلامى. | ||
چنين كسانى از حريت عمل محروم شده، به حكم اجبار، به داخل مجتمع اسلامى جلب و در زىّ بردگان در خواهند آمد، و آن قدر در آن مجتمع خواهند زيست، تا آن كه بر اساس تربيت صالح دينى تربيت يافته، تدريجا آزاد و به مجتمع احرار ملحق شوند. | |||
علاوه بر اين كه زمامدار مسلمين حق دارد كه اگر براى مجتمع دينى مصلحت بداند، تمامى بردگان را تا آخرين نفر آزاد نموده، يا در حق آن ها رفتار ديگرى كه منافى با احكام الهى نباشد، معمول دارد، و حال آن كه اگر اين بردگان به بردگى مسلمين در نيامده بودند، يقينا نه اين طور سالم و محترم مى زيستند و نه نعمت دين و تربيت دينى كه اعظم نعمت هاست، نصيبشان ميشد. | |||
<span id='link255'><span> | <span id='link255'><span> | ||
''' * ۱۱ - داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟ ''' | ''' * ۱۱ - داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟ ''' | ||
دولت هاى بزرگ دنيا در كنفرانس | دولت هاى بزرگ دنيا در كنفرانس «بروكسل»، قرارى صادر كردند مبنى بر منع اكيد خريد و فروش برده، و نتيجه قرار مزبور اين شد كه: غلامان و كنيزان، هر كجا بودند، آزاد گردند و ديگر مثل سابق بردگان براى عرضه به خريدار به صف در نيامده، چون رمه گوسفند از اين جا به آن جا سوق داده نشوند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۰۸ </center> | ||
نتيجه ديگرش اين شد كه: ديگر عده اى از نفوس بشر براى خدمت در حرمسراها اخته نگردند. خلاصه امروز ديگر از آن بردگان و آن اخته ها، حتى براى نمونه يك نفر هم يافت نمى شود، مگر در بعضى از اقوام وحشى، به طورى كه نقل مى كنند. | |||
<span id='link256'><span> | <span id='link256'><span> | ||
ليكن بايد ديد آيا صرف بر انداختن اسم برده و برده گيرى از | ليكن بايد ديد آيا صرف بر انداختن اسم برده و برده گيرى از زبان ها و يافت نشدن اشخاص به اين اسم، يك دانشمندى را كه آزادانه فكر مى كند، قانع می سازد؟ و آيا مردم فهميده نمى پرسند كه مگر در اين مسأله، بحث و نزاع بر سر اسم بود كه با منع از بردن اسم برده و اطلاق اسم حرّ بر بندگان، مطلب تمام و نزاع خاتمه يابد، اگر چه آش همان آش و كاسه همان كاسه باشد؟ باز هم منافع كار عده اى را از آنان سلب و اراده شان را تابع اراده خود بكنند؟ | ||
خدايا! آيا برده گيرى غير از همين رفتار | |||
شگفتا! مگر اسلام چه فرموده بود؟ اسلام هم همين حكم را البته به صحيح ترين وجهى امضا كرده | آيا اين همه گفتگوها و مبارزه هاى اساسى بر سرِ واقعيت و حقيقت معناى آزادى و آثار آن بود و راستى اين ها با رسوم بردگى مخالف اند؟! اگر مخالف اند، پس آن رفتار وحشيانه در جنگ جهانى دوم شان چه بود كه دول ضعيف را تسليم بلاقيد و شرط خود نموده، چون مور و ملخ به شهرها و ديارشان تاخته، ميليون ها از اموالشان را به تاراج برده، حتى بر جانشان و اطفال بى گناهشان هم رحم نكردند، و ميليون ها نفر را به اسيرى و بردگى به داخل خاك خود كشيده، به هر كارى كه خواستند، واداشتند و همين امروز هم رفتار خود را به همان منوال دارند ادامه مى دهند. | ||
ما هنوز خاطرات تلخ آن جنگ جهانى را از ياد نبرده | |||
خدايا! آيا برده گيرى غير از همين رفتار غربی ها است، و به صرف اين كه از بردن اسم بردگى جلوگيرى كرده اند، آزاديخواه و مدافع حقوق بشر شدند؟ مگر معناى برده گيرى غير از سلب آزادى مطلق و تملك اراده و عمل ديگران و نفوذ حكم اقويا و عزت طلبان در اشخاص ضعيف و ذليل به دلخواه خود و به حق و ناحق حكم كردن، چيز ديگرى است؟ | |||
شگفتا! مگر اسلام چه فرموده بود؟ اسلام هم همين حكم را البته به صحيح ترين وجهى امضا كرده بود. چطور شد كه با كمال بى شرمى نظام صحيح اسلامى را، نظام بردگى ناميده و نظام غلط خود را نظام بردگى نمى نامند؟ و حال آن كه اسلام اگر برده مى گيرد، به آسان ترين وجه و خفيف ترين مؤنه گرفته، و آن ها به بى رحمانه ترين وجه و سنگين ترين مؤنه مى گيرند. | |||
ما هنوز خاطرات تلخ آن جنگ جهانى را از ياد نبرده ايم، با اين كه اين ها ميهن ما را به عنوان دوستى و حمايت و حفظ از خرابی هاى جنگ اشغال كرده، آن همه وحشیگرى ها را از خود نشان دادند. واى به حال كشورهایى كه اين طرفداران آزادى و مخالفان نظام بردگى، آن كشورها را به عنوان فتح و غلبه بر دشمن اشغال نمودند، از آن دوستى شان با ما مى توان فهميد كه بر سر دشمن خود، چه ها آورده اند؟ | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۰۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۰۹ </center> | ||
اين جاست كه هر شخص فهميده اى به رسوایى قرارداد «بروكسل» پى برده، مى فهمد كه اين قرارداد و آن همه تبليغات، جز يك بازى سياسى و گرفتن برده به صورت لغو بردگى چيز ديگرى نبود، و اگر اسلام، بردگى اسراى جنگى را امضاء فرمود، ايشان نيز عملا آن را امضاء كرده اند. چيزى كه هست، از تلفظ اسم آن جلوگيرى نموده اند. | |||
و اما بردگى از راه ولايت و به فروش رساندن فرزندان | |||
اما برده گيرى از راه غلبه و قلدرى كه اسلام اين را نيز منع | و اما بردگى از راه ولايت و به فروش رساندن فرزندان به دست پدران را، گرچه ايشان اسما و رسما آن را منع كرده اند، ليكن چندين قرن قبل از منع شان، اسلام آن را منع فرموده بود. | ||
اما برده گيرى از راه غلبه و قلدرى كه اسلام اين را نيز منع نموده، وليكن غربی ها نه، گرچه اين ها نيز بر منع از آن اتفاق نموده اند، وليكن اين منع شان، نظير همان منع از بردگى اسراى جنگى، تنها حرف است و از مرحله حرف نگذاشته و عمل نمى كنند! | |||
ویرایش