گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
==نسبت بين «صلوات» و «رحمت»==
==نسبت بين «صلوات» و «رحمت»==


«'''اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة ، و اولئك هم المهتدون '''» الخ ، دقت در اين آيه اين معنا را دست ميدهد كه صلوات به وجهى غير از رحمت است شاهدش اين است كه آن به صيغه جمع آمده و اين به صيغه مفرد، و شاهد ديگرش آيه شريفه : «'''هو الذى يصلى عليكم ، و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النور، و كان بالمؤ منين رحيما'''»، (او كسى است كه بر شما صلوات مى فرستد و ملائكه او نيز، تا شما را از ظلمت ها بسوى نور خارج كند، و او همواره به مؤ منين رحيم است ) است ،
«'''أُولَئِكَ عَلَيهِم صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَةٌ وَ أُولَئِكَ هُمُ المُهتَدُونَ '''»:
 
دقت در اين آيه، اين معنا را دست می دهد كه «صلوات»، به وجهى، غير از «رحمت» است. شاهدش اين است كه آن به صيغه جمع آمده و اين به صيغه مفرد. و شاهد ديگرش، آيه شريفه «هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيكُم وَ مَلَائِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إلَى النُّورِ وَ كَانَ بِالمُؤمِنِينَ رَحِيماً: او، كسى است كه بر شما صلوات مى فرستد و ملائكه او نيز، تا شما را از ظلمت ها به سوى نور خارج كند و او، همواره به مؤمنان رحيم است» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۳ </center>
چون مى رساند جمله : «'''و كان بالمؤ منين رحيما'''» الخ ، به منزله علت است براى جمله : «'''هو الذى يصلى عليكم '''» الخ ، كه با در نظر گرفتن اين نظم ، معناى آن چنين ميشود: (اگر خداى تعالى بر شما صلوات مى فرستد، از او همين انتظار بايد داشت براى اينكه عادت او بر اين جارى شده ، كه نسبت به مؤ منين رحمت كند، و شما هم مؤ منيد: پس شاءن شما اقتضاء مى كند كه بر شما هم صلوات بفرستد، تا بشما هم رحمت كرده باشد.
چون مى رساند جملۀ «وَ كَانَ بِالمُؤمِنِينَ رَحِيماً»، به منزله علت است براى جملۀ «هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيكُم»، كه با در نظر گرفتن اين نظم، معناى آن چنين می شود:  
 
«اگر خداى تعالى بر شما صلوات مى فرستد، از او همين انتظار بايد داشت، براى اين كه عادت او بر اين جارى شده كه نسبت به مؤمنان رحمت كند، و شما هم مؤمن هستيد. پس شأن شما اقتضاء مى كند كه بر شما هم صلوات بفرستد، تا به شما هم رحمت كرده باشد».
 
پس از اين آيه استفاده شد كه نسبت صلوات به رحمت، نسبت مقدمه به ذى المقدمه است. و يا به عبارتى: نسبت برگشتن به نگاه كردن است كه اول بايد برگشت، سپس نظر كرد. و نيز مانند نسبت انداختن در آتش و سپس سوزاندن است.


پس از اين آيه استفاده شد كه نسبت صلوات به رحمت ، نسبت مقدمه بذى المقدمه است ، و يا به عبارتى نسبت برگشتن به نگاه كردن است كه اول بايد برگشت ، سپس نظر كرد، و نيز مانند نسبت انداختن در آتش و سپس سوزاندن است .
و همين مناسب با آن معنایى است كه براى صلاة ذكر كرده اند. چون آن را به انعطاف دليل معنا كرده اند. پس «صلاة خدا» نسبت به بنده اش، انعطاف و برگشتن خدا به سوى بنده است تا به وى رحمت كند، و «صلاة ملائكه» براى مؤمن، انعطاف آنان به سوى انسان است تا واسطه رساندن رحمت خدا شوند، و «صلاة مؤمنان»، برگشتن آنان و دعا به عبوديت است.


و همين مناسب با آن معنائى است كه براى صلاة ذكر كرده اند، چون آنرا به انعطاف دليل معنا كرده اند، پس صلاة خدا نسبت به بنده اش ، انعطاف و برگشتن خدا بسوى بنده است تا بوى رحمت كند، و صلاة ملائكه براى مؤ من انعطاف آنان بسوى انسان است تا واسطه رساندن رحمت خدا شوند، و صلاة مؤ منين برگشتن آنان و دعا به عبوديت است .
و اين معنا منافاتى ندارد با اين كه صلاة، خودش رحمت و از مصاديق آن باشد. چون «رحمت» در قرآن كريم، به طورى كه دقت و تأمّل در مواردش دست می دهد، عبارت است: از عطيه مطلقه خدایى و موهبت عامه ربانى.  


و اين معنا منافاتى ندارد با اينكه صلاة خودش رحمت و از مصاديق آن باشد، چون رحمت در قرآن كريم به طورى كه دقت و تاءمل در مواردش دست ميدهد عبارتست از عطيه مطلقه خدائى و موهبت عامه ربانى ، همچنانكه در يك مورد فرمود: «'''و رحمتى وسعت كلشى ء'''»، (رحمت من شامل همه چيز شده است )، و در موردى ديگر فرموده : «'''و ربك الغنى ذوالرحمة ان يشاء يذهبكم ، و يستخلف من بعدكم ما يشاء، كما انشاءكم من ذرية قوم آخرين '''»، (و پروردگار تو بى نيازى صاحب رحمت است ، او اگر بخواهد شما را از بين مى برد و بعد از شما هر چه را بخواهد جانشين شما مى كند، همچنانكه شما را از ذريه مردمى ديگر ايجاد كرد).
همچنان كه در يك مورد فرمود: «وَ رَحمَتِى وَسِعَت كُلَّ شَئٍ: رحمت من، شامل همه چيز شده است».  


كه مى رساند از بين بردن يك قوم بخاطر بى نيازى او از خلق است ، و جانشين كردن قومى ديگر و ايجاد آنها، بخاطر رحمت او است ، و در عين حال هم از بين بردنش و هم ايجادش ، هم مستند به رحمت او ميشود و هم مستند بفناى او، پس هر خلق و امرى رحمت است ، همچنانكه هر خلق و امرى عطيه است كه از بى نياز سر مى زند، همچنانكه فرمود: ((و ما كان عطاء ربك محظورا، (عطاى پروردگار تو جلوگير ندارد)، و يكى از عطاياى او كه جلوگير ندارد، همان صلاة است ، پس به همين دليل صلاة هم ، رحمت است ، چيزى كه هست صلاة رحمت مخصوصى است و از همين بيان ميتوان فهميد كه چرا در آيه مورد بحث كلمه صلاة را به صيغه جمع و كلمه رحمت را به صيغه مفرد آورد،
و در موردى ديگر فرموده: «وَ رَبُّكَ الغَنِىُّ ذُو الرَّحمَةِ إن يَشَأ يُذهِبكُم وَ يَستَخلِف مِن بَعدِكُم مَا يَشَاءُ كَمَا أنشَأكُم مِن ذُرِّيَّةِ قَومٍ آخَرِينَ: و پروردگار تو، بى نيازى صاحب رحمت است، او اگر بخواهد شما را از بين مى برد و بعد از شما، هرچه را بخواهد، جانشين شما مى كند، همچنان كه شما را از ذرّيه مردمى ديگر ايجاد كرد».
 
كه مى رساند از بين بردن يك قوم به خاطر بى نيازى او از خلق است، و جانشين كردن قومى ديگر و ايجاد آن ها، بخاطر رحمت اوست، و در عين حال، هم از بين بردنش و هم ايجادش، هم مستند به رحمت او می شود و هم مستند به فناى او.
 
پس هر خلق و امرى رحمت است، همچنان كه هر خلق و امرى، عطيه است كه از بى نياز سر مى زند، همچنان كه فرمود: «وَ مَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحظُوراً: عطاى پروردگار تو جلوگير ندارد».
 
و يكى از عطاياى او كه جلوگير ندارد، همان «صلاة» است. پس به همين دليل، «صلاة» هم، «رحمت» است. چيزى كه هست، «صلاة»، رحمت مخصوصى است. و از همين بيان می توان فهميد كه چرا در آيه مورد بحث، كلمه «صلاة» را به صيغه جمع و كلمه «رحمت» را به صيغه مفرد آورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۴ </center>
(چون كلمه رحمت جنس است و جمع بسته نميشود ولى كلمه (صلاة ) رحمت خاص و يا به عبارتى مصداق رحمت است و جمع بسته ميشود).
(چون كلمۀ «رحمت»، جنس است و جمع بسته نمی شود، ولى كلمه «صلاة»، رحمت خاص و يا به عبارتى مصداق رحمت است و جمع بسته می شود).


«'''و اولئك هم المهتدون '''» الخ ، گوئى اين جمله بمنزله نتيجه است براى جمله : «'''اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة '''» الخ ، و به همين جهت نفرمود: «'''صلوات من ربهم و رحمة و هداية '''» و نيز نفرمود: «'''و اولئك هم المهديون '''»، ايشان تنها كسانيند كه هدايت شده اند، بلكه اولا كلمه (اولئك ) را مجدد آورد تا از آن جملات قبل جدا شود، و ثانيا به صيغه (مهتدون ) آورد تا بقبول هدايت اشاره كرده باشد، چون قبول هدايت فرع هدايت است .
«'''وَ أُولَئِكَ هُمُ المُهتَدُونَ '''»: گویى اين جمله، به منزله نتيجه است براى جملۀ «أُولَئِكَ عَلَيهِم صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَةٌ». و به همين جهت نفرمود: «صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَةٌ وَ هِدَايَةٌ». و نيز نفرمود: «وَ أُولَئِكَ هُمُ المُهدِيُّونَ: ايشان تنها كسانی اند كه هدايت شده اند»، بلكه اولاً كلمۀ «أُولَئِكَ» را مجدد آورد تا از آن جملات قبل جدا شود، و ثانياً به صيغۀ «مُهتَدُون» آورد تا به قبول هدايت اشاره كرده باشد. چون قبول هدايت، فرع هدايت است.
<span id='link545'><span>
<span id='link545'><span>
پس تا اينجا روشن شد كه رحمت خدا به ايشان اين است كه ايشان را بسوى خود هدايت كند و صلوات او بر ايشان به منزله مقدمه اين هدايت است و اهتداء ايشان نتيجه هدايت خداست ، خدا ايشان را هدايت كرد و ايشان هم هدايت خدا را قبول كردند، پس هر يك از صلاة و رحمت و اهتداء، معنائى جداگانه دارند هر چند كه از نظر ديگر همه مصاديق رحمتند.


بنابراين مثل اين گونه مؤ منين بطوريكه آيه شريفه از كرامت خدا نسبت بايشان خبر داده ، مثل دوستى است كه او را ببينى دارد بطرف منزلت مى آيد و از اين و آن مى پرسد منزل فلانى كجا است ؟ در همين حال تو با روى خوش و احترام او را ديدار كنى و مستقيم و بدون اينكه ديگر از اين و آن بپرسد و احيانا كوچه ها را عوضى رود، به خانه خود بياورى و در بين راه هم اگر محتاج آبى و يا غذائى هست و يا احتياج بهر كس دارد و يا محتاج باين است كه در راه دستش را بگيرى ، همه اين احسانها را درباره اش مبذول بدارى و از هر مكروه و ناگوار حفظش كنى .
پس تا اين جا روشن شد كه رحمت خدا به ايشان، اين است كه ايشان را به سوى خود هدايت كند و صلوات او بر ايشان، به منزله مقدمه اين هدايت است، و اهتداء ايشان، نتيجه هدايت خداست. خدا ايشان را هدايت كرد و ايشان هم هدايت خدا را قبول كردند. پس هر يك از صلاة و رحمت و اهتداء، معنایى جداگانه دارند، هر چند كه از نظر ديگر همه مصاديق رحمت اند.
 
بنابراين، مَثَل اين گونه مؤمنان به طوری كه آيه شريفه از كرامت خدا نسبت به ايشان خبر داده، مَثَل دوستى است كه او را ببينى دارد به طرف منزلت مى آيد و از اين و آن مى پرسد منزل فلانى كجاست، در همين حال، تو با روى خوش و احترام او را ديدار كنى و مستقيم و بدون اين كه ديگر از اين و آن بپرسد و احيانا كوچه ها را عوضى رود، به خانه خود بياورى و در بين راه هم اگر محتاج آبى و يا غذایى هست و يا احتياج به هر كس دارد و يا محتاج به اين است كه در راه دستش را بگيرى، همه اين احسان ها را درباره اش مبذول بدارى و از هر مكروه و ناگوار حفظش كنى.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۶}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۲۰٬۸۱۶

ویرایش