گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:
<span id='link174'><span>
<span id='link174'><span>


==معناى فسق ==
==مقصود از «فاسقین»، در آیه شریفه ==
* «'''إلّا الفاسقين'''»:
«'''إلّا الفَاسِقِينَ '''»: كلمۀ «فسق» - به طوری كه گفته اند - از الفاظى است كه قبل از آمدن قرآن، معناى امروز آن را نداشت و در اين معنا، استعمال نمی شد.


كلمۀ «فسق» - به طوری كه گفته اند - از الفاظى است كه قبل از آمدن قرآن، معناى امروز آن را نداشت و در اين معنا، استعمال نمی شد. و اين قرآن كريم است كه كلمۀ نامبرده را در معناى معروفش استعمال كرد، و آن را از معناى اصلی اش، كه به معناى بيرون شدن از پوست است، گرفته. چون وقتى می گويند: «فسقت التمرة»، معنايش اين است كه: خرما از پوستش بيرون آمد. و به همين جهت، خود قرآن نيز كلمۀ: «فاسقين» را تفسير كرد به «الّذين ينقضون عهد اللّه من بعد ميثاقه: كسانی كه مى شكنند عهد خدا را بعد از ميثاق آن»؛ و معلوم است كه نقض عهد، وقتى تصور دارد كه قبلا بسته و محكم شده باشد. پس نقض عهد نيز، نوعى بيرون شدن از پوست است.
و اين قرآن كريم است كه كلمۀ نامبرده را در معناى معروفش استعمال كرد، و آن را از معناى اصلی اش، كه به معناى بيرون شدن از پوست است، گرفته. چون وقتى می گويند: «فَسَقَت التَمرَةُ»، معنايش اين است كه: خرما از پوستش بيرون آمد. و به همين جهت، خود قرآن نيز كلمۀ «فاسقين» را تفسير كرد به «الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ مِيثَاقِهِ: كسانی كه مى شكنند عهد خدا را بعد از ميثاق آن»؛ و معلوم است كه نقض عهد، وقتى تصور دارد كه قبلا بسته و محكم شده باشد. پس نقض عهد نيز، نوعى بيرون شدن از پوست است.


باز به همين مناسبت در آخر آيه، «فاسقين» را توصيف فرمود به: «خاسرين»  و «زيانكاران». و معلوم است كه مفهوم خاسران و زيانكارى، وقتى و در چيزى تصور دارد كه آدمى، به وجهى مالك آن باشد. همچنان كه در جایى ديگر، درباره خاسرين فرموده: «'''إنّ الخاسرين الّذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القيامة'''»: (زيانكاران آن هايند كه در روز قيامت، خود و اهل خود را زيان كرده باشند).
باز به همين مناسبت در آخر آيه، «فاسقين» را توصيف فرمود به: «خَاسِرِين»و «زيانكاران». و معلوم است كه مفهوم خاسران و زيانكارى، وقتى و در چيزى تصور دارد كه آدمى، به وجهى مالك آن باشد. همچنان كه در جایى ديگر، درباره خاسرين فرموده: «إنَّ الخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أنفُسَهُم وَ أهلِيهِم يَومَ القِيَامَة»: زيانكاران، آن هايند كه در روز قيامت، خود و اهل خود را زيان كرده باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۵ </center>
با اين حال، زنهار كه خيال نكنى اين صفاتی كه خداى سبحان در كتابش، براى سعداى از بندگانش، و يا اشقياء اثبات مى كند، براى مقرّبين، و مخلصين، و مخبتين، و صالحين، و مطهرين و امثال آنان اوصافى، و براى ظالمين و فاسقين و خاسرين و غاوين و ضالّين و امثال آنان اوصاف ديگرى ذكر كرده؛ صرف عبارت پردازى، و اوصافى مبتذل است، كه اگر چنين فكر كنى، قريحه و دركت در فهم كلام خدای تعالى دچار اضطراب گشته، همه را به يك چوب می رانى؛ و آن وقت كلام خدا را هم، مانند سخنان ديگران غلط هایى عاميانه و سخنى ساده بازارى خواهى گرفت.
با اين حال، زنهار كه خيال نكنى اين صفاتی كه خداى سبحان در كتابش، براى سعداى از بندگانش، و يا اشقياء اثبات مى كند، براى مقرّبان، و مخلصان، و مخبتان، و صالحان، و مطهرين و امثال آنان اوصافى، و براى ظالمان و فاسقان و خاسران و غاويان و ضالّين و امثال آنان اوصاف ديگرى ذكر كرده؛ صرف عبارت پردازى، و اوصافى مبتذل است، كه اگر چنين فكر كنى، قريحه و دركت در فهم كلام خدای تعالى دچار اضطراب گشته، همه را به يك چوب می رانى؛ و آن وقت كلام خدا را هم، مانند سخنان ديگران غلط هایى عاميانه و سخنى ساده بازارى خواهى گرفت.


بلكه آنچه گفته شد، اوصافى است كه از حقايقى روحى، و مقاماتى معنوى كشف مى كند، كه يا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و يا در راه شقاوت و بدبختی اش. و هر يك از آن ها، مبدأ آثارى مخصوص به خود، و منشأ احكامى خاص و معين هستند. همچنان كه مراتب سن آدمى، و خصوصيات قواى او، و اوضاع خلقتش، هر يك منشأ احكام و آثار مخصوصى است، كه نمی توانيم يكى از آن آثار را در غير آن سن و سال، از كسى توقع داشته باشيم. و اگر در كلام خدای تعالى، تدبّر و امعان نظر كنى، خواهى ديد آنچه ما ادعا كرديم، صحيح و درست است.
بلكه آنچه گفته شد، اوصافى است كه از حقايقى روحى، و مقاماتى معنوى كشف مى كند، كه يا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و يا در راه شقاوت و بدبختی اش. و هر يك از آن ها، مبدأ آثارى مخصوص به خود، و منشأ احكامى خاص و معين هستند. همچنان كه مراتب سن آدمى، و خصوصيات قواى او، و اوضاع خلقتش، هر يك منشأ احكام و آثار مخصوصى است، كه نمی توانيم يكى از آن آثار را در غير آن سن و سال، از كسى توقع داشته باشيم. و اگر در كلام خدای تعالى، تدبّر و امعان نظر كنى، خواهى ديد آنچه ما ادعا كرديم، صحيح و درست است.
<span id='link175'><span>
<span id='link175'><span>


==بحثى پيرامون مسأله معروف جبر و تفويض ==
==<center> بحثى پيرامون مسأله معروف جبر و تفويض </center>==
در جمله مورد بحث فرمو: «'''و ما يُضلّ به الفاسقين'''»: (خدا با قرآن كريم و مَثَل هايش، گمراه نمى كند مگر فاسقان را)، و به همين تعبير، خود، بيانگر چگونگى دخالت خدای تعالى در اعمال بندگان، و نتایج اعمال آنان است، و در اين بحثى كه شروع كرديم، نيز همين هدف دنبال می شود.
در جمله مورد بحث فرمود: «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إلّا الفَاسِقِينَ: خدا با قرآن كريم و مَثَل هايش، گمراه نمى كند مگر فاسقان را»، و به همين تعبير، خود، بيانگر چگونگى دخالت خدای تعالى در اعمال بندگان، و نتایج اعمال آنان است، و در اين بحثى كه شروع كرديم، نيز همين هدف دنبال می شود.


توضيح اين كه: خدای تعالى، در آيات بسيارى از كلام مجيدش، ملك عالَم را از آن خود دانسته؛ از آن جمله فرموده: «للّه ما فى السماوات و ما فى الأرض»: (آنچه در آسمان هاست و آنچه در زمين است، ملك خداست). و نيز فرموده: «له ملك السماوات و الأرض»، (مُلك آسمان ها و زمين، از آنِ اوست). و نيز فرموده: «له الملك و له الحمد»: (جنس مُلك و حمد، از اوست).
توضيح اين كه: خدای تعالى، در آيات بسيارى از كلام مجيدش، مِلك عالَم را از آن خود دانسته؛ از آن جمله فرموده: «لِلّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرضِ: آنچه در آسمان هاست و آنچه در زمين است، مِلك خداست». و نيز فرموده: «لَهُ مُلكُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض: مُلك آسمان ها و زمين، از آنِ اوست». و نيز فرموده: «لَهُ المُلكُ وَ لَهُ الحَمدُ: جنس مُلك و حمد، از اوست».
<span id='link176'><span>
<span id='link176'><span>


خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:
<span id='link177'><span>
<span id='link177'><span>


پس هر تصرفى در موجودات كه تصور شود، مالك آن تصرف خداست. هر نوع تصرفى كه در بندگان و مخلوقات خود بكند، می تواند و حق دارد، بدون اين كه قبح و مذمتى و سرزنشى دنبال داشته باشد. چون آن تصرفى از ميان همه تصرفات قبيح و مذموم است، كه بدون حق باشد. يعنى عقلا حق چنين تصرفى را به تصرف كننده ندهند، و او تنها آن تصرفاتى را می تواند بكند كه عقلا آن را جایز بدانند. پس مالكيت او، محدود به مواردى است كه عقل تجويز كرده باشد؛ و اما خدای تعالى، هر تصرفى در هر خلقى بكند، تصرفى است از مالك حقيقى، و در مملوك واقعى و حقيقى. پس نه مذمتى به دنبال دارد، و نه قبحى، و نه تالى فاسد ديگرى.
پس هر تصرفى در موجودات كه تصور شود، مالك آن تصرف خداست. هر نوع تصرفى كه در بندگان و مخلوقات خود بكند، می تواند و حق دارد، بدون اين كه قبح و مذمتى و سرزنشى دنبال داشته باشد. چون آن تصرفى از ميان همه تصرفات قبيح و مذموم است، كه بدون حق باشد. يعنى عقلا حق چنين تصرفى را به تصرف كننده ندهند، و او، تنها آن تصرفاتى را می تواند بكند كه عقلا آن را جایز بدانند. پس مالكيت او، محدود به مواردى است كه عقل تجويز كرده باشد؛ و اما خدای تعالى، هر تصرفى در هر خلقى بكند، تصرفى است از مالك حقيقى، و در مملوك واقعى و حقيقى. پس نه مذمتى به دنبال دارد، و نه قبحى، و نه تالى فاسد ديگرى.


و اين مالكيت مطلقه خود را تأييد كرده به اين كه خلق را از پاره اى تصرفات منع كند، و تنها در ملك او، آن تصرفاتى را بكنند كه خود او اجازه داده و يا خواسته باشد، و خود را محاسِب و بازخواست كننده، و خلق را مسئول و مؤاخذ دانسته، فرموده:  
و اين مالكيت مطلقه خود را تأييد كرده به اين كه خلق را از پاره اى تصرفات منع كند، و تنها در ملك او، آن تصرفاتى را بكنند كه خود او اجازه داده و يا خواسته باشد، و خود را محاسِب و بازخواست كننده، و خلق را مسئول و مؤاخذ دانسته، فرموده:  


«'''من ذا الّذى يشفع عنده إلّا بإذنه '''»: (آن كيست كه بدون اذن او نزد او سخنى از شفاعت كند).  
«مَن ذَا الَّذِى يَشفَعُ عِندَهُ إلّا بِإذنِهِ»: آن كيست كه بدون اذن او، نزد او، سخنى از شفاعت كند.  


و نيز فرموده: «'''ما من شفيع إلّا من بعد إذنه'''»: (هيچ شفيعى نيست، مگر بعد از اجازۀ او).  
و نيز فرموده: «مَا مِن شَفِيعٍ إلّا مِن بَعدِ إذنِهِ»: هيچ شفيعى نيست، مگر بعد از اجازۀ او.  


و نيز فرموده : «'''لو يشاء اللّه لهدى النّاس جميعا'''»: (اگر خدا می خواست، همۀ مردم را هدايت مى كرد).  
و نيز فرموده: «لَو يَشَاءُ اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً»: اگر خدا می خواست، همۀ مردم را هدايت مى كرد.  


و نيز فرموده«'''يضلّ من يشاء و يهدى من يشاء'''». و باز فرموده «'''و ما تشاؤن إلّا أن يشاء اللّه '''»: (و در شما خواستى پيدا نمی شود، مگر آن كه خدا خواسته باشد).  
و نيز فرموده: «يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَ يَهدِى مَن يَشَاءُ». و باز فرموده «وَ مَا تَشَاؤُنَ إلّا أن يَشَاءَ اللّهُ»: و در شما خواستى پيدا نمی شود، مگر آن كه خدا خواسته باشد.  


و نيز فرموده: «'''لا يسأل عمّا يفعل و هم يسألون '''»: (باز خواست نمی شود از آنچه مى كند، بلكه ايشان باز خواست می شوند).
و نيز فرموده: «لا يُسألُ عَمَّا يَفعَلُ وَ هُم يُسألُونَ»: باز خواست نمی شود از آنچه مى كند، بلكه ايشان باز خواست می شوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۷ </center>
پس بنابراين، خدای تعالى، متصرّفى است كه در مِلك خود، هرچه بخواهد مى كند و غير او، هيچ كس اين چنين مالكيتى ندارد، باز مگر به اذن و مشيت او. اين، آن معنایى است كه ربوبيّت او، آن را اقتضا دارد.
پس بنابراين، خدای تعالى، متصرّفى است كه در مِلك خود، هرچه بخواهد مى كند و غير او، هيچ كس اين چنين مالكيتى ندارد، باز مگر به اذن و مشيت او. اين، آن معنایى است كه ربوبيّت او، آن را اقتضا دارد.
<span id='link178'><span>
<span id='link178'><span>


==معيارها و اساس قوانين عقلایى، معيار و اساس و قوانين شرعى است ==
اين معنا وقتى روشن شد، از سوى ديگر مى بينيم كه خدای تعالى، خود را در مقام تشريع و قانونگذارى قرار داده، و در اين قانون گذارى، خود را عينا مانند يكى از عقلا به حساب آورده، كه كارهاى نيك را نيك می داند، و بر آن مدح و شكر مى گذارد، و كارهاى زشت را زشت دانسته، بر آن مذمت مى كند. مثلا فرموده: «إن تُبدُوا الصَّدَقَاتِ فنِعِمَّا هِىَ: اگر صدقات را آشكارا بدهيد، خوب است». و نيز فرموده: «بِئسَ الإسمُ الفُسُوقُ: فسق، نام زشتى است».  
اين معنا وقتى روشن شد، از سوى ديگر مى بينيم كه خدای تعالى، خود را در مقام تشريع و قانونگذارى قرار داده، و در اين قانون گذارى، خود را عينا مانند يكى از عقلا به حساب آورده، كه كارهاى نيك را نيك می داند، و بر آن مدح و شكر مى گذارد، و كارهاى زشت را زشت دانسته، بر آن مذمت مى كند. مثلا فرموده: «إن تبدوا الصدقات فنعمّا هى»: (اگر صدقات را آشكارا بدهيد، خوب است ). و نيز فرموده: «بئس الإسم الفسوق»: (فسق، نام زشتى است).  


و نيز فرموده كه: آنچه از قوانين براى بشر تشريع كرده، به منظور تأمين مصالح انسان، و دورى از مفاسد است و در آن، رعايت بهترين و مؤثرترين راه براى رسيدن انسان به سعادت، و جبران شدن نواقص شده است، و در اين باره فرموده: «إذا دعاكم لما يحييكم»: (دعوت خدا را بپذيريد، وقتى شما را به چيزى می خواند كه زنده تان مى كند).  
و نيز فرموده كه: آنچه از قوانين براى بشر تشريع كرده، به منظور تأمين مصالح انسان، و دورى از مفاسد است و در آن، رعايت بهترين و مؤثرترين راه براى رسيدن انسان به سعادت، و جبران شدن نواقص شده است، و در اين باره فرموده: «إذَا دَعَاكُم لِمَا يُحيِيكُم: دعوت خدا را بپذيريد، وقتى شما را به چيزى می خواند كه زنده تان مى كند».  


و نيز فرموده: «ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون»: (اين، براى شما بهتر است، اگر علم داشته باشيد). و نيز فرموده: «إنّ اللّه يأمر بالعدل و الإحسان»، (تا آن جا كه مى فرمايد): «و ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى»: (خدا به عدل و احسان امر مى كند، و از فحشا و منكر و ظلم، نهى مى نمايد). و نيز فرموده: «إن اللّه لا يأمر بالفحشاء»: (خدا به كارهاى زشت امر نمى كند)؛ و آيات بسيارى از اين قبيل.
و نيز فرموده: «ذَلِكُم خَيرٌ لَكُم إن كُنتُم تَعلَمُونَ: اين، براى شما بهتر است، اگر علم داشته باشيد». و نيز فرموده: «إنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإحسَان»، (تا آن جا كه مى فرمايد): «وَ يَنهَى عَنِ الفَحشَاءِ وَ المُنكَرِ وَ البَغی: خدا به عدل و احسان امر مى كند، و از فحشا و منكر و ظلم، نهى مى نمايد». و نيز فرموده: «إنَّ اللّهَ لَا يَأمُرُ بِالفَحشَاء: خدا به كارهاى زشت امر نمى كند»؛ و آيات بسيارى از اين قبيل.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۳}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۲۰٬۱۸۹

ویرایش