۲۰٬۱۹۷
ویرایش
(۱۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
<span id='link166'><span> | <span id='link166'><span> | ||
و اين جمله كه مورد بحث ماست، نظير جمله ای است كه قرآن كريم درباره بهشتيان فرموده، و آن اين است: «كُلَّمَا رُزِقُوا مِنهَا مِن ثَمَرةٍ رِزقاً قَالُوا هَذَا الَّذِى رُزِقنَا مِن قَبلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً»: از ميوه هاى بهشت به هر رزقى كه مى رسند، می گويند: اين همان است كه قبلا هم روزی مان شد و آنچه را كه به ايشان داده می شود، شبيه با توشه اى مى يابند، كه از دنيا با خود برده اند. | |||
و اين جمله كه مورد بحث ماست، نظير جمله ای است كه قرآن كريم درباره بهشتيان فرموده، و آن اين است: | |||
چه، هم از جمله مورد بحث و هم از اين آيه بر مى آيد: | چه، هم از جمله مورد بحث و هم از اين آيه بر مى آيد: | ||
آدمى در جهان ديگر، جز آنچه خودش در اين جهان براى خود تهيه كرده، چيزى ندارد. همچنان كه از رسول خدا «ص» هم روايت شده كه فرمود: «همان طور كه زندگى مى كنيد، می ميريد، و همان طور كه می ميريد، مبعوث می شويد»، تا آخر حديث. هرچند ميان دو طایفه، اين فرق هست كه اهل بهشت را علاوه بر آنچه خود تهيه كرده اند، می دهند، چون قرآن مى فرمايد: «لَهُم مَا يَشَاؤُنَ فِيهَا وَ لَدَينَا مَزِيدٌ»: هرچه بخواهند در اختيار دارند، و نزد ما بيش از آن هم هست. | |||
و اما كلمۀ «حجارة»، مقصود از اين كلمه، در جملۀ «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجَارَةُ»، همان سنگ هایى است كه به عنوان بت مى تراشيدند و مى پرستيدند. به شهادت اين كه در جاى ديگر فرموده: «إنَّكُم وَ مَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّم: شما و آنچه مى پرستيد، هيزم جهنّم ايد». چون كلمه «حَصَب» نيز، به همان معناى «وقود» است. | |||
«''' وَ لَهُم فِيهَا أزوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ '''»: كلمۀ «أزواج»، قرينه ای است كه دلالت مى كند بر اين كه: مراد به طهارت، طهارت از همه انواع قذارت ها و مكارهى است كه مانع از تماميت الفت و التيام و انس می شود. چه قذارت هاى ظاهرى و خلقتى، و چه قذارت هاى باطنى و اخلاقى. | |||
مرحوم صدوق روايت كرده كه: شخصى از امام صادق | ==<center> بحث روايتى</center> == | ||
مرحوم صدوق روايت كرده كه: شخصى از امام صادق «عليه السلام»، معناى اين آيه را پرسيد. فرمود: «أزواج مطهرة»، حوريانى هستند كه نه حيض دارند و نه حدث. | |||
مؤلّف: و در بعضى روايات، طهارت را عموميت داده، و به معناى برائت از تمامى عيب ها و مكاره گرفته اند. | مؤلّف: و در بعضى روايات، طهارت را عموميت داده، و به معناى برائت از تمامى عيب ها و مكاره گرفته اند. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۷: | ||
<span id='link168'><span> | <span id='link168'><span> | ||
==آيات ۲۶ | ==آيات ۲۶ - ۲۷ سوره بقره == | ||
إِنَّ اللَّهَ لا يَستَحْیىِ أَن | إِنَّ اللَّهَ لا يَستَحْیىِ أَن يَضرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كفَرُوا فَيَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كثِيراً وَ يَهْدِى بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلّا الْفَاسِقِينَ(۲۶) | ||
الَّذِينَ يَنقُضونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصلَ وَ يُفْسِدُونَ فى الأرْضِ أُولَئك هُمُ الْخَاسِرُونَ(۲۷) | الَّذِينَ يَنقُضونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصلَ وَ يُفْسِدُونَ فى الأرْضِ أُولَئك هُمُ الْخَاسِرُونَ(۲۷) | ||
خط ۸۵: | خط ۸۴: | ||
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آيات'''» </center> | ||
خدا از اين كه به پشه و يا كوچكتر از آن مَثَل بزند، شرم نمى كند. مؤمنان چون آن را بشنوند، می دانند كه درست است و از ناحيه پروردگارشان است، ولى كافران گويند: خدا از اين مَثَل، چه منظور داشت، بسيارى را با آن هدايت و بسيارى را به وسيله آن گمراه مى كند، ولى جز گروه بدكاران كسى را بدان گمراه نمى كند (۲۶) | خدا از اين كه به پشه و يا كوچكتر از آن مَثَل بزند، شرم نمى كند. مؤمنان چون آن را بشنوند، می دانند كه درست است و از ناحيه پروردگارشان است، ولى كافران گويند: خدا از اين مَثَل، چه منظور داشت، بسيارى را با آن هدايت و بسيارى را به وسيله آن گمراه مى كند، ولى جز گروه بدكاران كسى را بدان گمراه نمى كند. (۲۶) | ||
كسانی كه پيمان خدا را از پس آن كه آن را بستند، مى شكنند و رشته اى را كه خدا به پيوستن آن فرمان داده، مى گسلند و در زمين تباهى مى كنند، آن ها خودشان، زيانكارانند. (۲۷) | كسانی كه پيمان خدا را از پس آن كه آن را بستند، مى شكنند و رشته اى را كه خدا به پيوستن آن فرمان داده، مى گسلند و در زمين تباهى مى كنند، آن ها خودشان، زيانكارانند. (۲۷) | ||
خط ۹۴: | خط ۹۳: | ||
<center> «'''بیان آيات'''» </center> | <center> «'''بیان آيات'''» </center> | ||
«''' | «'''إنَّ اللّهَ لَا يَستَحيِى أن يَضرِبَ ...'''»: | ||
كلمۀ | كلمۀ «بَعُوضة»، به معناى پشه است، كه يكى از حشرات معروف و از كوچكترين حيواناتى است كه به چشم ديده می شوند. و اين آيه و آيه بعدی اش، نظير آيه سوره «رعد» اند، كه مى فرمايد: «أفَمَن يَعلَمُ أنَّمَا أُنزِلَ إلَيكَ مِن رَبِّكَ الحَقّ كَمَن هُوَ أعمَى إنَّمَا يَتَذَّكَّرُ أُولُوا الألباب * الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهدِ اللّهِ وَ لَا يَنقُضُونَ المِيثَاقَ وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أمَرَ اللّهُ بِهِ أن يُوصَلَ»: | ||
آيا كسی كه علم دارد به اين كه آنچه از ناحيه پروردگارت به تو نازل شده حق است، مثل كسى است كه كور است؟ نه، ولى اين تفاوت را متوجه نيستند، مگر آن ها كه داراى عقل اند. همان هایى كه به عهد خدا وفا نموده، آن پيمان را نمى شكنند و آن هایی كه پيوندهایى را كه خدا دستور پيوستن اش را داده، پيوسته می دارند، الخ. | |||
و به هر حال، آيه شهادت می دهد بر اين كه: يك مرحله از ضلالت و كورى دنبال كارهاى زشت انسان، به عنوان مجازات در انسان گنهكار پيدا می شود و اين، غير آن ضلالت و كورى اوّلى است كه گنهكار را به گناه واداشت. چون در آيه مورد بحث مى فرمايد: | و به هر حال، آيه شهادت می دهد بر اين كه: يك مرحله از ضلالت و كورى دنبال كارهاى زشت انسان، به عنوان مجازات در انسان گنهكار پيدا می شود و اين، غير آن ضلالت و كورى اوّلى است كه گنهكار را به گناه واداشت. چون در آيه مورد بحث مى فرمايد: «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إلّا الفَاسِقِينَ خدا با اين مَثَل، گمراه نمی كند مگر فاسقان را»؛ اضلال را اثر و دنبالۀ فسق معرفى كرده، نه جلوتر از فسق. معلوم می شود اين مرحله از ضلالت، غير از آن مرحله ای است كه قبل از فسق بوده، و فاسق را به فسق كشانيده. (دقت فرمایيد). | ||
اين را نيز بايد دانست كه: «هدايت» و «اضلال»، دو كلمۀ جامع هستند كه تمامى انواع كرامت و خذلانی كه از سوى خدا، به سوى بندگان سعيد و شقى مى رسد، شامل می شود. | اين را نيز بايد دانست كه: «هدايت» و «اضلال»، دو كلمۀ جامع هستند كه تمامى انواع كرامت و خذلانی كه از سوى خدا، به سوى بندگان سعيد و شقى مى رسد، شامل می شود. | ||
==پاره اى از احوال و اوصاف دو طایفه «هدايت شدگان» و «گمراهان»== | |||
آرى، خدا در قرآن كريم بيان كرده كه براى بندگان نيكبخت خود، كرامت هایى دارد و در كلام مجيدش، آن ها را بر شمرده، مى فرمايد: | آرى، خدا در قرآن كريم بيان كرده كه براى بندگان نيكبخت خود، كرامت هایى دارد و در كلام مجيدش، آن ها را بر شمرده، مى فرمايد: | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۱: | ||
* «ايشان را گمراه مى كند»؛ | * «ايشان را گمراه مى كند»؛ | ||
* «و از | * «و از نور، به سوى ظلمت ها بيرون مى بَرَد»؛ | ||
* «و بر دل هاشان، مُهر مى زند»؛ | * «و بر دل هاشان، مُهر مى زند»؛ | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۳: | ||
* «غُل هايشان را طورى به گردن مى اندازد كه ديگر نمی توانند رو بدين سو و آن سو كنند»؛ | * «غُل هايشان را طورى به گردن مى اندازد كه ديگر نمی توانند رو بدين سو و آن سو كنند»؛ | ||
* «از پيش رو و از پشت سرشان، سدّى و راه بندى مى گذارد، تا راه پس و پيش | * «از پيش رو و از پشت سرشان، سدّى و راه بندى مى گذارد، تا راه پس و پيش نداشته باشند»؛ | ||
* «شيطان ها را قرين و دمساز آنان مى كند»؛ | * «شيطان ها را قرين و دمساز آنان مى كند»؛ | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۲: | ||
<span id='link171'><span> | <span id='link171'><span> | ||
==زندگى سه گانه انسان و تأثیر زندگى | ==زندگى سه گانه انسان و تأثیر زندگى پسین، از زندگى پیشین == | ||
اين ها، پاره اى از اوصافى بود كه خدا در قرآن كريمش، از آن دو طایفه نام برده است. و از ظاهر آن بر مى آيد كه: | اين ها، پاره اى از اوصافى بود كه خدا در قرآن كريمش، از آن دو طایفه نام برده است. و از ظاهر آن بر مى آيد كه: | ||
انسان در ماوراى زندگى اين دنيا، حيات ديگرى قرين سعادت و يا شقاوت دارد؛ كه آن زندگى نيز، اصولى و شاخه هایى دارد، كه وسيله زندگى اويند و انسان، به زودى - يعنى هنگامى كه همۀ سبب ها از كار افتاد و حجاب برداشته شد - مُشرف به آن زندگى می شود و بدان، آگاه مى گردد. | انسان در ماوراى زندگى اين دنيا، حيات ديگرى قرين سعادت و يا شقاوت دارد؛ كه آن زندگى نيز، اصولى و شاخه هایى دارد، كه وسيله زندگى اويند و انسان، به زودى - يعنى هنگامى كه همۀ سبب ها از كار افتاد و حجاب برداشته شد - مُشرف به آن زندگى می شود و بدان، آگاه مى گردد. | ||
و نيز، از كلام خدای تعالى بر مى آيد كه: براى آدميان، حيات و زندگى ديگرى قبل از زندگى دنيا بوده، كه هر يك از اين سه زندگى، از زندگى قبلی اش، الگو مى گيرد. واضح تر اين كه: انسان، قبل از زندگى دنيا، زندگى ديگرى داشته و بعد از آن نيز، زندگى ديگرى خواهد داشت. و زندگى سومش، تابع حكم زندگى دوّم او، و زندگى دوّمش، تابع حكم زندگى اولش | و نيز، از كلام خدای تعالى بر مى آيد كه: براى آدميان، حيات و زندگى ديگرى قبل از زندگى دنيا بوده، كه هر يك از اين سه زندگى، از زندگى قبلی اش، الگو مى گيرد. | ||
واضح تر اين كه: انسان، قبل از زندگى دنيا، زندگى ديگرى داشته و بعد از آن نيز، زندگى ديگرى خواهد داشت. و زندگى سومش، تابع حكم زندگى دوّم او، و زندگى دوّمش، تابع حكم زندگى اولش است. | |||
پس انسانی كه در دنياست، در بين دو زندگى قرار دارد: يكى «سابق»، و يكى «لاحق». اين، آن معنایى است كه از ظاهر قرآن استفاده می شود. | پس انسانی كه در دنياست، در بين دو زندگى قرار دارد: يكى «سابق»، و يكى «لاحق». اين، آن معنایى است كه از ظاهر قرآن استفاده می شود. | ||
ولیكن بسيارى از مفسّران، آياتى را كه متعرّض زندگى اول انسان است، بر زبان حال و اقتضاى استعداد، حمل كرده اند، همچنان كه آياتى را كه متعرّض زندگى لاحق بشر است، بر نوعى مجاز و استعاره حمل كرده اند؛ (اين جا، دقت بفرمایيد). اما ظواهر بسيارى از آيات، اين حمل آقايان را تخطئه مى كند. اما قسم اوّل كه عبارتنداز: آيات «ذر و ميثاق»، به زودى هر يك در مورد خودش خواهد آمد، كه خدا از بشر قبل از آن كه به دنيا بيايد، پيمان هایى گرفته، و معلوم می شود كه قبل از زندگى دنيا، يك نحوه زندگى داشته است. | |||
ولیكن بسيارى از مفسّران، آياتى را كه متعرّض زندگى اول انسان است، بر زبان حال و اقتضاى استعداد، حمل كرده اند، همچنان كه آياتى را كه متعرّض زندگى لاحق بشر است، بر نوعى مجاز و استعاره حمل كرده اند؛ (اين جا، دقت بفرمایيد). اما ظواهر بسيارى از آيات، اين حمل آقايان را تخطئه مى كند. | |||
اما قسم اوّل كه عبارتنداز: آيات «ذر و ميثاق»، به زودى هر يك در مورد خودش خواهد آمد، كه خدا از بشر قبل از آن كه به دنيا بيايد، پيمان هایى گرفته، و معلوم می شود كه قبل از زندگى دنيا، يك نحوه زندگى داشته است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۳ </center> | ||
<span id='link172'><span> | <span id='link172'><span> | ||
و اما در آيات قسم دوّم - كه بسيار زيادند - چند آيه را به عنوان نمونه در اين جا مى آوريم، تا خواننده، خودش داورى كند كه از ظاهر آن، چه استفاده می شود؟ آيا همان طور كه ما فهميده ايم، زندگى آخرت تابع حكم زندگى دنيا هست، يا نه؟ و آيا از آن ها بر نمى آيد كه جزاى در آن زندگى، عين اعمال دنياست: | و اما در آيات قسم دوّم - كه بسيار زيادند - چند آيه را به عنوان نمونه در اين جا مى آوريم، تا خواننده، خودش داورى كند كه از ظاهر آن، چه استفاده می شود؟ آيا همان طور كه ما فهميده ايم، زندگى آخرت تابع حكم زندگى دنيا هست، يا نه؟ و آيا از آن ها بر نمى آيد كه جزاى در آن زندگى، عين اعمال دنياست: | ||
* | * «لَا تَعتَذِرُوا اليَومَ إنَّمَا تُجزَونَ مَا كُنتُم تَعمَلُونَ»: امروز ديگر عذرخواهى مكنيد، چون به غير كرده هاى خود، پاداشى داده نمی شويد. | ||
* | * «ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفسٍ مَا كَسَبَت»: سپس به هر كس آنچه را كه خود انجام داده، به تمام و كمال داده می شود. | ||
* | * «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجَارَةُ»: پس بترسيد از آتشى كه آتشگيرانه اش، مردم و سنگ اند. | ||
* | * «فَليَدعُ نَادِيَةُ * سَنَدعُ الزَّبَانِيَةَ»: پس باشگاه خود را صدا بزند و ما به زودى، مأموران دوزخ را صدا مى زنيم. | ||
* | * «يَومَ تَجِدُ كُلُّ نَفسٍ مَا عَمِلَت مِن خَيرٍ مُحضَراً وَ مَا عَمِلَت مِن سُوءٍ»: روزی كه هر كس، آنچه را كه از خير و شر انجام داده، حاضر مى يابد. | ||
* | * «مَا یَأكُلُونَ فِى بُطُونِهِم إلّا النَّارَ»: آن ها كه مال يتيم را می خورند، جز آتش در درون خود نمى كنند. | ||
* «إنَّمَا يَأكُلُونَ فِى بُطُونِهِم نَاراً»: آن ها كه ربا مى خورند، در شكم خود آتش فرو مى كنند. | |||
و به جان خودم، اگر در قرآن كريم در اين باره، هيچ آيه اى نبود به جز آيه: «لَقَد كُنتَ فِى غَفلَةٍ مِن هَذَا فَكَشَفنَا عَنكَ غِطَائَكَ فَبَصَرُكَ اليَومَ حَدِيدٌ: تو از اين زندگى غافل بودى، ما پرده ات را كنار زديم، اينك ديدگانت خيره شده است»؛ كافى بود. چون لغت «غفلت» در موردى استعمال می شود كه آدمى از چيزی كه پيش روى او و حاضر نزد اوست، بى خبر بماند. نه در مورد چيزی كه اصلا وجود ندارد، و بعدها موجود می شود. | |||
پس معلوم می شود: زندگى آخرت در دنيا نيز هست، لیكن پرده اى ميان ما و آن حائل شده. | |||
ديگر اين كه: كشف غطا و پرده بردارى از چيزى می شود كه موجود و در پسِ پرده است. اگر آنچه در قيامت آدمى مى بيند، در دنيا نباشد، صحيح نيست در آن روز، به انسان ها بگويند: «تو از اين زندگى در غفلت بودى، و اين زندگى برايت مستور و در پرده بود، ما پرده ات را برداشتيم»، و در نتيجه غفلت مبدّل به مشاهده گشت. | |||
و به جان خودم سوگند، اگر شما خواننده عزيز، از نفس خود خواهش كنيد كه شما را به بيان و عبارتى راهنمایى كند كه اين معانى را برساند، بدون اين كه پاى مجازگویى در كار داشته باشد، نفس شما خواهش شما را اجابت نمى كند، مگر به عين همين بيانات، و اوصافی كه قرآن كريم بدان نازل شده. | و به جان خودم سوگند، اگر شما خواننده عزيز، از نفس خود خواهش كنيد كه شما را به بيان و عبارتى راهنمایى كند كه اين معانى را برساند، بدون اين كه پاى مجازگویى در كار داشته باشد، نفس شما خواهش شما را اجابت نمى كند، مگر به عين همين بيانات، و اوصافی كه قرآن كريم بدان نازل شده. | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۵: | ||
<span id='link173'><span> | <span id='link173'><span> | ||
و حاصل كلام اين است كه: گفتار خدای تعالى، در باره مسأله قيامت و زندگى آخرت، بر دو وجه است: | و حاصل كلام اين است كه: گفتار خدای تعالى، در باره مسأله قيامت و زندگى آخرت، بر دو وجه است: | ||
يكى: «وجه مجازات»، كه پاداش و كيفر انسان ها را بيان مى كند. و در اين باره، آيات بسيارى از قرآن دلالت بر اين دارد كه: آنچه بشر در آينده، با آن روبرو می شود - چه بهشت و چه دوزخ - جزای اعمالى است كه در دنيا كرده. | يكى: «وجه مجازات»، كه پاداش و كيفر انسان ها را بيان مى كند. و در اين باره، آيات بسيارى از قرآن دلالت بر اين دارد كه: آنچه بشر در آينده، با آن روبرو می شود - چه بهشت و چه دوزخ - جزای اعمالى است كه در دنيا كرده. | ||
دوّم: «وجه تجسّم اعمال» است، كه آيات بسيارى ديگر دلالت بر آن دارد. يعنى مى رساند كه خود اعمال و يا لوازم و آثار آن، سرنوشت | دوّم: «وجه تجسّم اعمال» است، كه آيات بسيارى ديگر دلالت بر آن دارد. يعنى مى رساند كه خود اعمال و يا لوازم و آثار آن، سرنوشت سازند، و امورى گوارا يا ناگوار، خير يا شر، براى صاحبش درست مى كنند، كه به زودى در روزی كه بساط خلقت بر چيده می شود، به آن امور مى رسند. | ||
و ميان اين دو دسته از آيات، هيچ منافاتى هم نيست. (براى اين كه دسته اوّل مى رساند كه: خداوند، براى پاداش و كيفر بندگانش، بهشت و دوزخى آفريده، كه همين الآن آماده و مهيّاست، و تنها پرده اى ميان ما و آن حائل است، كه آن را نمى بينيم. و چون با تمام شدن عمر، آن پرده برداشته شد، با آن روبرو مى شويم. | و ميان اين دو دسته از آيات، هيچ منافاتى هم نيست. (براى اين كه دسته اوّل مى رساند كه: خداوند، براى پاداش و كيفر بندگانش، بهشت و دوزخى آفريده، كه همين الآن آماده و مهيّاست، و تنها پرده اى ميان ما و آن حائل است، كه آن را نمى بينيم. و چون با تمام شدن عمر، آن پرده برداشته شد، با آن روبرو مى شويم. | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۶: | ||
<span id='link174'><span> | <span id='link174'><span> | ||
== | ==مقصود از «فاسقین»، در آیه شریفه == | ||
«'''إلّا الفَاسِقِينَ '''»: كلمۀ «فسق» - به طوری كه گفته اند - از الفاظى است كه قبل از آمدن قرآن، معناى امروز آن را نداشت و در اين معنا، استعمال نمی شد. | |||
و اين قرآن كريم است كه كلمۀ نامبرده را در معناى معروفش استعمال كرد، و آن را از معناى اصلی اش، كه به معناى بيرون شدن از پوست است، گرفته. چون وقتى می گويند: «فَسَقَت التَمرَةُ»، معنايش اين است كه: خرما از پوستش بيرون آمد. و به همين جهت، خود قرآن نيز كلمۀ «فاسقين» را تفسير كرد به «الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ مِيثَاقِهِ: كسانی كه مى شكنند عهد خدا را بعد از ميثاق آن»؛ و معلوم است كه نقض عهد، وقتى تصور دارد كه قبلا بسته و محكم شده باشد. پس نقض عهد نيز، نوعى بيرون شدن از پوست است. | |||
باز به همين مناسبت در آخر آيه، «فاسقين» را توصيف فرمود به: | باز به همين مناسبت در آخر آيه، «فاسقين» را توصيف فرمود به: «خَاسِرِين»و «زيانكاران». و معلوم است كه مفهوم خاسران و زيانكارى، وقتى و در چيزى تصور دارد كه آدمى، به وجهى مالك آن باشد. همچنان كه در جایى ديگر، درباره خاسرين فرموده: «إنَّ الخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أنفُسَهُم وَ أهلِيهِم يَومَ القِيَامَة»: زيانكاران، آن هايند كه در روز قيامت، خود و اهل خود را زيان كرده باشند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۵ </center> | ||
با اين حال، زنهار كه خيال نكنى اين صفاتی كه خداى سبحان در كتابش، براى سعداى از بندگانش، و يا اشقياء اثبات مى كند، براى | با اين حال، زنهار كه خيال نكنى اين صفاتی كه خداى سبحان در كتابش، براى سعداى از بندگانش، و يا اشقياء اثبات مى كند، براى مقرّبان، و مخلصان، و مخبتان، و صالحان، و مطهرين و امثال آنان اوصافى، و براى ظالمان و فاسقان و خاسران و غاويان و ضالّين و امثال آنان اوصاف ديگرى ذكر كرده؛ صرف عبارت پردازى، و اوصافى مبتذل است، كه اگر چنين فكر كنى، قريحه و دركت در فهم كلام خدای تعالى دچار اضطراب گشته، همه را به يك چوب می رانى؛ و آن وقت كلام خدا را هم، مانند سخنان ديگران غلط هایى عاميانه و سخنى ساده بازارى خواهى گرفت. | ||
بلكه آنچه گفته شد، اوصافى است كه از حقايقى روحى، و مقاماتى معنوى كشف مى كند، كه يا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و يا در راه شقاوت و بدبختی اش. و هر يك از آن ها، مبدأ آثارى مخصوص به خود، و منشأ احكامى خاص و معين هستند. همچنان كه مراتب سن آدمى، و خصوصيات قواى او، و اوضاع خلقتش، هر يك منشأ احكام و آثار مخصوصى است، كه نمی توانيم يكى از آن آثار را در غير آن سن و سال، از كسى توقع داشته باشيم. و اگر در كلام خدای تعالى، تدبّر و امعان نظر كنى، خواهى ديد آنچه ما ادعا كرديم، صحيح و درست است. | بلكه آنچه گفته شد، اوصافى است كه از حقايقى روحى، و مقاماتى معنوى كشف مى كند، كه يا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و يا در راه شقاوت و بدبختی اش. و هر يك از آن ها، مبدأ آثارى مخصوص به خود، و منشأ احكامى خاص و معين هستند. همچنان كه مراتب سن آدمى، و خصوصيات قواى او، و اوضاع خلقتش، هر يك منشأ احكام و آثار مخصوصى است، كه نمی توانيم يكى از آن آثار را در غير آن سن و سال، از كسى توقع داشته باشيم. و اگر در كلام خدای تعالى، تدبّر و امعان نظر كنى، خواهى ديد آنچه ما ادعا كرديم، صحيح و درست است. | ||
<span id='link175'><span> | <span id='link175'><span> | ||
==بحثى پيرامون مسأله معروف جبر و تفويض == | ==<center> بحثى پيرامون مسأله معروف جبر و تفويض </center>== | ||
در جمله مورد بحث | در جمله مورد بحث فرمود: «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إلّا الفَاسِقِينَ: خدا با قرآن كريم و مَثَل هايش، گمراه نمى كند مگر فاسقان را»، و به همين تعبير، خود، بيانگر چگونگى دخالت خدای تعالى در اعمال بندگان، و نتایج اعمال آنان است، و در اين بحثى كه شروع كرديم، نيز همين هدف دنبال می شود. | ||
توضيح اين كه: خدای تعالى، در آيات بسيارى از كلام مجيدش، | توضيح اين كه: خدای تعالى، در آيات بسيارى از كلام مجيدش، مِلك عالَم را از آن خود دانسته؛ از آن جمله فرموده: «لِلّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرضِ: آنچه در آسمان هاست و آنچه در زمين است، مِلك خداست». و نيز فرموده: «لَهُ مُلكُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض: مُلك آسمان ها و زمين، از آنِ اوست». و نيز فرموده: «لَهُ المُلكُ وَ لَهُ الحَمدُ: جنس مُلك و حمد، از اوست». | ||
<span id='link176'><span> | <span id='link176'><span> | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۴۱: | ||
<span id='link177'><span> | <span id='link177'><span> | ||
پس هر تصرفى در موجودات كه تصور شود، مالك آن تصرف خداست. هر نوع تصرفى كه در بندگان و مخلوقات خود بكند، می تواند و حق دارد، بدون اين كه قبح و مذمتى و سرزنشى دنبال داشته باشد. چون آن تصرفى از ميان همه تصرفات قبيح و مذموم است، كه بدون حق باشد. يعنى عقلا حق چنين تصرفى را به تصرف كننده ندهند، و | پس هر تصرفى در موجودات كه تصور شود، مالك آن تصرف خداست. هر نوع تصرفى كه در بندگان و مخلوقات خود بكند، می تواند و حق دارد، بدون اين كه قبح و مذمتى و سرزنشى دنبال داشته باشد. چون آن تصرفى از ميان همه تصرفات قبيح و مذموم است، كه بدون حق باشد. يعنى عقلا حق چنين تصرفى را به تصرف كننده ندهند، و او، تنها آن تصرفاتى را می تواند بكند كه عقلا آن را جایز بدانند. پس مالكيت او، محدود به مواردى است كه عقل تجويز كرده باشد؛ و اما خدای تعالى، هر تصرفى در هر خلقى بكند، تصرفى است از مالك حقيقى، و در مملوك واقعى و حقيقى. پس نه مذمتى به دنبال دارد، و نه قبحى، و نه تالى فاسد ديگرى. | ||
و اين مالكيت مطلقه خود را تأييد كرده به اين كه خلق را از پاره اى تصرفات منع كند، و تنها در ملك او، آن تصرفاتى را بكنند كه خود او اجازه داده و يا خواسته باشد، و خود را محاسِب و بازخواست كننده، و خلق را مسئول و مؤاخذ دانسته، فرموده: | و اين مالكيت مطلقه خود را تأييد كرده به اين كه خلق را از پاره اى تصرفات منع كند، و تنها در ملك او، آن تصرفاتى را بكنند كه خود او اجازه داده و يا خواسته باشد، و خود را محاسِب و بازخواست كننده، و خلق را مسئول و مؤاخذ دانسته، فرموده: | ||
«مَن ذَا الَّذِى يَشفَعُ عِندَهُ إلّا بِإذنِهِ»: آن كيست كه بدون اذن او، نزد او، سخنى از شفاعت كند. | |||
و نيز فرموده: | و نيز فرموده: «مَا مِن شَفِيعٍ إلّا مِن بَعدِ إذنِهِ»: هيچ شفيعى نيست، مگر بعد از اجازۀ او. | ||
و نيز فرموده : | و نيز فرموده: «لَو يَشَاءُ اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً»: اگر خدا می خواست، همۀ مردم را هدايت مى كرد. | ||
و نيز | و نيز فرموده: «يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَ يَهدِى مَن يَشَاءُ». و باز فرموده «وَ مَا تَشَاؤُنَ إلّا أن يَشَاءَ اللّهُ»: و در شما خواستى پيدا نمی شود، مگر آن كه خدا خواسته باشد. | ||
و نيز فرموده: | و نيز فرموده: «لا يُسألُ عَمَّا يَفعَلُ وَ هُم يُسألُونَ»: باز خواست نمی شود از آنچه مى كند، بلكه ايشان باز خواست می شوند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۷ </center> | ||
پس بنابراين، خدای تعالى، متصرّفى است كه در مِلك خود، هرچه بخواهد مى كند و غير او، هيچ كس اين چنين مالكيتى ندارد، باز مگر به اذن و مشيت او. اين، آن معنایى است كه ربوبيّت او، آن را اقتضا دارد. | پس بنابراين، خدای تعالى، متصرّفى است كه در مِلك خود، هرچه بخواهد مى كند و غير او، هيچ كس اين چنين مالكيتى ندارد، باز مگر به اذن و مشيت او. اين، آن معنایى است كه ربوبيّت او، آن را اقتضا دارد. | ||
<span id='link178'><span> | <span id='link178'><span> | ||
اين معنا وقتى روشن شد، از سوى ديگر مى بينيم كه خدای تعالى، خود را در مقام تشريع و قانونگذارى قرار داده، و در اين قانون گذارى، خود را عينا مانند يكى از عقلا به حساب آورده، كه كارهاى نيك را نيك می داند، و بر آن مدح و شكر مى گذارد، و كارهاى زشت را زشت دانسته، بر آن مذمت مى كند. مثلا فرموده: «إن تُبدُوا الصَّدَقَاتِ فنِعِمَّا هِىَ: اگر صدقات را آشكارا بدهيد، خوب است». و نيز فرموده: «بِئسَ الإسمُ الفُسُوقُ: فسق، نام زشتى است». | |||
اين معنا وقتى روشن شد، از سوى ديگر مى بينيم كه خدای تعالى، خود را در مقام تشريع و قانونگذارى قرار داده، و در اين قانون گذارى، خود را عينا مانند يكى از عقلا به حساب آورده، كه كارهاى نيك را نيك می داند، و بر آن مدح و شكر مى گذارد، و كارهاى زشت را زشت دانسته، بر آن مذمت مى كند. مثلا فرموده: «إن | |||
و نيز فرموده كه: آنچه از قوانين براى بشر تشريع كرده، به منظور تأمين مصالح انسان، و دورى از مفاسد است و در آن، رعايت بهترين و مؤثرترين راه براى رسيدن انسان به سعادت، و جبران شدن نواقص شده است، و در اين باره فرموده: | و نيز فرموده كه: آنچه از قوانين براى بشر تشريع كرده، به منظور تأمين مصالح انسان، و دورى از مفاسد است و در آن، رعايت بهترين و مؤثرترين راه براى رسيدن انسان به سعادت، و جبران شدن نواقص شده است، و در اين باره فرموده: «إذَا دَعَاكُم لِمَا يُحيِيكُم: دعوت خدا را بپذيريد، وقتى شما را به چيزى می خواند كه زنده تان مى كند». | ||
و نيز فرموده: | و نيز فرموده: «ذَلِكُم خَيرٌ لَكُم إن كُنتُم تَعلَمُونَ: اين، براى شما بهتر است، اگر علم داشته باشيد». و نيز فرموده: «إنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإحسَان»، (تا آن جا كه مى فرمايد): «وَ يَنهَى عَنِ الفَحشَاءِ وَ المُنكَرِ وَ البَغی: خدا به عدل و احسان امر مى كند، و از فحشا و منكر و ظلم، نهى مى نمايد». و نيز فرموده: «إنَّ اللّهَ لَا يَأمُرُ بِالفَحشَاء: خدا به كارهاى زشت امر نمى كند»؛ و آيات بسيارى از اين قبيل. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۳}} | {{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۳}} | ||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش