۲۰٬۱۸۹
ویرایش
خط ۲۲۸: | خط ۲۲۸: | ||
<span id='link175'><span> | <span id='link175'><span> | ||
==بحثى پيرامون مسأله معروف جبر و تفويض == | ==<center> بحثى پيرامون مسأله معروف جبر و تفويض </center>== | ||
در جمله مورد بحث | در جمله مورد بحث فرمود: «وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إلّا الفَاسِقِينَ: خدا با قرآن كريم و مَثَل هايش، گمراه نمى كند مگر فاسقان را»، و به همين تعبير، خود، بيانگر چگونگى دخالت خدای تعالى در اعمال بندگان، و نتایج اعمال آنان است، و در اين بحثى كه شروع كرديم، نيز همين هدف دنبال می شود. | ||
توضيح اين كه: خدای تعالى، در آيات بسيارى از كلام مجيدش، | توضيح اين كه: خدای تعالى، در آيات بسيارى از كلام مجيدش، مِلك عالَم را از آن خود دانسته؛ از آن جمله فرموده: «لِلّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرضِ: آنچه در آسمان هاست و آنچه در زمين است، مِلك خداست». و نيز فرموده: «لَهُ مُلكُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض: مُلك آسمان ها و زمين، از آنِ اوست». و نيز فرموده: «لَهُ المُلكُ وَ لَهُ الحَمدُ: جنس مُلك و حمد، از اوست». | ||
<span id='link176'><span> | <span id='link176'><span> | ||
خط ۲۴۱: | خط ۲۴۱: | ||
<span id='link177'><span> | <span id='link177'><span> | ||
پس هر تصرفى در موجودات كه تصور شود، مالك آن تصرف خداست. هر نوع تصرفى كه در بندگان و مخلوقات خود بكند، می تواند و حق دارد، بدون اين كه قبح و مذمتى و سرزنشى دنبال داشته باشد. چون آن تصرفى از ميان همه تصرفات قبيح و مذموم است، كه بدون حق باشد. يعنى عقلا حق چنين تصرفى را به تصرف كننده ندهند، و | پس هر تصرفى در موجودات كه تصور شود، مالك آن تصرف خداست. هر نوع تصرفى كه در بندگان و مخلوقات خود بكند، می تواند و حق دارد، بدون اين كه قبح و مذمتى و سرزنشى دنبال داشته باشد. چون آن تصرفى از ميان همه تصرفات قبيح و مذموم است، كه بدون حق باشد. يعنى عقلا حق چنين تصرفى را به تصرف كننده ندهند، و او، تنها آن تصرفاتى را می تواند بكند كه عقلا آن را جایز بدانند. پس مالكيت او، محدود به مواردى است كه عقل تجويز كرده باشد؛ و اما خدای تعالى، هر تصرفى در هر خلقى بكند، تصرفى است از مالك حقيقى، و در مملوك واقعى و حقيقى. پس نه مذمتى به دنبال دارد، و نه قبحى، و نه تالى فاسد ديگرى. | ||
و اين مالكيت مطلقه خود را تأييد كرده به اين كه خلق را از پاره اى تصرفات منع كند، و تنها در ملك او، آن تصرفاتى را بكنند كه خود او اجازه داده و يا خواسته باشد، و خود را محاسِب و بازخواست كننده، و خلق را مسئول و مؤاخذ دانسته، فرموده: | و اين مالكيت مطلقه خود را تأييد كرده به اين كه خلق را از پاره اى تصرفات منع كند، و تنها در ملك او، آن تصرفاتى را بكنند كه خود او اجازه داده و يا خواسته باشد، و خود را محاسِب و بازخواست كننده، و خلق را مسئول و مؤاخذ دانسته، فرموده: | ||
«مَن ذَا الَّذِى يَشفَعُ عِندَهُ إلّا بِإذنِهِ»: آن كيست كه بدون اذن او، نزد او، سخنى از شفاعت كند. | |||
و نيز فرموده: | و نيز فرموده: «مَا مِن شَفِيعٍ إلّا مِن بَعدِ إذنِهِ»: هيچ شفيعى نيست، مگر بعد از اجازۀ او. | ||
و نيز فرموده : | و نيز فرموده: «لَو يَشَاءُ اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً»: اگر خدا می خواست، همۀ مردم را هدايت مى كرد. | ||
و نيز | و نيز فرموده: «يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَ يَهدِى مَن يَشَاءُ». و باز فرموده «وَ مَا تَشَاؤُنَ إلّا أن يَشَاءَ اللّهُ»: و در شما خواستى پيدا نمی شود، مگر آن كه خدا خواسته باشد. | ||
و نيز فرموده: | و نيز فرموده: «لا يُسألُ عَمَّا يَفعَلُ وَ هُم يُسألُونَ»: باز خواست نمی شود از آنچه مى كند، بلكه ايشان باز خواست می شوند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۷ </center> | ||
پس بنابراين، خدای تعالى، متصرّفى است كه در مِلك خود، هرچه بخواهد مى كند و غير او، هيچ كس اين چنين مالكيتى ندارد، باز مگر به اذن و مشيت او. اين، آن معنایى است كه ربوبيّت او، آن را اقتضا دارد. | پس بنابراين، خدای تعالى، متصرّفى است كه در مِلك خود، هرچه بخواهد مى كند و غير او، هيچ كس اين چنين مالكيتى ندارد، باز مگر به اذن و مشيت او. اين، آن معنایى است كه ربوبيّت او، آن را اقتضا دارد. |
ویرایش