۲۰٬۲۳۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً (1) | يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً (1) | ||
ترجمه | <center> «'''ترجمه آیه '''» </center> | ||
به نام خداوند بخشنده مهربان. | به نام خداوند بخشنده مهربان. | ||
اى مردم! بترسيد از پروردگار خود، آن خدايى كه همه شما را از يك تن بيافريد و هم از آن جفت او را خلق كرد و از آن دو تن، خلقى بسيار در اطراف عالَم، از مرد و زن بر انگيخت و بترسيد از آن خدايى كه به نام او از يكديگر مسئلت و درخواست می كنيد (خدا را در نظر آريد) و در باره ارحام كوتاهى مكنيد، كه همانا خدا، مراقب اعمال شما است. (1) | اى مردم! بترسيد از پروردگار خود، آن خدايى كه همه شما را از يك تن بيافريد و هم از آن جفت او را خلق كرد و از آن دو تن، خلقى بسيار در اطراف عالَم، از مرد و زن بر انگيخت و بترسيد از آن خدايى كه به نام او از يكديگر مسئلت و درخواست می كنيد (خدا را در نظر آريد) و در باره ارحام كوتاهى مكنيد، كه همانا خدا، مراقب اعمال شما است. (1) | ||
<center> «'''بیان آیه '''» </center> | |||
بطورى كه از همين آيه (كه اولين آيه اين سوره است) بر مىآيد سوره نسا در مقام بيان احكام زناشويى است، از قبيل اينكه:" چند همسر مىتوان گرفت"،" با چه كسانى نمىتوان ازدواج كرد" و ... و نيز در مقام بيان احكام ارث است و در خلال آياتش امورى ديگر نيز ذكر شده، نظير احكامى از نماز، جهاد، شهادات، تجارت و غيره، و مختصرى هم در باره اهل كتاب سخن رفته است. | بطورى كه از همين آيه (كه اولين آيه اين سوره است) بر مىآيد سوره نسا در مقام بيان احكام زناشويى است، از قبيل اينكه:" چند همسر مىتوان گرفت"،" با چه كسانى نمىتوان ازدواج كرد" و ... و نيز در مقام بيان احكام ارث است و در خلال آياتش امورى ديگر نيز ذكر شده، نظير احكامى از نماز، جهاد، شهادات، تجارت و غيره، و مختصرى هم در باره اهل كتاب سخن رفته است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 213</center> | |||
و مضامين آياتش شهادت مىدهد بر اينكه اين سوره در مدينه و بعد از هجرت نازل شده و از ظاهر آنها بر مىآيد كه يك باره نازل نشده است، هر چند كه غالب آيات آن بىارتباط به هم نيستند. | و مضامين آياتش شهادت مىدهد بر اينكه اين سوره در مدينه و بعد از هجرت نازل شده و از ظاهر آنها بر مىآيد كه يك باره نازل نشده است، هر چند كه غالب آيات آن بىارتباط به هم نيستند. | ||
و اما آيه مورد بحث با چند آيه بعدش كه متعرض حال يتيمان و زنان است فى نفسه به منزله زمينه چينى براى مسائل ارث و محارم است كه بزودى متعرض آن خواهد شد و اما عدد زوجات كه در آيه سوم از آن سخن رفته هر چند كه مساله زوجات از امهات مسائل سوره است اما آيه شريفه به عنوان طفيلى و استفاده از كلام ذكر شده، كلامى كه گفتيم جنبه مقدمه و زمينه چينى دارد." يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ ..." در اين آيه مىخواهد مردم را به تقوا و پروا داشتن از پروردگار خويش دعوت كند، مردمى كه در اصل انسانيت و در حقيقت بشريت با هم متحدند و در اين حقيقت بين زنشان و مردشان، صغيرشان و كبيرشان، عاجزشان و نيرومندشان، فرقى نيست، دعوت كند تا مردم در باره خويش به اين بىتفاوتى پى ببرند تا ديگر مرد به زن و كبير به صغير ظلم نكند، و با ظلم خود مجتمعى را كه خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدايت نموده آلوده نسازند، اجتماعى كه به منظور تتميم سعادتشان و با احكام و قوانين نجات بخش تشكيل شده، مجتمعى كه خداى عز و جل آنان را به تاسيس آن ملهم نمود، تا راه زندگيشان را هموار و آسان كند همچنين هستى و بقاى فرد فرد و مجموعشان را حفظ فرمايد. | و اما آيه مورد بحث با چند آيه بعدش كه متعرض حال يتيمان و زنان است فى نفسه به منزله زمينه چينى براى مسائل ارث و محارم است كه بزودى متعرض آن خواهد شد و اما عدد زوجات كه در آيه سوم از آن سخن رفته هر چند كه مساله زوجات از امهات مسائل سوره است اما آيه شريفه به عنوان طفيلى و استفاده از كلام ذكر شده، كلامى كه گفتيم جنبه مقدمه و زمينه چينى دارد." يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ ..." در اين آيه مىخواهد مردم را به تقوا و پروا داشتن از پروردگار خويش دعوت كند، مردمى كه در اصل انسانيت و در حقيقت بشريت با هم متحدند و در اين حقيقت بين زنشان و مردشان، صغيرشان و كبيرشان، عاجزشان و نيرومندشان، فرقى نيست، دعوت كند تا مردم در باره خويش به اين بىتفاوتى پى ببرند تا ديگر مرد به زن و كبير به صغير ظلم نكند، و با ظلم خود مجتمعى را كه خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدايت نموده آلوده نسازند، اجتماعى كه به منظور تتميم سعادتشان و با احكام و قوانين نجات بخش تشكيل شده، مجتمعى كه خداى عز و جل آنان را به تاسيس آن ملهم نمود، تا راه زندگيشان را هموار و آسان كند همچنين هستى و بقاى فرد فرد و مجموعشان را حفظ فرمايد. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۹: | ||
و اما اين كه فرمود:" خدايى كه شما را از يك نفس آفريد"، منظور از" نفس" به طورى كه از لغت بر مىآيد عين هر چيز است مثلا مىگويند:" جاءني فلان نفسه- فلانى خودش نزد من آمد" در اينجا منظور اين است كه عين او آمد. البته منشا اينكه دو كلمه" نفس" و" عين" متعين در معناى" چيزى كه بوسيله آن شىء شىء مىشود" باشد، مختلف است. | و اما اين كه فرمود:" خدايى كه شما را از يك نفس آفريد"، منظور از" نفس" به طورى كه از لغت بر مىآيد عين هر چيز است مثلا مىگويند:" جاءني فلان نفسه- فلانى خودش نزد من آمد" در اينجا منظور اين است كه عين او آمد. البته منشا اينكه دو كلمه" نفس" و" عين" متعين در معناى" چيزى كه بوسيله آن شىء شىء مىشود" باشد، مختلف است. | ||
و نفس چيزى است كه انسان بواسطه آن انسان است و آن عبارت است از مجموع روح | و نفس چيزى است كه انسان بواسطه آن انسان است و آن عبارت است از مجموع روح | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 214</center> | |||
و جسم در دنيا و روح به تنهايى در زندگى برزخ كه بحث در اين باره در ذيل آيه:" وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ ..." «1» گذشت. | و جسم در دنيا و روح به تنهايى در زندگى برزخ كه بحث در اين باره در ذيل آيه:" وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ ..." «1» گذشت. | ||
==مراد از نفس واحده و زوج او كه انسان از آن آفريده شده است== | |||
و از ظاهر سياق بر مىآيد كه مراد از" نَفْسٍ واحِدَةٍ" آدم ع و مراد از" زوجها" حوا باشد كه پدر و مادر نسل انسان است كه ما نيز از آن نسل مىباشيم و بطورى كه از ظاهر قرآن كريم بر مىآيد همه افراد نوع انسان به اين دو تن منتهى مىشوند هم چنان كه از آيات زير همين معنا بر مىآيد كه:" خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها" «2». | و از ظاهر سياق بر مىآيد كه مراد از" نَفْسٍ واحِدَةٍ" آدم ع و مراد از" زوجها" حوا باشد كه پدر و مادر نسل انسان است كه ما نيز از آن نسل مىباشيم و بطورى كه از ظاهر قرآن كريم بر مىآيد همه افراد نوع انسان به اين دو تن منتهى مىشوند هم چنان كه از آيات زير همين معنا بر مىآيد كه:" خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها" «2». | ||
" يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ" «3»، و آيه زير كه حكايت گفتار ابليس است:" لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا" «4». | " يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ" «3»، و آيه زير كه حكايت گفتار ابليس است:" لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا" «4». | ||
و اما احتمالى كه بعضى از مفسرين در معناى" نفس واحده" و" زوجها" دادهاند، ذيلا از نظر خوانندگان مىگذرد كه البته به هيچ وجه درست نيست، آنان گفتهاند كه: مراد از" نفس واحدة" و" زوج او" در آيه شريفه مطلق ذكور و اناث نسل بشر است كه كل بشر از مجموع پدر و مادر متولد مىشود، در نتيجه معناى آيه چنين مىشود كه مثلا آيه فرموده است كه هر يك نفر از شما نوع بشر، از يك پدر و مادر و يا به عبارت ديگر: از دو فرد بشر خلق شدهايد، بدون اينكه در اين معنا فرقى ميان شما باشد، بنا به گفته اين مفسر آيه شريفه همان را مىخواهد افاده كند كه آيه:" يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ" «5» آن را افاده مىكند، و مىفرمايد: هان اى مردم ما شما را از يك نر و يك ماده آفريديم، و شما را تيره تيره و قبيله قبيله نموديم تا يكديگر را بشناسيد، و از ميان همه شما، آنكه با تقواتر است نزد خدا، گرامىتر است، و خلاصه مفادش اين است كه شما افراد بشر، از اين جهت كه هر يك متولد از پدرى و مادرى هستيد هيچ فرقى نداريد. | و اما احتمالى كه بعضى از مفسرين در معناى" نفس واحده" و" زوجها" دادهاند، ذيلا از نظر خوانندگان مىگذرد كه البته به هيچ وجه درست نيست، آنان گفتهاند كه: مراد از" نفس واحدة" و" زوج او" در آيه شريفه مطلق ذكور و اناث نسل بشر است كه كل بشر از مجموع پدر و مادر متولد مىشود، در نتيجه معناى آيه چنين مىشود كه مثلا آيه فرموده است كه هر يك نفر از شما نوع بشر، از يك پدر و مادر و يا به عبارت ديگر: از دو فرد بشر خلق شدهايد، بدون اينكه در اين معنا فرقى ميان شما باشد، بنا به گفته اين مفسر آيه شريفه همان را مىخواهد افاده كند كه آيه:" يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ" «5» آن را افاده مىكند، و مىفرمايد: هان اى مردم ما شما را از يك نر و يك ماده آفريديم، و شما را تيره تيره و قبيله قبيله نموديم تا يكديگر را بشناسيد، و از ميان همه شما، آنكه با تقواتر است نزد خدا، گرامىتر است، و خلاصه مفادش اين است كه شما افراد بشر، از اين جهت كه هر يك متولد از پدرى و مادرى هستيد هيچ فرقى نداريد. | ||
و وجه نادرستى اين احتمال روشن است، براى اينكه: اين مفسر غفلت كرده از اينكه | و وجه نادرستى اين احتمال روشن است، براى اينكه: اين مفسر غفلت كرده از اينكه | ||
__________________________________________________ | __________________________________________________ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 215</center> | |||
بين دو آيه، يعنى آيه سوره حجرات و آيه سوره نسا فرق واضحى است زيرا، آيه سوره حجرات در مقام بيان اين جهت است كه افراد انسان از نظر" حقيقت انسانيت" يكسانند، و هيچ فرقى در اين جهت ندارند كه هر يك آنان از پدرى و مادرى از جنس بشر، متولد شدهاند، پس ديگر جا ندارد يكى بر ديگرى تكبر ورزد و خود را از ديگران بهتر بشمارد، مگر به يك ملاك كه آن هم تقوا است. | بين دو آيه، يعنى آيه سوره حجرات و آيه سوره نسا فرق واضحى است زيرا، آيه سوره حجرات در مقام بيان اين جهت است كه افراد انسان از نظر" حقيقت انسانيت" يكسانند، و هيچ فرقى در اين جهت ندارند كه هر يك آنان از پدرى و مادرى از جنس بشر، متولد شدهاند، پس ديگر جا ندارد يكى بر ديگرى تكبر ورزد و خود را از ديگران بهتر بشمارد، مگر به يك ملاك كه آن هم تقوا است. | ||
و اما آيه سوره نسا كه مورد بحث ما است در مقام ديگرى است، اين آيه مىخواهد بيان كند كه افراد انسان از حيث" حقيقت و جنس" يك واقعيتند، و با همه كثرتى كه دارند همه از يك ريشه منشعب شدهاند، مخصوصا از جمله:" وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً ..." اين معنا به روشنى استفاده مىشود، به طورى كه ملاحظه مىكنيد چنين معنايى با اين احتمال كه مراد از" نفس واحدة" و" زوج او" تمامى نر و مادههاى بشرى باشد نمىسازد، گذشته از اين دليل، آن معنا با غرضى كه سوره نسا آن را تعقيب مىكند كه بيانش گذشت، سازگارى ندارد. | و اما آيه سوره نسا كه مورد بحث ما است در مقام ديگرى است، اين آيه مىخواهد بيان كند كه افراد انسان از حيث" حقيقت و جنس" يك واقعيتند، و با همه كثرتى كه دارند همه از يك ريشه منشعب شدهاند، مخصوصا از جمله:" وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً ..." اين معنا به روشنى استفاده مىشود، به طورى كه ملاحظه مىكنيد چنين معنايى با اين احتمال كه مراد از" نفس واحدة" و" زوج او" تمامى نر و مادههاى بشرى باشد نمىسازد، گذشته از اين دليل، آن معنا با غرضى كه سوره نسا آن را تعقيب مىكند كه بيانش گذشت، سازگارى ندارد. | ||
و اما كلمه زوج در جمله:" وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها" بنا به گفته راغب به معناى همسر است، يعنى اين كلمه در مورد هر دو قرين كه يكى نر و ديگرى ماده باشد، استعمال مىشود يعنى هم به نر زوج مىگويند و هم به ماده، و همچنين در غير حيوانات، يعنى در هر دو چيزى كه جفت داشته باشد به كار مىرود، مانند چكمه و دمپايى كه به هر لنگه آن گفته مىشود: | و اما كلمه زوج در جمله:" وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها" بنا به گفته راغب به معناى همسر است، يعنى اين كلمه در مورد هر دو قرين كه يكى نر و ديگرى ماده باشد، استعمال مىشود يعنى هم به نر زوج مىگويند و هم به ماده، و همچنين در غير حيوانات، يعنى در هر دو چيزى كه جفت داشته باشد به كار مىرود، مانند چكمه و دمپايى كه به هر لنگه آن گفته مىشود: | ||
اين زوج آن ديگرى است و نيز به هر چيزى كه شبيه و نزديك به ديگرى و يا ضد ديگرى است زوج گفته مىشود، آن گاه راغب در ادامه سخنانش مىگويد: زوجه واژه نامطلوبى است، (يعنى در لغت صحيح به زن نيز زوج گفته مىشود نه زوجه) | |||
اين زوج آن ديگرى است و نيز به هر چيزى كه شبيه و نزديك به ديگرى و يا ضد ديگرى است زوج گفته مىشود، آن گاه راغب در ادامه سخنانش مىگويد: زوجه واژه نامطلوبى است، (يعنى در لغت صحيح به زن نيز زوج گفته مىشود نه زوجه). | |||
و ظاهر جمله مورد بحث يعنى جمله" وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها" اين است كه مىخواهد بيان كند كه همسر آدم از نوع خود آدم بود، و انسانى بود مثل خود او، و اين همه افراد بىشمار از انسان، كه در سطح كره زمين منتشر شدهاند، همه از دو فرد انسان مثل هم و شبيه به هم منشا گرفتهاند، و بنا بر اين حرف" من" من نشويه خواهد بود، و جمله مورد بحث همان نكتهاى را مىرساند كه آيات زير در صدد افاده آن است:" وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً" «2»،" وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً" | و ظاهر جمله مورد بحث يعنى جمله" وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها" اين است كه مىخواهد بيان كند كه همسر آدم از نوع خود آدم بود، و انسانى بود مثل خود او، و اين همه افراد بىشمار از انسان، كه در سطح كره زمين منتشر شدهاند، همه از دو فرد انسان مثل هم و شبيه به هم منشا گرفتهاند، و بنا بر اين حرف" من" من نشويه خواهد بود، و جمله مورد بحث همان نكتهاى را مىرساند كه آيات زير در صدد افاده آن است:" وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً" «2»،" وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً" | ||
__________________________________________________ | __________________________________________________ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 216</center> | |||
" فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً، وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ" «2» و نظير اين آيات آيه زير است:" وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ" | |||
" فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً، وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ" «2» و نظير اين آيات آيه زير است:" وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ" | |||
پس اينكه در بعضى از تفسيرها آمده كه مراد از آيه مورد بحث اين است كه همسر آدم از بدن خود درست شده صحيح نيست، هر چند كه در روايات آمده كه از دنده آدم خلق شده، ليكن از خود آيه استفاده نمىشود، و در آيه، چيزى كه بر آن دلالت كند وجود ندارد. | پس اينكه در بعضى از تفسيرها آمده كه مراد از آيه مورد بحث اين است كه همسر آدم از بدن خود درست شده صحيح نيست، هر چند كه در روايات آمده كه از دنده آدم خلق شده، ليكن از خود آيه استفاده نمىشود، و در آيه، چيزى كه بر آن دلالت كند وجود ندارد. | ||
" وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً" كلمه:" بث" به معناى جدا سازى بوسيله پاشيدن و امثال آن است، و در جاى ديگر قرآن آمده:" فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا" | |||
" وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً" كلمه:" بث" به معناى جدا سازى بوسيله پاشيدن و امثال آن است، و در جاى ديگر قرآن آمده:" فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا" يعنى كوهها به صورت ذراتى متفرق در مىآيند، و از همين باب است كه شكوه از اندوه را هم" بث" مىگويند، چون شكوه در حقيقت اندوه تراكم يافته در دل را مىپراكند، و به همين جهت است كه گاهى كلمه" بث" را در خود اندوه استعمال مىكنند كه در اين صورت مصدر را در اسم مفعول استعمال كردهاند، چون اندوه مبثوثى است كه انسان آن را بالطبع بث داده و منتشر مىكند، در آيه شريفه:" قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ" در همين معنا استعمال شده، معنايش اين است كه:" من غم و اندوهم را تنها براى خدا مىپراكنم". | |||
و از آيه شريفه بر مىآيد كه نسل موجود از انسان، تنها منتهى به آدم و همسرش مىشود و جز اين دو نفر، هيچ كس ديگرى در انتشار اين نسل دخالت نداشته است، (نه حورى بهشتى، و نه فردى از افراد جن و نه غير آن دو)، و گرنه مىفرمود:" و بث منهما و من غيرهما". با پذيرفتن اين معنا دو مطلب به عنوان نتيجه بر آن متفرع مىشود. [1- كل بشر از آدم و حوا نشات گرفتهاند 2- ازدواج فرزندان بلا فصل آدم بين برادران و خواهران بوده] | و از آيه شريفه بر مىآيد كه نسل موجود از انسان، تنها منتهى به آدم و همسرش مىشود و جز اين دو نفر، هيچ كس ديگرى در انتشار اين نسل دخالت نداشته است، (نه حورى بهشتى، و نه فردى از افراد جن و نه غير آن دو)، و گرنه مىفرمود:" و بث منهما و من غيرهما". با پذيرفتن اين معنا دو مطلب به عنوان نتيجه بر آن متفرع مىشود. [1- كل بشر از آدم و حوا نشات گرفتهاند 2- ازدواج فرزندان بلا فصل آدم بين برادران و خواهران بوده] | ||
اول اينكه: منظور از جمله:" رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً" كل بشر است، و افرادى است كه يا بدون واسطه (چون هابيل و قابيل و غيره) و يا با واسطه (چون ديگر افراد بشر تا هنگام بپا شدن | اول اينكه: منظور از جمله:" رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً" كل بشر است، و افرادى است كه يا بدون واسطه (چون هابيل و قابيل و غيره) و يا با واسطه (چون ديگر افراد بشر تا هنگام بپا شدن | ||
__________________________________________________ | __________________________________________________ <center>ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 217</center> | ||
قيامت) از اين دو فرد (يعنى آدم و حوا) منشعب شدهاند، پس كانه فرموده است:" و بثكم منهما ايها الناس" | |||
قيامت) از اين دو فرد (يعنى آدم و حوا) منشعب شدهاند، پس كانه فرموده است:" و بثكم منهما ايها الناس" | |||
مطلب دوم اين است كه: ازدواج در طبقه اولى، بعد از خلقت آدم و حوا يعنى در فرزندان بلا فصل آدم و همسرش بين برادران و خواهران بوده و دختران آدم با پسران او ازدواج كردهاند، چون آن روز در تمام دنيا، نسل بشر منحصر در همين فرزندان بلا فصل آدم بوده، (در آن روز غير از آنان، نه دخترانى يافت مىشده است كه تا همسر پسران آدم شوند، و نه پسرى بود كه همسر دخترانش گردند)، بنا بر اين هيچ اشكالى هم ندارد (اگر چه در عصر ما خبرى تعجب آور است و ليكن) از آنجايى كه مساله يك مساله تشريعى است و تشريع هم تنها و تنها كار خداى تعالى است، و لذا او مىتواند يك عمل را در روزى حلال و روزى ديگر حرام كند: | مطلب دوم اين است كه: ازدواج در طبقه اولى، بعد از خلقت آدم و حوا يعنى در فرزندان بلا فصل آدم و همسرش بين برادران و خواهران بوده و دختران آدم با پسران او ازدواج كردهاند، چون آن روز در تمام دنيا، نسل بشر منحصر در همين فرزندان بلا فصل آدم بوده، (در آن روز غير از آنان، نه دخترانى يافت مىشده است كه تا همسر پسران آدم شوند، و نه پسرى بود كه همسر دخترانش گردند)، بنا بر اين هيچ اشكالى هم ندارد (اگر چه در عصر ما خبرى تعجب آور است و ليكن) از آنجايى كه مساله يك مساله تشريعى است و تشريع هم تنها و تنها كار خداى تعالى است، و لذا او مىتواند يك عمل را در روزى حلال و روزى ديگر حرام كند: | ||
" وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ" | |||
" وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ" " إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ" " وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً" " وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ" | |||
" وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ" منظور از" تسائل" به خدا اين است كه مردم با سوگند به خداى تعالى، از يكديگر چيزى درخواست كنند، اين به او بگويد تو را به خدا سوگند مىدهم كه فلان كار را بكنى، و او نيز به اين چنين چيزى را بگويد، و تسائل به خداى تعالى كنايه است از اينكه خداى سبحان در نظر آنان محترم و عظيم بوده، و او را دوست مىداشتند، چون آدمى به كسى و چيزى سوگند مىدهد كه او را عظيم بداند و محبوب بدارد. | " وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ" منظور از" تسائل" به خدا اين است كه مردم با سوگند به خداى تعالى، از يكديگر چيزى درخواست كنند، اين به او بگويد تو را به خدا سوگند مىدهم كه فلان كار را بكنى، و او نيز به اين چنين چيزى را بگويد، و تسائل به خداى تعالى كنايه است از اينكه خداى سبحان در نظر آنان محترم و عظيم بوده، و او را دوست مىداشتند، چون آدمى به كسى و چيزى سوگند مىدهد كه او را عظيم بداند و محبوب بدارد. | ||
و اما اينكه فرمود:" و الارحام"، از ظاهرش بر مىآيد كه عطف باشد بر لفظ جلاله (اللَّه) و معناى آن چنين باشد:" از خدايى كه يكديگر را به احترام او قسم مىدهيد بترسيد و از ارحام نيز بترسيد" و چه بسا چنين باشد كه بعضى از مفسرين گفتهاند كه عطف است بر محل و باطن ضمير" به" كه حالت نصبى دارد مثل: مررت بزيد و عمرا، و مؤيد اين احتمال اين است كه در قرائت حمزه كلمه" ارحام" به صداى زير خوانده شده تا عطف باشد بر ضمير متصل | و اما اينكه فرمود:" و الارحام"، از ظاهرش بر مىآيد كه عطف باشد بر لفظ جلاله (اللَّه) و معناى آن چنين باشد:" از خدايى كه يكديگر را به احترام او قسم مىدهيد بترسيد و از ارحام نيز بترسيد" و چه بسا چنين باشد كه بعضى از مفسرين گفتهاند كه عطف است بر محل و باطن ضمير" به" كه حالت نصبى دارد مثل: مررت بزيد و عمرا، و مؤيد اين احتمال اين است كه در قرائت حمزه كلمه" ارحام" به صداى زير خوانده شده تا عطف باشد بر ضمير متصل | ||
__________________________________________________ | __________________________________________________ | ||
ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 218 | ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 218 | ||
مجرور (به) اگر چه علماى نحو اين وجه را ضعيف شمرده و گفتهاند: قاعده در مثل جمله" مررت بزيد و عمروا" بايد عمرو را به صداى بالا خواند، براى اينكه عطف بزيد است كه در باطن، مفعول" مرور" است. | مجرور (به) اگر چه علماى نحو اين وجه را ضعيف شمرده و گفتهاند: قاعده در مثل جمله" مررت بزيد و عمروا" بايد عمرو را به صداى بالا خواند، براى اينكه عطف بزيد است كه در باطن، مفعول" مرور" است. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۹: | ||
و اگر چنانچه مجموع كلمه" و الارحام" و جمله" تسائلون به" را يك صله بگيريم براى موصول (الذى) در اين صورت مفاد آيه با ادب قرآن كريم نسبت به خداى تعالى سازگارى ندارد، چون در مساله عظمت و عزت، خدا و ارحام را مساوى و برابر گرفتهايم. | و اگر چنانچه مجموع كلمه" و الارحام" و جمله" تسائلون به" را يك صله بگيريم براى موصول (الذى) در اين صورت مفاد آيه با ادب قرآن كريم نسبت به خداى تعالى سازگارى ندارد، چون در مساله عظمت و عزت، خدا و ارحام را مساوى و برابر گرفتهايم. | ||
(پس معناى درست همان است كه ما كرديم و گفتيم تقدير كلام" و اتقوا الارحام" است، و معناى آيه اين است كه: پاس حرمت خدايى را كه يكديگر را به او سوگند مىدهيد بداريد، و پاس حرمت ارحام را هم نگه داريد" مترجم"). | (پس معناى درست همان است كه ما كرديم و گفتيم تقدير كلام" و اتقوا الارحام" است، و معناى آيه اين است كه: پاس حرمت خدايى را كه يكديگر را به او سوگند مىدهيد بداريد، و پاس حرمت ارحام را هم نگه داريد" مترجم"). | ||
اگر كسى بگويد كه: نسبت تقوا به ارحام دادن صحيح نيست و نمىشود گفت:" از ارحام بترسيد"، در پاسخ مىگوئيم هيچ عيبى ندارد، چرا كه ارحام و حرمت آن نيز به صنع و خلقت خداى تعالى منتهى مىشود و اين تنها آيه مورد بحث نيست كه در آن تقوا را به غير خداى تعالى نسبت داده بلكه در موارد ديگر نيز اين عمل را انجام داده است مثلا در آيه:" وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ" | اگر كسى بگويد كه: نسبت تقوا به ارحام دادن صحيح نيست و نمىشود گفت:" از ارحام بترسيد"، در پاسخ مىگوئيم هيچ عيبى ندارد، چرا كه ارحام و حرمت آن نيز به صنع و خلقت خداى تعالى منتهى مىشود و اين تنها آيه مورد بحث نيست كه در آن تقوا را به غير خداى تعالى نسبت داده بلكه در موارد ديگر نيز اين عمل را انجام داده است مثلا در آيه:" وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ" | ||
__________________________________________________ | __________________________________________________ | ||
ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 219 | ترجمه تفسير الميزان، ج4، ص: 219 | ||
و نيز در آيه:" وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ" «1». | و نيز در آيه:" وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ" «1». |
ویرایش