گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


<span id='link47'><span>
<span id='link47'><span>
==عطيه به اندازه نيت است ==
مؤلف: اين كه فرمود: «عطيه، به مقدار نيت است»، منظورش اين بوده كه: استجابت، همواره مطابق دعا است. پس آنچه سائل بر حسب عقيده قلبی اش و حقيقت ضميرش از خدا مى خواهد، خدا به او مى دهد، نه آنچه كه گفتارش و لقلقه زبانش اظهار مى دارد. چون بسيار مى شود كه لفظ آن طور كه بايد مطابق با معناى مطلوب نيست، كه بيانش گذشت.
مؤ لف : اينكه فرمود: (عطيه به مقدار نيت ) است منظورش اين بوده كه است جابت همواره مطابق دعا است ، پس آن چه سائل بر حسب عقيده قلبيش و حقيقت ضميرش از خدا مى خواهد، خدا به او مى دهد، نه آنچه كه گفتارش و لقلقه زبانش اظهار مى دارد، چون بسيار مى شود كه لفظ آنطور كه بايد مطابق با معناى مطلوب نيست ، كه بيانش گذشت ، بنابراين جمله مورد بحث بهترين و جامع ترين كلمه است براى بيان ارتباط ميان درخواست و اجابت .
 
و چگونه جامع ترين كلمه نباشد؟ با اينكه در كوتاه ترين عبارت موارد بسيارى از دعاهائى را كه مستجاب نمى شود بيان كرده ، كه چرا نمى شود؟ مانند موردى كه اجابت طول مى كشد، و موردى كه خير دنيائى مسؤ ول با خير مهمتر دنيائى و يا آخرتى تبديل مى شود و مواردى كه خواست ه دعا كننده به صورت ديگرى غير صورتى كه خواست ه مستجاب مى شود كه سازگارتر به حال سائل است ، چون بسيار مى شود سائل نعمتى گوارا درخواست مى كند، كه اگر فورا به او داده شود گوارا نمى شود، لذا اجابتش تاخير مى افتد تا سائل تشنه تر شود،
بنابراين جمله مورد بحث، بهترين و جامع ترين كلمه است براى بيان ارتباط ميان درخواست و اجابت.
و چگونه جامع ترين كلمه نباشد، با اين كه در كوتاه ترين عبارت، موارد بسيارى از دعاهایى را كه مستجاب نمى شود بيان كرده، كه چرا نمى شود؟ مانند موردى كه اجابت طول مى كشد، و موردى كه خير دنيایى مسؤول با خير مهمتر دنيایى و يا آخرتى تبديل مى شود، و مواردى كه خواسته دعا كننده به صورت ديگرى غير صورتى كه خواسته مستجاب مى شود، كه سازگارتر به حال سائل است. چون بسيار مى شود سائل نعمتى گوارا درخواست مى كند، كه اگر فورا به او داده شود، گوارا نمى شود، لذا اجابتش تأخير مى افتد تا سائل تشنه تر شود، و نعمت نامبرده گواراتر گردد. چون خودش در سؤال خود، قيد گوارا را ذكر كرده بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۳ </center>
و نعمت نامبرده گواراتر گردد، چون خودش درسؤ ال خود قيد گوارا را ذكر كرده بود، پس در حقيقت خودش خواست ه كه اجابتش تاءخير افتد، و همچنين مؤ من كه به امر دين خود اهتمام دارد، اگر حاجتى را در خواست كند كه برآورده شدن آن باعث هلاكت دين او مى شود، و او خودش اطلاع ندا رد، و خيال مى كند برآورده شدن آن حاجت سعادت او را تاءمين مى كند، در حالى كه سعادت او در آخرت او است ، پس در حقيقت در خواست او در خواست سعادت در آخرتش است نه دنيا، و بهمين جهت دعايش در آخرت مستجاب مى شود نه در دنيا.
پس در حقيقت، خودش خواسته كه اجابتش تأخير افتد. و همچنين، مؤمن كه به امر دين خود اهتمام دارد، اگر حاجتى را درخواست كند كه برآورده شدن آن باعث هلاكت دين او مى شود و او خودش اطلاع ندارد، و خيال مى كند برآورده شدن آن حاجت، سعادت او را تأمين مى كند، در حالى كه سعادت او در آخرت او است. پس در حقيقت درخواست او، درخواست سعادت در آخرتش است، نه دنيا، و به همين جهت دعايش در آخرت مستجاب مى شود، نه در دنيا.
باز در عدة الداعى از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: هيچ بنده اى دست خود به سوى خداى عزوجل نمى گشايد. مگر آنكه خدا از رد آن بدون اينكه حاجتش داده باشد شرم مى كند، بالاخره چيزى از فضل و رحمت خود كه بخواهد در آن مى گذارد، بنابراين هر وقت دعا مى كنيد دست خود را بر نگردانيد مگر بعد از آنكه آن را به سر و صورت خود بكشيد، و در خبرى ديگر آمده : كه به صورت و سينه خود بكشيد.
 
==فلسفه دست بلند کردن هنگام دعا==
باز در عدّة الداعى، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود:  
 
هيچ بنده اى دست خود به سوى خداى عزوجل نمى گشايد، مگر آن كه خدا از ردّ آن بدون اين كه حاجتش داده باشد، شرم مى كند. بالاخره چيزى از فضل و رحمت خود كه بخواهد در آن مى گذارد. بنابراين، هر وقت دعا مى كنيد، دست خود را بر نگردانيد، مگر بعد از آن كه آن را به سر و صورت خود بكشيد.
 
و در خبرى ديگر آمده كه: به صورت و سينه خود بكشيد.
<span id='link48'><span>
<span id='link48'><span>
==فلسفه دست بلند كردن در حال دعا كه سيره پيامبر اسلام بوده است ==
 
مؤ لف : در الدرالمنثورهم قريب به اين معنا از عده اى از صحابه چون سلمان ، و جابر، وعبد الله بن عمر، و انس بن مالك ، و ابن ابى مغيث ، از رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مطالبى در ضمن هشت روايت آورده ، و در همه آنها جمله : (دست بلند ك ردن آمده ) پس ديگر معنا ندارد بعضى اين معنا را انكار نموده ، بگويند دست بلندكردن به معناى آن است كه خدا جسم است ، و در آسمان قرار دارد، و خدا بزرگتر از اين است كه جسم باشد.
مؤلف: در الدُرّ المنثور هم قريب به اين معنا، از عده اى از صحابه، چون سلمان و جابر و عبدالله بن عمر، و انس بن مالك و ابن ابى مغيث، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، مطالبى در ضمن هشت روايت آورده، و در همه آن ها جملۀ «دست بلند كردن» آمده.
و اين سخنى است فاسد، براى اينكه حقيقت تمامى عبادتهاى بدنى نشان دادن حالت قلبى ، و صورت بخشيدن توجه درونى ، و اظهار حقايق متعالى از ماده است در قالب تجسم ، كه اين وضع در نماز و روزه و حج و عبادات ديگر با اجزاء و شرايط آنها به خوبى روشن است و اگر اين معنا نبود اصلا عبادت بدنى تحقق نمى يافت .
 
و يكى از آن عبادتها دعا است ، و آن عبارت است از مجسم ساختن توجه قلبى ، و در خواست باطنى به صورت درخواست ظاهرى كه ما افراد بشر در بين خود داريم ، و خلاصه در برابر پروردگارمان آن حالتى را مى گيريم ، كه يك انسان فقير كه خود را پست احساس مى كند در برابر توانگرى كه خود را عزيز و عالى پنداشته ، بخود مى گيرد، دست خود را در مقابل او دراز نموده ، گردن خود را كج مى كند، و با حالت ذلت و تضرع حاجت خود رامى كند،
پس ديگر معنا ندارد بعضى اين معنا را انكار نموده، بگويند دست بلندكردن به معناى آن است كه «خدا جسم است و در آسمان قرار دارد، و خدا بزرگتر از اين است كه جسم باشد».
 
و اين سخنى است فاسد. براى اين كه حقيقت تمامى عبادت هاى بدنى، نشان دادن حالت قلبى و صورت بخشيدن توجه درونى، و اظهار حقايق متعالى از ماده است در قالب تجسم، كه اين وضع در نماز و روزه و حج و عبادات ديگر، با اجزاء و شرايط آن ها، به خوبى روشن است، و اگر اين معنا نبود، اصلا عبادت بدنى تحقق نمى يافت.
 
و يكى از آن عبادت ها «دعا» است و آن، عبارت است از: مجسم ساختن توجه قلبى و درخواست باطنى، به صورت درخواست ظاهرى، كه ما افراد بشر در بين خود داريم. و خلاصه در برابر پروردگارمان آن حالتى را مى گيريم كه يك انسان فقير، كه خود را پست احساس مى كند، در برابر توانگرى كه خود را عزيز و عالى پنداشته، به خود مى گيرد. دست خود را در مقابل او دراز نموده، گردن خود را كج مى كند، و با حالت ذلت و تضرع حاجت خود را سؤال مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۴ </center>
و اتفاقا در روايتى كه شيخ در مجالس خود با ذكر سند از محمد بن على بن الحسين و برادرش زيد از پدر آن دو از جدشان حسين بن على (عليهماالسلام ) روايت كرده ، آمده كه : رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وقتى به دعا مشغول مى شد دست خود را بلند مى كرد، و مناجات و دعا مى نمود، به حالتى كه يك فقير گرسنه در گدائى به خود مى گيرد، وهمين معنا را عدة الداعى بدون ذكر سند نقل كرده است .
و اتفاقا در روايتى كه شيخ در مجالس خود، با ذكر سند، از محمّد بن على بن الحسين و برادرش زيد، از پدر آن دو، از جدّشان حسين بن على «عليهما السلام» روايت كرده، آمده كه:  
و در بحار از على (عليه السلام ) روايت كرده كه مردى را شنيد مى گفت : بار الها پناه مى برم به تو از فتنه ، امام فرمود: معناى اين دعاى تو اين است كه خدايا پناه مى برم به تو از مال و اولادم ، چون خداى تعالى فرموده :«''' انما اموالكم و اولادكم فتنة '''» پس اگر مى خواهى به خداپناه ببرى بايد بگوئى : خدايا پناه مى برم به تو از فتنه هاى گمراه كننده .
 
مؤ لف : و اين هم باب ديگرى است در تشخيص معناى لفظ، كه نظائرى هم در روايات دارد، و در روايات آمده كه حق در معناى هر لفظى همان معنائى است كه در كلام خداى تعالى آمده ، و باز از اين باب است آن رواياتى كه در معناى جزء و كثير و امثال آن رسيده .
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، وقتى به دعا مشغول مى شد، دست خود را بلند مى كرد و مناجات و دعا مى نمود، به حالتى كه يك فقير گرسنه در گدایى به خود مى گيرد.
و در عده الداعى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده ، كه فرموده : خداى تعالى دعاى قلبى فراموش كار را مستجاب نمى كند (يعنى كسى كه بى فكر و بى توجه قلبى دعا مى كند).
 
و نيز در عده الداعى از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: خدا دعاى قلب بازيگر را قبول نمى كند.
و همين معنا را، عدّة الداعى، بدون ذكر سند نقل كرده است.
مؤ لف : و در اين معنا روايات ديگرى نيز هست ، و سرش اين است كه در اينگونه موارد حقيقت دعا و مسئلت تحقق نمى يابد.
 
و در كتاب دعوات تاءليف راوندى آمده : كه خداى تعالى در تورات به بنده خود خطاب كرده مى فرمايد: تو هر وقت بنده اى از بندگان مرا نفرين كنى كه به خاطر ظلمى كه به تو كرده ، نابودش كنم ، در همان وقت كسى هم هست كه تو را نفرين مى كند به خاطر ظلمى كه تو به او كرده اى ، اگر مى خواهى هم نفرين تو را مستجاب مى كنم ، و هم نفرين او را، و اگر بخواهى است جابت نفرين هر دوتان را تا روز قيامت تاءخير مى اندازم .
و در بحار، از على «عليه السلام» روايت كرده كه مردى را شنيد مى گفت: بارالها! پناه مى برم به تو از فتنه. امام فرمود: معناى اين دعاى تو اين است كه خدايا پناه مى برم به تو از مال و اولادم. چون خداى تعالى فرموده: «إنَّمَا أموَالُكُم وَ أولَادُكُم فِتنَةٌ». پس اگر مى خواهى به خدا پناه ببرى، بايد بگویى: خدايا! پناه مى برم به تو از فتنه هاى گمراه كننده.
 
مؤلف: و اين هم باب ديگرى است در تشخيص معناى لفظ، كه نظائرى هم در روايات دارد. و در روايات آمده كه حق در معناى هر لفظى، همان معنایى است كه در كلام خداى تعالى آمده. و باز از اين باب است آن رواياتى كه در معناى جزء و كثير و امثال آن رسيده.
 
و در عدّة الداعى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرموده: خداى تعالى، دعاى قلبى فراموشكار را مستجاب نمى كند. (يعنى كسى كه بى فكر و بى توجه قلبى دعا مى كند).
 
و نيز در عدّة الداعى، از على «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: خدا دعاى قلب بازيگر را قبول نمى كند.
 
مؤلف: و در اين معنا، روايات ديگرى نيز هست، و سرّش، اين است كه: در اين گونه موارد، حقيقت دعا و مسئلت تحقق نمى يابد.
 
و در كتاب دعوات، تأليف راوندى آمده كه:  
 
خداى تعالى، در تورات به بنده خود خطاب كرده، مى فرمايد: تو هر وقت بنده اى از بندگان مرا نفرين كنى كه به خاطر ظلمى كه به تو كرده، نابودش كنم، در همان وقت كسى هم هست كه تو را نفرين مى كند به خاطر ظلمى كه تو به او كرده اى. اگر مى خواهى، هم نفرين تو را مستجاب مى كنم و هم نفرين او را، و اگر بخواهى، استجابت نفرين هر دوتان را تا روز قيامت تأخير مى اندازم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۵۵ </center>
مؤ لف : سر اين معنا روشن است ، براى اينكه وقتى كسى چيزى را به نفع خود مسئلت مى نمايد لابد به آن راضى هم هست ، و وقت ى به آن راضى و خشنود باشد بايد به هر چه كه از هر جهت مثل آن است نيز راضى باشد، وقتى عليه ستمگر خودش نفرين مى كند، و انتقام را مى خواهد به خاطر اينكه ظلم كرده ، بايد بطور كلى از انتقام گرفتن از ستمگر راضى باشد، و آن را دوست بدارد، پس اگر خودش هم ستمگر باشد نفرين عليه ستمگرش نفرين عليه خودش هم هست ، چو ن گفتيم او با نفرين كردنش مى فهماند كه انتقام از ستمگر را دوست مى دارد، حال اگر اين انتقام را نسبت به خودش هم دوست بدارد، كه هرگز دوست نمى دارد، به بلائى گرفتار مى شود كه آن را براى غير خودش درخواست كرده بود، و اگر دوست ندارد در حقيقت نفرينى و دعائى از او سر نزده ، بلكه فقط گفتارى زبانى بوده و خداى تعالى در اين باره فرموده :«''' و يدع الانسان بالشر دعائه بالخير، و كان الانسان عجولا'''»
مؤلف: سرّ اين معنا روشن است. براى اين كه وقتى كسى چيزى را به نفع خود مسئلت مى نمايد، لابد به آن راضى هم هست. و وقتى به آن راضى و خشنود باشد، بايد به هرچه كه از هر جهت مثل آن است نيز، راضى باشد. وقتى عليه ستمگر خودش نفرين مى كند و انتقام را مى خواهد به خاطر اين كه ظلم كرده، بايد به طور كلى از انتقام گرفتن از ستمگر راضى باشد و آن را دوست بدارد.
 
پس اگر خودش هم ستمگر باشد، نفرين عليه ستمگرش، نفرين عليه خودش هم هست. چون گفتيم او با نفرين كردنش، مى فهماند كه انتقام از ستمگر را دوست مى دارد. حال اگر اين انتقام را نسبت به خودش هم دوست بدارد، كه هرگز دوست نمى دارد، به بلایى گرفتار مى شود كه آن را براى غير خودش درخواست كرده بود. و اگر دوست ندارد، در حقيقت نفرينى و دعایى از او سر نزده، بلكه فقط گفتارى زبانى بوده و خداى تعالى در اين باره فرموده: «وَ يَدعُ الإنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَائَهُ بِالخَيرِ وَ كَانَ الإنسَانُ عَجُولاً».
<span id='link49'><span>
<span id='link49'><span>
==سفارشات رسول خدا به ابوذر و توضيح برخى از جملات آن ==
==سفارشات رسول خدا به ابوذر و توضيح برخى از جملات آن ==
و در عدة الداعى روايت كرده كه رسولخدا به ابوذر فرمود: اى اباذر مى خواهى كلماتى به تو بياموزم كه خداى عزوجل به وسيله آنها به تو سود رساند؟ ابوذر مى گويد گفتم : بله يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خدا را پاس دار، تا خدا پاست بدارد، خدا را در نظر بگير، تا همه جا او را پيش رويت ببينى ، در حال رفاه و خوشى به ياد او باش ، تا در حال شدت بيادت باشد، و هر وقت خواستى درخواستى كنى از خدا بكن ، و چون خواستى بى نياز باشى اين بى نيازى را از راه اعتماد به خدا كسب كن ، پس بدان كه قلم قضا بر آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد جريان يافته ، و همه را نوشته ، و اگر تمامى خلائق جمع شوند تا خيرى به تو برسانند كه خدا برايت ننوشته ، نخواهند توانست .
و در عدة الداعى روايت كرده كه رسولخدا به ابوذر فرمود: اى اباذر مى خواهى كلماتى به تو بياموزم كه خداى عزوجل به وسيله آنها به تو سود رساند؟ ابوذر مى گويد گفتم : بله يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خدا را پاس دار، تا خدا پاست بدارد، خدا را در نظر بگير، تا همه جا او را پيش رويت ببينى ، در حال رفاه و خوشى به ياد او باش ، تا در حال شدت بيادت باشد، و هر وقت خواستى درخواستى كنى از خدا بكن ، و چون خواستى بى نياز باشى اين بى نيازى را از راه اعتماد به خدا كسب كن ، پس بدان كه قلم قضا بر آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد جريان يافته ، و همه را نوشته ، و اگر تمامى خلائق جمع شوند تا خيرى به تو برسانند كه خدا برايت ننوشته ، نخواهند توانست .
۱۵٬۹۷۷

ویرایش