۱۵٬۹۷۷
ویرایش
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
و به حكم اين آيات، خلقت آسمان ها در دو روز و خلقت زمين نيز در دو روز - به آن معنايى كه براى روز كرديم - صورت گرفته، و در نتيجه از شش روز، دو روز باقی مانده كه در آن كارى ديگر شده. (و آن، همان تقدير ارزاق، و يا به عبارتى به حركت در آوردن زمين، به دور خورشيد است، به نحوى كه در اثر دور و نزديك شدنش از خورشيد و نيز در اثر ميل به سوى شمال و جنوب، چهار قسم هوا در زمين پيدا شد: (هواى بهارى، تابستانی، پاييزى و زمستانى، و در نتيجه زمين آماده گرديد براى اين كه ارزاق روزى خواران، از آن برويد). | و به حكم اين آيات، خلقت آسمان ها در دو روز و خلقت زمين نيز در دو روز - به آن معنايى كه براى روز كرديم - صورت گرفته، و در نتيجه از شش روز، دو روز باقی مانده كه در آن كارى ديگر شده. (و آن، همان تقدير ارزاق، و يا به عبارتى به حركت در آوردن زمين، به دور خورشيد است، به نحوى كه در اثر دور و نزديك شدنش از خورشيد و نيز در اثر ميل به سوى شمال و جنوب، چهار قسم هوا در زمين پيدا شد: (هواى بهارى، تابستانی، پاييزى و زمستانى، و در نتيجه زمين آماده گرديد براى اين كه ارزاق روزى خواران، از آن برويد). | ||
==معناى | ==معناى این که فرمود: «و عرش خدا، بر آب قرار داشت»، چیست؟== | ||
و اما | و اما اين كه فرمود: «وَ كَانَ عَرشُهُ عَلَى المَاء»، جمله اى است حاليه، و معناى مجموع آيه، اين است كه: | ||
خداى تعالى، در وقتى و در حالى به خلقت آسمان ها و زمين پرداخت كه عرشش بر آب بود. و بر آب بودن عرش، كنايه است از اين كه مالكيت خداى تعالى در آن روز، بر اين آب مستقر بود، كه گفتيم ماده حيات و زندگى است. چون عرش و تخت سلطنت هر پادشاهى، عبارت است از: محل ظهور سلطنت او، و استقرار پادشاه بر آن محل به معناى استقرار مُلك او بر آن محل است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۵ </center> | ||
و | (وقتى مى گويند: فلان سلطان بر تخت سلطنت دست يافت و بر آن مستقر گرديد، معنايش اين نيست كه پس از سال ها جنگ و خونريزى، به چهار تخته چوب دست يافته، بلكه معنايش اين است كه بر مقام فرماندهى و اداره كشور مسلط شده است). | ||
پس «استواء بر عرش»، به اين معنا است كه خداى تعالى، بعد از خلقت آسمان و زمين در دو روز، به امر تدبير مخلوقات خود پرداخت. | |||
و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: منظور از «عرش»، ساختن است، و اين معنا را، از جملۀ «مِمّا يَعرِشُون» گرفته اند، كه در سوره «نحل»، آيه ۶۸ قرار دارد، و معنايش «مِمّا يَبنُون» است، سخن درستى نيست، زيرا از فهم دور است. | |||
<span id='link150'><span> | <span id='link150'><span> | ||
«'''لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً'''»: | |||
حرف «لام»، براى غايت است، و كلمۀ «يَبلُوَكُم»، از مصدر «بلاء» است، كه به معناى امتحان می باشد، و جملۀ «أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً»، بيان آن امتحان است در شكل استفهام. مى خواهد بفهماند: اگر خداى تعالى، آسمان ها و زمين را با آن نظام حيرت انگيزش خلق كرد، براى اين غايت و نتيجه بود كه شما را بيازمايد و نيكوكاران شما را از بدكارانتان مشخص سازد. | |||
و معلوم است كه «بلاء» و امتحان، هيچ وقت غرض اصلى قرار نمی گيرد. هر امتحانى كه در هر جا صورت می گيرد، براى جدا كردن خوب از بد و مرغوب از نامرغوب است، و همچنين است حسنه و سيئه. | |||
يعنى اگر امتحانى صورت می گيرد تا مردم خوب و داراى حسنات از مردم بد و داراى سيئات جدا شوند، اين جدا سازى نمى تواند غرض اصلى باشد، بلكه براى كار و غرضى ديگر است، و آن جزایى است كه بر حسنه و سيئه مترتب مى شود. جزاء هم نمى تواند غرض نهایى باشد، آن نيز به خاطر اين است كه وعدۀ ممتحن عملى گردد. آن هم ممتحنى كه وعده اش حق است. | |||
و لذا مى بينيم خداى تعالى، همه اين امور را به عنوان نتيجه خلقت ذكر كرده و در اين كه «ابتلاء»، غايت خلقت است، فرموده: «إنَّا جَعَلنَا مَا عَلَى الأرضِ زِينَةً لَهَا لِنَبلُوَهُم أيُّهُم أحسَنُ عَمَلاً». | |||
و | و در اين كه اين مشخص كردن به چه معنا است؟ فرموده: «لِيَمِيزَ اللّهُ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّب». | ||
و در خصوص جزاء فرموده: «وَ خَلَقَ اللّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضَ بِالحَقِّ وَ لِتُجزَى كُلُّ نَفسٍ بِمَا كَسَبَت وَ هُم لَا يُظلَمُونَ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۲۶ </center> | ||
ویرایش