۲۰٬۸۱۶
ویرایش
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
<span id='link541'><span> | <span id='link541'><span> | ||
''' * طريقه سوم:''' | |||
در اين ميان، طريقه سومى هست كه مخصوص به قرآن كريم است و در هيچ يك از كتب آسمانى كه تاكنون به ما رسيده، يافت نمی شود. و نيز از هيچ يك از تعاليم انبياء گذشته، سلام اللّه عليهم اجمعين نقل نشده و نيز در هيچ يك از مكاتب فلاسفه و حكماى الهى ديده نشده و آن، عبارت از اين است كه: | |||
و | انسان ها را از نظر اوصاف و طرز تفكر، طورى تربيت كرده كه ديگر محل و موضوعى براى رذائل اخلاقى باقى نگذاشته. و به عبارت ديگر، اوصاف رذيله و خوى هاى ناستوده را، از طريق رفع از بين برده نه دفع، يعنى اجازه نداده كه رذائل در دل ها راه يابد تا در صدد بر طرف كردنش برآيند، بلكه دل ها را آن چنان با علوم و معارف خود پُر كرده كه ديگر جایى براى رذائل باقى نگذاشته است. | ||
و نيز در كلام خداى سبحان مكرر آمده كه ملك عالم از خداست و ملك | توضيح اين كه: هر عملى كه انسان براى غير خدا انجام دهد، الا و لابد منظورى از آن عمل در نظر دارد. يا براى اين مى كند كه در كردن آن عزتى سراغ دارد و می خواهد آن را به دست آورد و يا به خاطر ترس از نيرویى آن را انجام می دهد، تا از شرّ آن نيرو محفوظ بماند. قرآن كريم هم، عزت را منحصر در خداى سبحان كرده و فرموده: «إنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً: عزت، همه اش از خداست»، و هم نيرو را منحصر در او كرده و فرموده: «أنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً: نيرو، همه اش از خداست». | ||
و معلوم است كسى كه به اين دين و به اين معارف ايمان دارد، ديگر در دلش جایى براى ريا و سمعه و ترس از غير خدا و اميد به غير خدا و تمايل و اعتماد به غير خدا، باقى نمى ماند. و اگر براستى اين دو قضيه براى كسى معلوم شود، يعنى علم يقينى بدان داشته باشد، تمامى پستى ها و بدی ها از دلش شسته می شود و اين دو قضيه، دل او را به زيور صفاتى از فضائل، در مقابل آن رذائل مى آرايد. صفاتى الهى چون تقواى باللّه و تعزز باللّه و غير آن از قبيل مناعت طبع و كبرياء و غناى نفس و هيبتى الهى و ربانى. | |||
و نيز در كلام خداى سبحان مكرر آمده كه ملك عالم از خداست و ملك آسمان ها و زمين از اوست و آنچه در آسمان ها و زمين است، از آنِ وى است، كه مكرر بيانش گذشت، و حقيقت اين ملك، همچنان كه براى همه روشن است، براى هيچ موجودى از موجودات استقلال باقى نمى گذارد و استقلال را منحصر در ذات خدا مى كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۰ </center> | ||
براى | وقتى ملك عالم و ملك آسمان ها و زمين و ملك آنچه در آن هاست، از خدا باشد، ديگر چه كسى از خود استقلال خواهد داشت؟ و ديگر چه كسى و به چه وجهى از خدا بى نياز تواند بود؟ هيچ كس و به هيچ وجه، براى اين كه هر كسى را كه تصور كنى، خدا مالك ذات او و صفات او و افعال اوست و اگر براستى ما ايمان به اين حقيقت داشته باشيم، ديگر بویى از استقلال در خود و متعلقات خود سراغ مى كنيم؟! نه با پيدا شدن چنين ايمانى تمامى اشياء، هم ذاتشان و هم صفاتشان و هم افعالشان، در نظر ما از درجه استقلال ساقط می شوند، ديگر چنين انسانى نه تنها غير خدا را اراده نمی كند و نمى تواند غير او را اراده كند و نمی تواند در برابر غير او خضوع كند، يا از غير او بترسد، يا از غير او اميد داشته باشد، يا به غير او به چيز ديگرى سرگرم شده و از چيز ديگرى لذت و بهجت بگيرد، يا به غير او توكل و اعتماد نمايد و يا تسليم چيزى غير او شود و يا امور خود را به چيزى غير او وا بگذارد. | ||
و سخن كوتاه اين كه: چنين كسى اراده نمى كند و طلب نمى نمايد، مگر وجه حق باقى را، حقى كه بعد از فناى هر چيز باقى است، چنين كسى اعراض نمى كند مگر از باطل، و فرار نمى كند جز از باطل، باطلى كه عبارت است از غير خدا، چون آنچه غير خداست، فانى و باطل است، و دارنده چنين ايمانى براى هستى آن در قبال وجود حق كه آفريدگار اوست، وقعى و اعتنایى نمى گذارد. | |||
و | و نيز در كلام مجيدش آمده: «اللّهُ لَا إلَه إلّا هُوَ لَهُ الأسمَاءُ الحُسنُى: اللّه كه جز او معبودى نيست، اسمایى نيكو دارد». و نيز آمده: «ذَلِكُمُ اللهُ رَبُّكُم لَا إلَه إلّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَئٍ: اينك اللّه است كه پروردگار شماست، معبودى جز او كه خالق هر چيز است، نيست». | ||
و نيز | و نيز آمده: «الَّذِى أحسَنَ كُلَّ شَئٍ خَلقَهُ: خدایى را كه هرچه را آفريد، نيكويش كرد». و آمده كه: «وَ عَنَتِ الوُجُوهُ لِلحَىِّ الَقَيُّوم: همه وجوه در برابر حىّ قيّوم خاضع است». و فرموده: «كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ: همه در طاعت وى اند». و فرموده: «وَ قَضَى رَبُّكَ ألَّا تَعبُدُوا إلّا إيَّاهُ: پروردگارت قضا رانده كه جز او را نپرستيد». | ||
و نيز | و نيز فرموده: «أوَ لَم يَكفِ بِرَبِّكَ أنَّهُ عَلَى كُلِّ شَئٍ شَهِيدٌ: آيا اين براى پروردگارت بس نيست كه بر هر چيز ناظر است»؟ و نيز فرموده: «ألَا إنَّهُ بِكُلِّ شَئٍ مُحِيطٌ: آگاه باش كه او بر هر چيز احاطه دارد». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۴۱ </center> | |||
و نيز فرموده: «وَ أنَّ إلَى رَبِّكَ المُنتَهَى: و به درستى كه آخرين منزل هستى، درگاه پروردگار توست». | |||
و | و از همين باب است آيات مورد بحث كه مى فرمايد: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إذَا أصَابَتهُم مُصِيبَةٌ قَالُوا إنَّا لِلّهِ وَ إنَّا إلَيهِ رَاجِعُونَ». | ||
براى اين كه اين آيات و نظائرش، مشتمل بر معارف خاصه الهيه اى است كه نتايج خاصه اى حقيقى دارد، و تربيتش نه هيچ گونه شباهتى به تربيت مكتب هاى فلسفى و اخلاقى دارد و نه حتى به تربيتى كه انبياء «عليهم السلام» در شرايع خود سنت كرده اند. چون طريقه حكما و فلاسفه در فن اخلاق همان طور كه گفتيم، بر اساس عقايد عمومى و اجتماعى است. عقايدى كه ملت ها و اجتماعات درباره خوبی ها و بدی ها دارند و طريقه انبياء «عليهم السلام» هم بر اساس عقائد عمومى دينى است. عقایدى كه در تكاليف عبادتى و در مجازات تخلف از آن تكاليف دارند، ولى طريقه سوم كه طريقه قرآن است، بر اساس توحيد خالص و كامل بنا شده. توحيدى كه تنها و تنها در اسلام ديده مى شود و خاص اسلام است كه بر آورنده اش، بهترين صلوات و درودها باد. (دقت فرمایيد). | |||
<span id='link542'><span> | <span id='link542'><span> | ||
==سخنان بى اساس يكى از مستشرقين و نقد آن == | ==سخنان بى اساس يكى از مستشرقين و نقد آن == | ||
و عجب اينجاست كه بعضى از شرق شناسان غربى ، در تاريخ خود كه درباره تمدن اسلام نوشته ، حرف هائى زده كه خلاصه اش از نظر خواننده ميگذرد: | و عجب اينجاست كه بعضى از شرق شناسان غربى ، در تاريخ خود كه درباره تمدن اسلام نوشته ، حرف هائى زده كه خلاصه اش از نظر خواننده ميگذرد: |
ویرایش