۲۰٬۸۱۶
ویرایش
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
==آياتى كه بیانگر كيفيت ارتباط روح با جسم است == | ==آياتى كه بیانگر كيفيت ارتباط روح با جسم است == | ||
آنگاه از آياتى ديگر كيفيت ارتباط روح با ماده | آنگاه از آياتى ديگر كيفيت ارتباط روح با ماده به دست مى آيد، يكجا مى فرمايد: «مِنهَا خَلَقنَاكُم: ما شما را از زمين خلق كرديم». و جایى ديگر مى فرمايد: «خَلَقَ الإنسَانَ مِن صَلصَالٍ كَالفَخَّار: انسان را از لايه اى چون گِل سفال آفريد». | ||
و نيز فرموده : | و نيز فرموده: «وَ بَدَءَ خَلقَ الإنسَانِ مِن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِن مَاءٍ مَهِينٍ: خلقت انسان را از گِل آغاز كرد و سپس نسل او را از چكيده اى از آبى بى مقدار قرار داد». | ||
و بيان كرد كه انسان در آغاز | و سپس فرموده: «وَ لَقَد خَلَقنَا الإنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلنَاهُ نُطفَةً فِى قَرَارٍ مَكِينٍ * ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظَاماً فَكَسَونَا العِظَامَ لَحماً ثُمَّ أنشأنَاهُ خَلقاً آخَر فَتَبَارَكَ اللّهُ أحسَنُ الخَالِقِينَ»: | ||
ما از پيش، انسان را از چكيده و خلاصه اى از گِل آفريديم و سپس او را نطفه اى در قرارگاهى محفوظ كرديم و سپس نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را استخوان كرديم، پس آن استخوان را با گوشت پوشانديم و در آخر، او را خلقتى ديگر كرديم، پس آفرين به خدا كه بهترين خالقان است. | |||
و بيان كرد كه انسان در آغاز به جز يك جسمى طبيعى نبود و از بدو پيدايشش، صورت هایى گوناگون به خود گرفت، تا در آخر خداى تعالى همين موجود جسمانى و جامد و خمود را، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۳۰ </center> | ||
خلقتى ديگر كرد كه در آن خلقت انسان داراى شعور و اراده | خلقتى ديگر كرد كه در آن خلقت انسان داراى شعور و اراده گشت، كارهایى مى كند كه كار جسم و ماده نيست، چون شعور و اراده و فكر و تصرف و تسخير موجودات و تدبير در امور عالَم، به نقل دادن و دگرگون كردن و امثال آن از كارهایى كه از اجسام و جسمانيات سر نمى زد، نيازمند است. | ||
پس معلوم شد كه «روح»، جسمانى نيست، به خاطر اين كه موضوع و مصدر افعالى است كه فعل جسم نيست. | |||
پس نفس بالنسبه به جسمى كه در آغاز | پس نفس بالنسبه به جسمى كه در آغاز مبدء وجود او بوده - يعنى بدنى كه باعث و منشأ پيدايش آن بوده - به منزله ميوه از درخت و به وجهى به منزله روشنایى از نفت است. | ||
با اين بيان تا | با اين بيان تا حدّى كيفيت تعلق روح به بدن و پيدايش روح از بدن، روشن می گردد، و آنگاه با فرارسيدن مرگ اين تعلق و ارتباط قطع مى شود، ديگر روح با بدن كار نمى كند. پس روح در اول پيدايشش، عين بدن بود و سپس با انشایى از خدا از بدن متمايز مى گردد و در آخر، با مُردن بدن، به كلّى از بدن جدا و مستقل می شود. | ||
اين، آن مقدار خصوصياتى است كه آيات شريفه با ظهور خود براى روح بيان می كند و البته آيات ديگرى نيز هست كه با اشاره و تلويح اين معانى را مى رساند، و اهل بصيرت و تدبر مى توانند به آن آيات برخورد نمايند، هرچند كه راهنما خداست. | |||
<span id='link530'><span> | <span id='link530'><span> | ||
ویرایش