۲۰٬۹۱۴
ویرایش
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
<span id='link505'><span> | <span id='link505'><span> | ||
==بحث علمى (درباره يافتن جهت قبله | ==بحث علمى: (درباره يافتن جهت قبله) == | ||
تشريع قبله در اسلام و اعتبار و وجوب خواندن نماز رو | تشريع قبله در اسلام و اعتبار و وجوب خواندن نماز رو به قبله - نمازى كه عبادت عموم مسلمانان جهان است - و همچنين وجوب ذبح حيوانات رو به قبله و كارهاى ديگرى كه حتما بايد رو به قبله باشد، (و يا مانند خوابيدن و نشستن و وضو گرفتن رو به قبله كه مستحب و مانند تخليه كردن كه حتما بايد به طرف غير قبله باشد و رو به قبله اش حرام است) و احكامى ديگر كه با قبله ارتباط دارد و مورد ابتلاى عموم مسلمانان است، باعث شده كه مردم محتاج به جستجوى جهت قبله شوند و آن را در افق خود معين كنند، (تا نماز و ذبح حيوانات و كارهایى ديگر را رو به آن طرف انجام داده و از تخليه كردن به آن طرف بپرهيزند). | ||
و در ابتداء | و در ابتداء امر، از آن جا كه تشخيص قطعى آن براى مردم دور از مكه فراهم نبود، ناگزير به مظنّه و گمان و نوعى تخمين اكتفاء مى كردند، ولى رفته رفته اين حاجت عمومى، علماى رياضیدان را وادار كرد تا اين مظنّه و تخمين را قدرى به تحقيق و تشخيص عينى نزديك سازند. | ||
براى اين كار از جدول هایى كه در زيج مورد استفاده قرار مى گيرد، استمداد كردند، تا بدان وسيله عرض هر شهر و طول آن را (منظور از عرض شهر فاصله ای است كه هر شهرى از خط استواء دارد و منظور از طول آن، فاصله ای است كه ميانه شهرها از مشرق به مغرب مى باشد، به اين منظور، آخرين نقطه غربى و معمور كره زمين را جزاير خالدات می گرفتند. | |||
آنگاه بعد از | البته اين ديگر مربوط به بحث ما نيست كه در قرون گذشته و قبل از كشف آمريكا و كشف كرويت زمين، چنين می پنداشتند كه جزائر خالدات واقع در غرب اروپا، ساحل اقيانوس آرام، آخرين نقطه كره زمين است و البته اين جزائر، در قرون اخير در آب فرو رفته و اثرى از آن باقى نمانده است، و فعلا در نيم كره شرقى زمين، از رصدخانه گرنويچ لندن استفاده مى كنند (مترجم) معين كنند. | ||
آنگاه بعد از آن كه عرض شهر خود را از خط استواء معين مى كردند، آن وقت می توانستند بفهمند كه از نقطه جنوب آن شهر (نقطه جنوب هر شهرى عبارت است از نقطه اى كه اگر خطى موهوم از آن نقطه به طرف نقطه شمال تصور كنيم، آفتاب در رسيدن به آن نقطه مسير روزانه اش نصف می شود و به اصطلاح به نقطه ظهر مى رسد) چند درجه (از نود درجه ميان جنوب و مغرب) را به طرف مغرب منحرف شوند، رو به كه ايستاده اند (و اين انحراف را با حساب جيوب و مثلثات معين مى كردند). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۰۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۰۳ </center> | ||
آنگاه اين حساب را | آنگاه اين حساب را به وسيله دائره هنديه براى تمامى افق ها و شهرهاى مسلمان نشين ترسيم كردند. (به اين صورت كه يا در اول بهار و يا در اول پایيز، كه دو نقطه اعتدالى است، در هر افقى دائره اى در زمين مسطح رسم كردند و محورى و يا به عبارتى شاخصى در وسط آن دائره كوبيدند. صبح كه آفتاب طلوع كرد، سايه شاخص از دائره بيرون بود، ايستادند تا با بالا آمدن آفتاب و كوتاه شدن سايه آن نقطه اى را كه سايه از آن نقطه وارد دائره مى شود، معين كنند و همچنين آن نقطه اى را كه در بعد از ظهر سايه از دايره بيرون مى رود، معين كنند. سپس با خطى مستقيم اين دو نقطه را به هم وصل كردند كه يكسرش مشرق افق را نشان می داد و سر ديگرش مغرب افق را. | ||
در نتيجه دائره به دو نيم دائره تقسيم شد. خط ديگرى عمود بر آن خط ترسيم كردند كه يكسرش نقطه جنوب را نشان می داد و سر ديگرش نقطه شمال را، و اين خط را نصف النهار آن افق می ناميدند، و معلوم است كه فاصله ميان هر يك از اين چهار نقطه، نود درجه است، و فرض كنيد شهرى كه اين دائره (كه آن را دائره هنديه مى ناميدند) ترسيم شده، سى درجه با خط استواء فاصله داشته باشد. در اين صورت اگر سكنه اين شهر در موقع نماز، سى درجه از نود درجه را از جنوب به طرف مغرب برگردند، درست رو به قبله ايستاده اند (مترجم). | |||
سپس براى اين كه اين كار را به سرعت و آسانى انجام دهند، قطب نما را، يعنى عقربه مغناطيسى معروف به حك را به كار بستند. چون اين آلت با عقربه خود جهت شمال و جنوب را در هر افقى كه به كار رود، معين می كند و كار دائره هنديه را به فوريت انجام می دهد و در صورتی كه ما مقدار انحراف شهر خود را از خط استواء بدانيم، بلافاصله نقطه قبله را تشخيص می دهيم. | |||
لیكن اين كوششى كه علماى رياضى مبذول داشتند، هرچند خدمت شايان توجهى بود - و خداوند جزاى خيرشان مرحمت فرمايد - ولیكن از هر دو طريق، يعنى هم از طريق قطب نما و هم از راه دائره هنديه ناقص بود كه اشخاص را دچار اشتباه مى كرد. | |||
اما اول براى اينكه رياضى دانان اخير متوجه شدند كه رياضى دانان قديم در تشخيص طول شهر دچار اشتباه شده اند، و در نتيجه حسابى كه در تشخيص مقدار انحراف و در نتيجه تشخيص قبله داشتند، در هم فرو ريخت. | اما اول براى اينكه رياضى دانان اخير متوجه شدند كه رياضى دانان قديم در تشخيص طول شهر دچار اشتباه شده اند، و در نتيجه حسابى كه در تشخيص مقدار انحراف و در نتيجه تشخيص قبله داشتند، در هم فرو ريخت. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۵۲: | ||
به همين جهت مهندس فاضل و رياضى دان عاليقدر، جناب سرتيپ حسينعلى رزم آرا، در اواخر يعنى در سال ۱۳۳۲ هجرى شمسى ، در مقام بر آمد اين مشكل را حل كند، و انحراف قبله را از دو قطب مغناطيسى در هزار نقطه از نقاط مسكون كره زمين را مشخص كرد، (و براى سهولت كار بطوريكه همه بتوانند استفاده كنند، قطب نمائى اختراع كرد كه به تخمين نزديك به تحقيق ميتواند قبله را مشخص كند، كه قطب نماى آن جناب فعلا مورد استفاده همه هست ، خداوند به وى جزاى خير مرحمت فرمايد). | به همين جهت مهندس فاضل و رياضى دان عاليقدر، جناب سرتيپ حسينعلى رزم آرا، در اواخر يعنى در سال ۱۳۳۲ هجرى شمسى ، در مقام بر آمد اين مشكل را حل كند، و انحراف قبله را از دو قطب مغناطيسى در هزار نقطه از نقاط مسكون كره زمين را مشخص كرد، (و براى سهولت كار بطوريكه همه بتوانند استفاده كنند، قطب نمائى اختراع كرد كه به تخمين نزديك به تحقيق ميتواند قبله را مشخص كند، كه قطب نماى آن جناب فعلا مورد استفاده همه هست ، خداوند به وى جزاى خير مرحمت فرمايد). | ||
<span id='link506'><span> | <span id='link506'><span> | ||
==بحث اجتماعى (پيرامون فوايد تشريع قبله از نظر فردى و اجتماعى ) == | ==بحث اجتماعى (پيرامون فوايد تشريع قبله از نظر فردى و اجتماعى ) == | ||
دانشمندانى كه متخصص در جامعه شناسى و صاحب نظر در اين فن هستند، اگر در پيرامون آثار و خواصى كه از اين پديده كه نامش اجتماع است و بدان جهت كه اجتماع است ناشى ميشود، دقت و غور كنند، شكى برايشان نمى ماند كه اصولا پديد آمدن حقيقتى بنام اجتماع و سپس منشعب شدن آن به شعبه هاى گوناگون و اختلاف ها و چندگونگى آن بخاطراختلاف طبيعت انسانها، فقط و فقط يك عامل داشته و آن دركى بوده كه خداى سبحان طبيعت انسانها را بان درك ملهم كرده ، درك باين معنا كه حوائجش كه اتفاقا همه در بقاى او و به كمال رسيدنش مؤ ثرند يكى دو تا نيست تا خودش بتواند برفع همه آنها قيام كند، بلكه بايد اجتماعى تشكيل دهد، | دانشمندانى كه متخصص در جامعه شناسى و صاحب نظر در اين فن هستند، اگر در پيرامون آثار و خواصى كه از اين پديده كه نامش اجتماع است و بدان جهت كه اجتماع است ناشى ميشود، دقت و غور كنند، شكى برايشان نمى ماند كه اصولا پديد آمدن حقيقتى بنام اجتماع و سپس منشعب شدن آن به شعبه هاى گوناگون و اختلاف ها و چندگونگى آن بخاطراختلاف طبيعت انسانها، فقط و فقط يك عامل داشته و آن دركى بوده كه خداى سبحان طبيعت انسانها را بان درك ملهم كرده ، درك باين معنا كه حوائجش كه اتفاقا همه در بقاى او و به كمال رسيدنش مؤ ثرند يكى دو تا نيست تا خودش بتواند برفع همه آنها قيام كند، بلكه بايد اجتماعى تشكيل دهد، |
ویرایش